چرا دین مبین اسلام فراگیر نشده است؟

چرا اکثریت مردم جهان به دین مبین اسلام گرایش پیدا نکرده‌اند؟

چرا جوانان تشنه حقیقت در گرایش به دین با مشکل روبرو هستند؟

چرا دین مبین اسلام، قلب و دل جوانان تشنه حقیقت را نتوانسته است تسخیر کند؟

چرا جوانان تشنه حقیقت به سوی عرفان‌ها کاذب تمایل پیدا می‌کنند؟

چرا قله‌ها و سنگرهای جهان، توسط متدیین فتح نشده است؟

چرا باید از جمعیت 7 میلیاردی جهان یک و نیم میلیارد آن سهم اسلام شود؟


سؤال

چرا دین مبین اسلام فراگیر نشده است؟

چرا اکثریت مردم جهان به دین مبین اسلام گرایش پیدا نکرده‌اند؟

چرا جوانان تشنه حقیقت در گرایش به دین با مشکل روبرو هستند؟

چرا دین مبین اسلام، قلب و دل جوانان تشنه حقیقت را نتوانسته است تسخیر کند؟

چرا جوانان تشنه حقیقت به سوی عرفان‌ها کاذب تمایل پیدا می‌کنند؟

چرا قله‌ها و سنگرهای جهان، توسط متدیین فتح نشده است؟

چرا باید از جمعیت 7 میلیاردی جهان یک و نیم میلیارد آن سهم اسلام شود؟

چرا باید به نام دین مبین اسلام، اسلام آمریکائی، اسلام انگلیسی، اسلام دلاری، اسلام وهابی و غیر واقعی وجود داشته باشد و بسیاری از مردم دنیا؛ فریب آن را بخورند؟ و طرفداران بی‌شماری را به خود جذب کند یا بسیاری را دلزده کند؟

چرا باید دشمنان دین توسط، گروه‌های تکفیری، بتوانند از اسلام چهره کریه و زشت بسازند؟

چرا امروز در جهان؛ اسلام حراسی، اسلام گریزی و اسلام ستیزی وجود دارد؟

علت وجود انبوهی از شبهه و اشكال در اذهان جوانان چیست؟

چرا یك نوع بدبینی نسبت به اسلام وجود دارد؟

مگر دین فطری نیست پس كشش و جاذبه‌اش كجاست؟ شیفتگی و دلدادگی مردم کجا رفته است؟

آیا دین از آن طراوت و تازگی افتاده یا انسان‌ها از فطرت حقیقت‌خواهی و حقیقت‌جوئی، تهی شده‌اند؟

 

پاسخ

برای پاسخ به سؤال‌های فوق، باید دو موضوع مهم به خوبی روشن شود

 

موضوع اول: حقیقت دین مبین اسلام

دین مبین اسلام بر اساس آموزه‌هایش؛ کامل‌ترین و جامع‌ترین دین است، و بر اساس محتوایش؛ عقلانی‌ترین و منطقی‌ترین دین است و از نظر فراگیری؛ جهانی‌ترین و جاودانه‌ترین دین است و از نظر پذیرش؛ جوان پسندترین و عرفانی‌ترین دین است و از نظر پاسخ‌گویی به نیاز بشر، علمی‌ترین و عالی‌ترین دین است. درعین‌حال وزین‌ترین، آسان‌ترین و ساده‌ترین دستورات در آن نهفته است، به صورتی كه هیچ فرقه و مسلکی و هیچ مرام و روشی به گرد او نرسد.

 

دین مبین اسلام در اوج کمال و زیبائی، دینِ زندگی، دینِ آرامش و امنیت، دینِ عزت و شرافت، دینِ اتحاد و برادری، دینِ صلح و هم‌زیستی، دینِ پیشرفت و تمدن و دینِ تلاش و کوشش است.

 

هیچ سخن صوابی نیست كه دین مروج و مدافع آن نباشد، هیچ اندیشه صحیحی نیست، كه دین آن را برای بشریت به ارمغان نیاورده باشد، هیچ دستاورد ارزشمندی نیست، كه دین از قبل به آن نپرداخته باشد و هیچ سخن ناصواب، هیچ اندیشه ناصحیح و هیچ امر باطلی نیست که دین بطلان آن را ثابت نکرده باشد.

 

امروز هیچ اندیشمندی و هیچ دانشمندی نیست که بر سر خوان گسترده دین ننشسته و از دستاوردهای انبیاء الهی بهره نبرده باشد. هر پیشرفتی که تاکنون برای بشر حاصل شده است، مرهون مجاهدت‌های خستگی‌ناپذیر انبیاء و اولیاء الهی است. هرچه بشر در زمینه‌های مختلف پیشرفت کرده است، به اندیشه‌های دینی بیشتر نزدیك شده است و بر صحت و سلامت آموزه‌های دین بیشتر واقف شده است، همان‌گونه كه بر سستی فرضیه‌های مادی و غیر دینی بهتر واقف شده است.

