شهیدی که در اوج بینامی و بینشانی، نام آور این مرز و بوم است و پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است؛ در حقیقت شهید گمنام نیست بلکه او شهید نام آور است و این هنر مردان خداست که در اوج بینامی و بینشانی، هنوز حماسه میآفرین است.
به بهانه تشیع شهدای گمنام
شهیدی که پیکر پاک و مقدس او پيدا شده ولی نام و نشانی او مشخص نیست را شهید گمنام میگويند.
در باره شهید گمنام باید دو دیدگاه اصلاح شود:
اوّل: شهید نام آور
شهیدی که در اوج بینامی و بینشانی، نام آور این مرز و بوم است و پرچمی برای استقلال و شرف این ملت است؛ در حقیقت شهید گمنام نیست بلکه او شهید نام آور است و این هنر مردان خداست که در اوج بینامی و بینشانی، هنوز حماسه میآفرین است.
دوّم: تجدید پیمان
در مراسم تشیع شهدا، ما با شهید وداع نمیکنیم، ما با شهید پیمان میبندیم، با شهید میثاق میبندیم، با شهید عهد میبندیم و با او تجدید پیمان میبندیم که راهش را ادامه دهیم. ما با شهید وداع نمی کنیم.
شعر آیینی در باره شهید نام آور
با سیل اشک باید شست راه کارونها را
هنوز از جبهه میآرند تابوت جوانها را
نه پیراهن به تن مانده، نه بوی پیرهن مانده
امان از این چنین داغی که میبُرَّد امانها را
به ما با چشم و ابرو گفته بودند از چنین روزی
دریغا دیر فهمیدیم آن خط و نشانها را
به دنبال جوان خوش قد و بالای خود بودند
همانانی که با خود میبَرند این استخوانها را
اگر دریا نمیگنجد به کوزه با چه اعجازی!
میان چفیه پیچیدند جسم پهلوانها را؟
کدامین کاروان آهنگ یوسف با خودش دارد
غم ابرو کمانها مینوازد قد کمانها را
خبر دادند یوسفها به کنعان باز میگردند
ندانستیم با تابوت میآرند آنها را
به روی شانهی لرزان مردم یک به یک رفتند
خدا از شانه مردم نگیرد این تکانها را
شاعر: میلاد عرفان پور
دیدگاهتان را بنویسید