شعر کعبه و دل از پروین اعتصامی گه احرام، روز عید قربان سخن میگفت با خود…
سینه ای کز معرفت گنجینه اسرار بود کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود آنکه کردی ماه تابان پیش او پهلو تهی از کجا پهلوی او…
بنمای رخ که خلقی واله شوند و حیران بگشای لب که فریاد از مرد و زن برآید #حافظ