 

امروز دنیا به كام انبیاء است، بیشترین جمعیت جهان، خداشناس و خداپرست‌اند و تنها طرفدار سه پیامبر بزرگوار حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت پیامبر گرامی اسلام عَلی نَبیِنا و عَلَیهِم‌الْسَّلام، چهارپنجم جمعیت جهان را به خود اختصاص داده است.

 

موضوع دوم: فطرت خداجوی بشر

خداوند تبارک و تعالی انسان را به‌گونه‌ای خلق کرده که ذاتاً متمایل به دین است و این تمایل و گرایش، در نهاد و جان انسان و در سرشت و فطرت بشر، نهادینه شده است. خداخواهی، خداجوئی، خداپرستی، حقیقت‌جویی، کمال‌خواهی، اخلاق‌مداری و زیباپسندی در فطرت و سرشت انسان قرار داده شده است. انسان فطرتا میل و گرایش ذاتی به كمال، به حقیقت، به زیبائی، به پرستش و به اخلاق دارد. پیامبر گرامی اسلام صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّم در روایتی می‌فرماید: كُلُّ مَولودٍ يُولَدُ على الفِطرَةِ؛ هر نوزادى بر اساس فطرت توحيدى متولد مى‌شد.

 

پس نه دین از جامعیت و کمال افتاده و نه طراوت و تازگی دین از دست رفته و نه انسان‌ها از فطرت خداجویی تهی شده‌اند! پس اشکالِ فراگیر نشده دین مبین اسلام و گرایش پیدا نکردن اکثریت مردم جهان به دین مبین اسلام را باید در جای دیگر و در چیز دیگری جستجو کرد.

 

بررسی اشکال

چرایی فراگیر نشدن دین مبین اسلام و گرایش پیدا نکردن اکثریت مردم جهان به دین مبین اسلام را باید در رفتار مسلمانی جستجو کرد.

جمعیت كفر از پریشانی ماست * آبادی بتخانه ز ویرانی ماست

اسلام به ذات خود ندارد عیبی * هر عیب كه هست از مسلمانی ماست

در حقیقت رفتار و عملکرد ما مسلمانان است که جلوی پیشرفت اسلام را گرفته است که در این نوشتار به برخی از آن پرداخته می‌شود.

 

اشکال معرفتی

یکی از موانع پیشرفت و فراگیری دین مبین اسلام، عدم شناخت دقیق و عمیق از اسلام است. ما آیین نجات‌بخش اسلام را به صورت شایسته نشناختیم، با معارف دین و آموزه‌های دینی و وظیفه دینی کمتر آشنا هستیم، برای فراگیری آموزه‌های دینی؛ ساز و کار منسجم و منطقی نداریم، شناخت اکثر ما از دین سطحی است نه عمیق، معرفت اکثر ما از دین به گونه‌ای نیست که ما را به پیروی صحیح و دقیق از دستورات دین وادارد.

 

مراکز آموزشی و تربیتی کمتر به آموزه‌های دینی می‌پردازند، در مراکز آموزشی و تربیتی، نظرات مکاتب مادی بیشتر از اندیشه‌های دینی و مکتبی تدریس می‌شود. بسیاری از تحصیل کرده‌های ما با معارف دینی، با کتاب آسمانی و با رهبران دینی، کمتر آشنایند. تحصیل‌کرده‌های ما با نظرات فلاسفه غرب بیش از نظرات فلاسفه مسلمان آشنا هستند؟ اگر نگوئیم در مراکز آموزشی ضد دین تدریس می‌شود حداقل دین به صورت شایسته تدریس نمی‌شود.

 

وقتی یک مسلمان، شناخت صحیح و دقیق از دین مبین اسلام نداشته باشد؛ نمی‌تواند پیروی صحیح و دقیق از دستورات دین، عمل به وظیفه دینی و کسب مقامات معنوی داشته باشد، نمی‌تواند دردهای خود را با نسحه‌های شفابخش دین، درمان کند و مشکلات خود را با دستورات نجات‌بخش دین، چاره نماید.

 

وقتی یک مسلمان، شناخت صحیح و دقیق از دین مبین اسلام نداشته باشد؛ نمی‌تواند دین را خوب به دیگران معرفی کند، ارزش‌های دینی را خوب نمایش دهد، جاذبه‌های دینی را خوب نشان دهد و زیبائی‌های دین را خوب و درست نمایان سازد.

 

وقتی یک مسلمان، شناخت صحیح و دقیق از دین مبین اسلام نداشته باشد؛ نمی‌تواند از دین، از معارف دینی، از دستورات دین، از آموزه‌های دینی، از قرآن کریم و از رهبران دینی خوب دفاع کند و حق آنان را ادا نماید.

 

وقتی یک مسلمان، شناخت صحیح و دقیق از دین مبین اسلام نداشته باشد؛ نمی‌تواند خود و دیگران را در برابر شک و شبهه‌ مصون نگاه دارد، به شبهات پاسخ صحیح بدهد، دین و آیین و مکتب خود را در برابر خرافه، تحریف و باورهای غلط حفظ کند و در نتیجه گرفتار حركت‌های دون شأن و رفتارهای من درآوردی، می‌شود و مسلمانی از رونق می‌افتد.

 

حضرت امیر عَلَیهِ السَّلام در برابر اعتراض حارث بن حَوْطٍ که گفت: أتُرانی أظنّ أصحابَ الجمل كانوا على ضلالة؟ آیا گمان می‌کنی اصحاب جمل گمراهند؟ فرمود: یا حَارِثُ، إِنَّكَ نَظَرْتَ تَحْتَكَ وَلَمْ تَنْظُرْ فَوْقَكَ فَحِرْتَ، إِنَّكَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَن ْأَتَاهُ، وَلَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ؛ ای حارث تو كوتاه بینانه نگریستى نه عمیق و زیركانه، به همین دلیل سرگردان شدی. تو حق را نشناختى تا بدانى اهل حق چه كسانند و باطل را ندانستی تا بدانى پیروان آن چه کیانند.

 

اشکال برداشتی

یکی دیگر از موانع پیشرفت و فراگیری دین مبین اسلام تفسیرهای مادی و ناروا از دین است. تعابیر غلط و متناقض، استنباط‌های التقاطى، برداشت‌های گزینشی و سلیقه‌ای و تلفیق مفاهیم اسلامی با اندیشه‌های غیر دینی؛ توسط روشنفكران مغرض، منور الفکرهای متجدد که هیچ تخصص در مسائل دینى نداشته و ندارند؛ از موانع پیشرفت و فراگیری دین است.

 

تلفیق آموزه‌های دینی با علوم تجربى و ترکیب مفاهیم دینی با اندیشه‌های مدرنیته که از میرزا مَلْکَم خان ارمنی شروع شد و توسط ملی گراها، جبهه ملی، نهضت آزادى و سازمان منافقین خلق ادامه یافت؛ یکی از بزرگترین انحرافاتی است که گریبان‌گیر دین مبین اسلام شده است. در حالی که دین بر اساس وحی الهی و توسط من خوطب به، باید به بشر معرفی شود: و ما یَنطِقُ عَنِ الهَوی اِن هُوَ اِلاّ وحیٌ یوحی؛ و هرگز از روی هوای نفس سخن نمی‌گوید و آنچه می‌گوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست. نه چیزی به دین اضافه می‌شود چون کامل است و نه چیزی از آن کم می‌گردد چون مجموعه دین به تمامه مایه نجات بشر است.

 

این گونه برداشت‌ها که عمدةً با تمایلات نفسانى همراه است، اجتهاد به رأى و تفسیر به رأی نام دارد و سبب بدعت در دین و پیرایه بستن به دین و نسبت دادن آنچه از دین نیست به دین می‌گردد و دین مبین اسلام آن را به شدت محکوم کرده است و آن را نقطه مقابل برداشت عقلانى و فقاهتی از دین می‌داند که از تهذیب و پاکی افراد و سرچشمه می‌گیرد.

 

اشکال رسانه‌ای

یکی دیگر از موانع پیشرفت و فراگیری دین مبین اسلام اشکال در شناساندن اسلام است. ما هم در معرفی آموزه‌های دین و هم در نحوه انتقال مفاهیم دینی، با مشکل روبرو هستیم. از یک سو به بهانه عدم پذیرش جامعه، بسیاری از احکام و آداب اسلامی که برای زندگی شرافتمندانه لازم و ضروری است؛ کتمان و جامعه از آن محروم می‌شوند. این اشکال در عمده مراکز و سازمان‌های مروج فرهنگ و سبک زندگی مشاهده می‌شود. از مهد کودک‌ها گرفته تا آکادامی‌ها، از آموزش و پرورش گرفته تا دانشگاه‌ها، از صدا و سیما گرفته تا فیلم‌ها و سریال‌ها، از خانه‌های بهداشت گرفته تا مراکز درمانی و از تبلیغات رسانه‌ای گرفته تا تبلیغات میدانی؛ فرهنگ دینی و سبک زندگی ایرانی اسلامی ترویج نمی‌شود اگر نگوئیم در بعضی از موارد، ضد دین ترویج می‌شود.

 

و از سوی دیگر آن چه بیان می‌شود، از ادبیات درست و روش‌های جذّاب، برخوردار نیست. با آن که تمایل به حق و حقیقت و گرایش به کمال‌ و زیبائی در سرشت انسان نهفته و با آن که خالق هستی، کامل‌ترین و جامع‌ترین دین را برای بشر به ارمغان آورده و با آن که عالی‌ترین، وزین‌ترین آموزه‌ها، با زیباترین و جذاب‌ترین شیوه در دین، نهاده شده است؛ باز می‌بینیم آموزه‌های دینی، جاذبه لازم را ندارد؛ چرا که در تبیین و انتقال مفاهیم دینی، از ادبیات درست و روش‌های جذّاب، استفاده نمی‌شود.

 

ما در انتقال مفاهیم دینی به نسل امروز با ضعف و نقضان روبرو هستیم. استفاده از ادبیات غلط و شیوه‌های غیر جذاب؛ سبب برداشت‌های غیر واقعی از دین شده است. در حالی که داده‌های غیر واقعی و غیر حقیقتی، به زیباترین روش و پرجاذبه‌ترین شیوه، هزاران برابر از مفاهیم ارزشی و حقیقی، نشر داده می‌شود. در حقیقت محتوای بی‌دینی بهتر نشر پیدا می‌کند تا معارف استوار دینی. دیگران در باطلشان بهتر كار كرده‌اند تا ما در تبیین و بیان حق و حقیقت، آنان باطلشان را به زیباترین شکل نمایش می‌دهند و ما حق و حقیقت را به بدترین شكل نمایش می‌دهیم و در نتیجه جامعه جهانی از عمق معارف دینی، بی‌خبر است.

 

اگر به درستی گنجینه معارف قرآنی، معرفی شود و اگر به درستی ابعاد شخصیتی پیامبر رحمت، بازگو گردد؛ بشر با فطرت خداجویی که دارد با دل و جان به دین مبین اسلام رو می‌آورد و به راحتی از مکتب نجات‌بخش اسلام پیروی می‌کند و پیامبر رحمت را مقتدا و الگوی خود قرار می‌دهد و حاضر است تمامی هستی خود را فدای آن بزرگوار کند.

 

حضرت امام رضا عَلَیهِ السَّلام در این زمینه می‌فرماید: رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً أَحْیا أَمْرَنَا؛ رحمت خدا بر کسی باد که دین و ولایت ما را زنده می کند. در این هنگام از حضرت سؤال شد چگونه امر شما را احیا و زنده می‌کند؟ حضرت در جواب می‌فرماید: یتَعَلَّمُ عُلُومَنَا وَ یعَلِّمُهَا النَّاسَ فَإِنَّ النَّاسَ لَوْ عَلِمُوا مَحَاسِنَ كَلَامِنَا لَاتَّبَعُونَا؛ علوم ما را یاد گیرد و به مردم بیاموزد؛ زیرا مردم اگر زیبایی‌های کلام ما را بدانند قطعا از ما پیروی خواهند کرد.

 

اشکال جامعیت و فراگیری

یکی دیگر از موانع پیشرفت و فراگیری دین مبین اسلام انکار جامعیت دین و تقید آن به جنبه‌های فردی و شخصی است. این که گفته می‌شود دین مبین اسلام، دین فردی است و به حکومت و اداره کشور کاری ندارد، یا اسلام دین شخصی است و با فساد و فحشا جامعه کاری ندارد، یا اسلام دین صلح و سازش است و با مبارزه کاری ندارد و یا اسلام دین عبادی است و با سیاست کاری ندارد؛ همه این‌ها انکار جامعیت دین مبین اسلام است.

 

مگر ممکن است دین مبین اسلام با آن همه دستورات جامع، دقیق و منطقی که برای سعادت بشر آمده است؛ فقط برای یک زندگی فردی و شخصی باشد؟ و کاری با زندگی اجتماعی نداشته باشد؟ مگر ممکن است آن همه دستورات فقهی از طهارت و صلات گرفته تا حج و جهاد و از اقتصاد و معاملات گرفته تا قصاص و دیات؛ فقط برای یک زندگی فردی و شخصی باشد؟ اساساً اگر دستورات دین در دایره زندگی اجتماعی قرار نگیرد و اگر حاکمتی در کار نباشد؛ همه دستورات دین و همه آموزه‌های دین از فروع دین گرفته تا اخلاق لغو خواهد بود.

 

حضرت امام در این زمینه می فرماید: هر طایفه‏ای از علمای اعلام و دانشمندان معظم به بعدی از ابعاد الهی این کتاب مقدس دامن به کمر زده و قلم به دست گرفته… و در ابعاد سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، نظامی، فرهنگی و جنگ و صلح قرآن وقت صرف فرمایند تا معلوم شود این کتاب سرچشمه همه چیز است، از عرفان و فلسفه تا ادب و سیاست، تا بی‌خبران نگویند عرفان و فلسفه، بافته‏ ها و تخیلاتی بیش نیست و ریاضت و سیر و سلوک کار درویشان قلندر است، یا اسلام به سیاست و حکومت و اداره کشور چه کار دارد که این کار سلاطین و رؤسای جمهور و اهل دنیاست یا اسلام دین صلح و سازش است و حتی از جنگ و جدال با ستمکاران بری است و به سر قرآن آن آورند که کلیسای جاهل و سیاستمداران بازیگر به سر دین مسیح عظیم الشان آوردند و بر سر اسلام آن آورند که سیاستمداران بازیگر بر سر دیگر ادیان آوردند… کسانی که می گویند دین از سیاست جداست نه دین را فهمیدند و نه از سیاست سردر می آورند.

 

اشکال رفتاری: نُؤْمِنُ بِبَعْض وَ نَکْفُرُ بِبَعْض

یکی دیگر از موانع پیشرفت و فراگیری دین مبین اسلام نوع رفتار ما مسلمانان است. رفتار مسلمانی از چند جهت دارای اشکال است. بسیاری از جاذبه‌های دینی در رفتارهای ما نمایان نیست، بعضی از رفتارهای ما، برگرفته از آموزه‌های دینی نیست. بعضی از رفتارهای ما خواسته یا ناخواسته، ترکیبی از دین و غیر دین است و از آن بدتر این که بعضی از رفتارهای غیر دینی (اعمال من‌درآوردی، بدون سند و خرافه) به نام دین انجام می‌شود.

 

عده‌ای از مسلمانان التزام عملی به همه دستورات دین ندارند، برخی از دستورات دین را انجام می‌دهند و برخی را رها می‌کنند. عده‌ای از مسلمانان التقاطی عمل می‌کنند، در عزاداری، سینه چاک و در عروسی، رقاص تمام عیار: نُؤْمِنُ بِبَعْض وَ نَکْفُرُ بِبَعْض. بعضی از رفتارهای ما حکایت از سرسری گرفتن دستورات دین دارد چرا که وظائف دینی را به درستی و طبق دستور انجام نمی‌دهیم و اگر ما مسلمانان به درستی به دین عمل می‌کردیم؛ جاذبه دین و فطرت خداجوی بشر، همه را مجذوب آیین مبین اسلام کرده بود.

 

اشکال رفتاری: تحجر و مقدس‌مآبی

تحجر و مقدس‌مأبی یکی دیگر از موانع پیشرفت و فراگیری دین مبین اسلام است. چه بسیارند متحجرین مقدس‌مآبى که با پافشاری نابجا بر فهم شخصی از دین، از پذیرش حق و حقیقت، روی گردانند و با برداشت‌های سطحی و بخشی‌نگری؛ پوستین وارونه بر تن اسلام کرده و یک دین بی‌مغز و  بی‌خاصیت ساختند که با هر مرام و مسلکی سازگار باشد و از این طرق برای خود برج و بارو ساخته و بالاترین ضربه را به دین ‌زده‌اند.

 

حضرت امیر عَلَیهِ السَّلام در باره متحجرین مقدس‌مآبى می‌فرماید: قَصَمَ ظَهْرِي عَالِمٌ مُتَهَتِّكٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّكٌ فَالْجَاهِلُ يَغُشُّ اَلنَّاسَ بِتَنَسُّكِهِ وَ اَلْعَالِمُ يُنَفِّرُهُمْ بِتَهَتُّكِهِ؛ کمر من را دو طایفه شکست: عالم لااُبالِی، و نادان متعصب، زیرا نادان به سبب ظاهر مقدس مآبش مردم رافریب می‌دهد وعالم بی‌تقوی به واسطه خبث باطن موجب هلاکت مردم می‌شود.

 

حضرت امام خمینی رحمت الله علیه در باره خطر تحجر و مقدس‌مأبی این چنین می‌فرماید: امروز عده‏اى با ژست مقدس‌مآبى چنان تیشه به ریشه دین و انقلاب و نظام مى‏زنند كه گویى وظیفه‏اى غیر از این ندارند. خطر تحجرگرایان و مقدس نمایان احمق و بی‌شعور…كمتر از اغیار نیست…خون دلى كه پدر پیرتان از این دسته متحجر خورده است هرگز از فشارها و سختی‌هاى دیگران نخورده است.

 

حضرت امام خمینی نقش مقدسین نافهم و ساده‏لوحان بیسواد در اولین و مهمترین فصل خونین مبارزه، را این گونه بیان می‌فرماید: در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود كه اگر تنها این بود مقابله را آسان‏ مى‏نمود. بلكه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى، گلوله حیله و مقدس‌مآبى و تحجر بود…كه هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مى‏سوخت و مى‏درید. واقعاً روحانیت اصیل در تنهایى و اسارت، خون مى‏گریست كه چگونه امریكا و نوكرش پهلوى مى‏خواهند ریشه دیانت و اسلام را بركنند و عده‏اى…مقدس‌نماى ناآگاه…مسیر این خیانت بزرگ را هموار مى‏نمودند…آن قدر كه اسلام از این مقدسین روحانى‌نما ضربه خورده است، از هیچ قشر دیگر نخورده است و نمونه بارز آن مظلومیت و غربت امیر المؤمنین علیه السلام كه در تاریخ روشن است… پرونده تفكر مقدس‏نماهاى متحجر، همچنان باز است و شیوه مقدس‌مآبى و دین فروشى عوض شده است.

 

حضرت امام خمینی در مورد تدوین تاریخ انقلاب اسلامی در نامه‌ای به آقای سید حمید روحانی می‌نویسد و می‌فرماید: نشان دهید كه چگونه مردم علیه ظلم و بیداد‏،‏ تحجر و واپس‌گرایی قیام كردند. شما باید به روشنی ترسیم كنید كه در مبارزه روحانیت اصیل در مرگ آباد تحجر و مقدس‌مآبی چه ظلم‌ها بر عده‌ای روحانی پاكباخته رفت، چه خون دل‌ها خوردند‏،‏ ولی با توكل بر خدای بزرگ كمر همت را بستند و خود را به طوفان بلا زدند و در جنگ نابرابر ایمان و كفر‏،‏ علم و خرافه‏،‏ روشنفكری و تحجرگرایی، سرافراز، ولی غرقه به خون یاران و رفیقان خویش پیروز شدند‏‏.

 

اشکال رفتاری: تندرو‌ی و افراطیگری

تندروی و افراطی‌گری یکی دیگر از موانع پیشرفت و فراگیری دین مبین اسلام است. چه بسیارند تندروی‌های خوارج صفت که از دین مبین اسلام، چهره‌ای ناخوشایند ساخته و با رفتارهای خشن، همه را از اسلام دل‏زده کرده و عموم جوانان به دین بدبین کرده و از دین گریزان می‌کنند.

 

چه بسیارند کسانی که به بهانه دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت، دانسته یا ندانسته یا مغرضانه، با دامن زدن به اختلافات، احساسات دیگر فِرَق اسلامی را تحریک کرده و علنی به دیگر مذاهب فحش و ناسزا می‌گویند. وجود تکفیری‌ها و داعش که بالاترین مشکل جهان اسلام هستند و كشورهای اسلامی را عربا عربا كرده و آتش خانمان سوز جنگ را در میان مسلمانان به راه انداخته‌اند؛ محصول همین تندروی هاست.

 

همانانی که با شعار انحرافی لاحكم الا لله، نهروانی شدند. حضرت امیر عَلَیهِ السَّلامُ هنگام شنیدن این شعار انحرافی فرمود: كَلِمَةُ حَقٍّ یرَادُ بِهَا بَاطِلٌ؛ این شعار، سخن حقّى است که از آن اراده باطل کرده‌اند.

 

اشکال رفتاری: عوام‌فریبی

رفتارهای عوام‌فریبانه، یکی دیگر از موانع پیشرفت و فراگیری دین مبین اسلام است.  چه بسیارند مدعیان دروغین دین‌داری که خود را ظاهر الصلاح نشان داده و با گذاشتن ریش، به دست گرفتن تسبیح، به دست کردن چند انگشتر و احیاناً ذکر زیر لب؛ خود را دین‌دار معرفی می‌کند و از خود چهره‌ موجه ساخته‌اند تا منافع دین را کلّاشی کنند.

 

نان به نرخ روز خورانی که مصلحتی مسلمانند و فقط به منافع خود می‌اندیشند، گندم نمایان جو فروشی که عناوین دینی را سکوی پرش قرار داده‌اند، منافق صفتانی که بویی از اسلام و آموزه‌های دینی نبرده‌اند و فقط در مقام گفتار، از اسلام و شعائر اسلامی سخن می‌گویند اما در عمل لنگ می‌زنند و هنگام خطر، مدام عذر ‌تراشی می‌کنند.

شیخی به زنی گفت: مستی * هر لحظه به دام دگری پا بستی

گفت شیخا، هر آن‌چه گویی هستم * آیا تو چنان‌که می‌نمایی هستی؟

 

خوب و زیبا حرف می‌زنند اما زشت و ناشایست عمل می‌کنند، صادقانه حرف می‌زنند اما خائنانه عمل می‌کنند، متدینانه حرف می‌زنند اما منافقانه عمل می‌کنند، انقلابی حرف می‌زنند اما طاغوتی عمل می‌کنند، از مصالح دین حرف می‌زنند اما منافع خود را ترجیح می‏دهند. از همه موقعیت‌های دینی استفاده می‌کنند اما هرگز حاضر نیستند منافعشان برای تعالی دین به خطر بیفتد.

 

به جای یاری دین، دنبال منافع دینند. به جای این که خود را وقف دین کنند، دین را خرج خود می‌کنند. به جای کرنش در برابر دستورات دین، مدام به اظهار نظر می‌پردازند. به جای عمل به دستورات رهبر دینی، مدام پیشنهادات واهی می‌دهند. به جای کرنش در برابر معروف و خروش در برابر منکر؛ تمام همتشان زمین زدن آمر به معروف و ناهی از منکر است.

 

جاه طلبانِ منفعت طلبی که منصب‌های حکومتی را اشغال می‌کنند و در میدان عمل، با ترک فعل و سوء مدیریت، آب به آسیاب دشمن می‌ریزند، در عین حال خود را خَدوم جلوه می‌دهند. به جای درست کار کردن، درشت حرف می‏زنند، به جای عمل به قانون، سلیقه‌ای عمل می‌کنند، به جای کار جهادی، جنجال آفرینند، به جای فعالیت جدی، سیاسی کارند، به جای تلاش شبانه روزی، سهل‌انگارند، به جای قانون‌مداری، قانون‌گریزند و به جای انقلابی‌گری، اَشرافیند، گویی مأموریتشان بد نام کردن متدینین است. اینان مانند دزدگیر خودرو عمل می‏کنند، دزدگیر خودرو، نه دزدی را تشخیص می‌دهد، نه دزد را می‏شناسد و نه می‏تواند دزد را بگیرد، فقط کافی است دست به آن بزنی؛ صدایش گوش فلك را كر می‌كند و به خاطر یک روسری، تمام قیصریه را به آتش می‌کشد.

 

برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را * بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را

هر ساعت از نو قبله‌ای با بت پرستی می‌رود * توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را

 

ادعا در جهان زیاد بوده و هست، ادعای خدائی، ادعای نبوت، ادعای امامت، ادعای دین‌داری، ادعای انقلابی‌گری، ادعای انتظار. به جهان اسلام نگاه کنید! سرتاسر جهان اسلام فقط ادعاست. بیش از پنجاه کشور اسلامی در دنیا است؛ کدامشان درست و صحیح به دستورات دین عمل می‌کنند؟!

 

هنگام تغییر قبله، هنگام بستن درهای منزل اصحاب به روی مسجد و باز گذاشتن درب خانه علی عَلَیهِ السَّلامُ، هنگام صلح حدیبیه و بیعت رضوان، هنگامی اعطا فدک به حضرت فاطمه، هنگام انتصاب حضرت امیر به جانشینی، و هنگام فرماندهی اسامه چه کسانی اعتراض کردند؟ غیر از گندم نمایان جو فروش بودند؟ همان‌هائی که پیراهن عثمان را بهانه کردند و جنگ جمل را راه انداختند، همان‌هائی که قرآن‌های بر سر نی را بهانه کردند و حضرت امیر را به حکمیت کشاندند.

 

حافظ می‌خور و رندی كن و خوش باش ولی * دام تزویر مكن چون دگران قرآن را

 

حضرت امیر عَلَیهِ السَّلامُ در خطبه 27 نهج البلاغه مدعیان دروغین کوفی را به صورت مرد و به صیرت عارى از مردانگى توصیف کرده و می‌فرماید: یا أَشْبَاهَ الرِّجَالِ وَ لَا رِجَالَ…لَوَدِدْتُ أَنِّی لَمْ أَرَكُمْ وَ لَمْ أَعْرِفْكُمْ مَعْرِفَةً؛ اى به صورت مردان و به صیرت عارى از مردانگى…اى كاش شما را ندیده بودم و نمى‏شناختم. تا كنون فكر كردید چرا امام حسین عَلَیهِ السَّلامُ بین همه گزینه‏های پیش‌رو، حرکت به سمت کوفه را انتخاب کرد؟ برای این بود که کار ناتمام پدر را تمام کند، حضرت امیر فرصت نیافت تا عوام فریبی و دوروئی اهل کوفه را به آیندگان ثابت کند! و حضرت امام حسین به کوفه رفت تا کار ناتمام پدر را تمام کند و مدعیان دروغین دین‌داری را رسوا سازد.

 

مکتوب می‌رسید فراوان، ولی دریغ * خطش تمام، کوفی و مهرش فریب بود

***

پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت * آنان که خیمه‌گاه مرا تیر می‌زدند

حضرت امام حسين عَلَیهِ السَّلامُ در یکی از سخنرانی‌های خود در مسیر کربلا این گروه را معرفی می‌کند و می‌فرماید: اِنَّ النّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا وَ الدِّينُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ يَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيّانونَ؛ به راستى كه مردم بنده دنيا هستند و دين لقلقه زبان آنهاست، تا جايى كه دين وسيله زندگى آنهاست، دين دارند و چون در معرض امتحان قرار گيرند، دينداران كم مى‌شوند.

 

حضرت امام کاظم عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ چه زیبا این گروه را معرفی می‌کند: لَوْ مَيَّزْتُ شِيعَتِي لَمْ أَجِدْهُمْ إِلاَّ وَاصِفَةً وَ لَوِ اِمْتَحَنْتُهُمْ لَمَا وَجَدْتُهُمْ إِلاَّ مُرْتَدِّينَ وَ لَوْ تَمَحَّصْتُهُمْ لَمَا خَلَصَ مِنَ اَلْأَلْفِ وَاحِدٌ وَ لَوْ غَرْبَلْتُهُمْ غَرْبَلَةً لَمْ يَبْقَ مِنْهُمْ إِلاَّ مَا كَانَ لِي إِنَّهُمْ طَالَ مَا اِتَّكَوْا عَلَى اَلْأَرَائِكِ فَقَالُوا نَحْنُ شِيعَةُ عَلِيٍّ إِنَّمَا شِيعَةُ عَلِيٍّ مَنْ صَدَّقَ قَوْلَهُ فِعْلُهُ؛ اگر شیعیانم را زیر و رو کنم، جز ادعا چیزی دیگری ندارند و اگر آنان را آزمایش کنم سر از ارتداد درآورند و اگر ایشان را تصفیه نمایم از هزار نفر جز یک نفر خالص و بی‌غش نباشد و اگر غربالشان کنم با من جز خواص و نزدیکانم نمانند، فراوانند افرادی که برپشتی‌ها تکیه می‌زنند و می‌گویند: ما شیعه علی عَلَیهِ اَلسَّلاَمُ هستیم! شیعه علی کسی است که کردارش گواه گفتارش باشد.

 

خداوند تبارك و تعالی در آیه 136 سوره نساء می‏فرماید: یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! به خدا ایمان آورید. مخاطب خداوند در این آیه، كفار و مشركین نیستند، بلكه مخاطب آیه، مدعیان دروغین دین‌داری‌اند، آیه می‏فرماید مدعیان دروغین دین‌داری، بیائید درست ایمان بیاورید. از دست رفته دین شما، دین بیاورید.

 

هر مرد شتربان اویس قرنی نیست * هر شیشه‌ی گلرنگ عقیق یمنی نیست

هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد * هر احمد و محمود رسول مدنی نیست

بر مرده دلان پند مده خویش میازار * زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست

 

بی‌بصیرتی

بی‌بصیرتی یکی دیگر از موانع پیشرفت و فراگیری دین مبین اسلام و یکی از مهمترین موانع پیشرفت و فراگیری است. بصیرت که هوشیارى، زیرکى و بینش دقیق است؛ سبب درک عمیق از شرائط و مسائل پیرامون می‌شود. موقعیت شناسي، زمان شناسي، عمل به هنگام و اقدام صحيح؛ از اركان اصلي بصیرت است و قدرت تشخیص حق از باطل، خیر از شر، درست از نادرست، صحیح از نا صحیح و سره از ناسره؛ از نتایج بصیرت است.

 

این که بدانیم حرف چه کسی را باید باور کرد و حرف چه کسی را نباید باور کرد، این که بدانیم چه حرفی را کجا باید زد و چه حرفی را نباید زد، این که بدانیم چه کاری را در چه زمانی باید انجام داد و چه کاری را نباید انجام داد؛ از بصیرت است.

 

این که برای همه، تکلیف مشخص کنیم اما در تشخیص تکلیف خود در بمانیم یا در مقام حرف، خوب حرف بزنیم اما در مقام عمل، نفهمیم چه باید بکنیم؛ از بی‌بصیرتی است. این که بعضی با تمام ادعایی که دارند، هنگام عمل لنگ می‌زنند از بی‌بصیرتی است. این که می‌بینیم بزرگانی مثل ابن عباس و ابن جعفر و چهره‌های نامدار صدر اسلام که ادعای ریاست و آقازادگی و فقاهت و مفسر قرآن بودن داشتند، در قضیه کربلا، گیج شدند و نفهمیدند چه‌کار باید بکنند؛ از بی‌بصیرتی است.

 

بی‌بصیرتی مسلمانان آفت بزرگی برای اسلام است اما خطر بی‌بصیرتی خواص اهل حق، از همه بیشتر و بدتر است. گاهی علم و دانش، گاهی پست و مقام، گاهی موقعیت و سابقه، گاهی خصوصیات اخلاقی خود و اطرافیان، حجاب می‌شود و خواص اهل حق و معتمدین جامعه را در لاک خود فرو می‌برد، از وظیفه انسانی و دینی خود باز می‌دارد و میدان را برای مدعیان دروغین دینداری، متحجران مقدس‌مآب، تندروی‌های خوارج صفت و روشنفكران مغرض باز می‌کند و بالاترین ضربه را بر پیگر دین می‌زند و این جا است که رهبران دینی خانه نشین می‌شوند و جامعه اسلامی با چالش جدی روبرو می‌گردد.

 

مهر فروزنده چو پنهان شود * شب‌پره بازی‌گر میدان شود

 

آن چه به اختصار بیان شد، بخشی از اشکال‌هایی است که مانع پیشرفت و فراگیری دین مبین اسلام شده است. امید که همگان با شناخت واقعی از دین و عمل صحیح به آموزه‌های دینی؛ در رفع موانع پیش‌رو موفق شویم. ان شاءالله.

نوشته های مشابه

← نوشته قبلی

نوشته بعدی →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *