چهار بیم و چهار پناهگاه

انسان همواره از چهار چیز و چهار خطر بیمناک است و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، چهار راه علاج و پناهگاه را به استناد قرآن کریم، بیان کرده و به آن استدلال می‌فرماید.


انسان همواره از چهار چیز و چهار خطر بیمناک است و حضرت امام جعفر صادق علیه السلام، چهار راه علاج و پناهگاه را به استناد قرآن کریم، بیان کرده و به آن استدلال می‌فرماید.

 

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام در حدیثی، به جمعی از بزرگان اصحاب خود می‌فرماید: عَجِبْتُ لِمَنْ فَزِعَ مِنْ أَرْبَعٍ کَیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَى أَرْبَعٍ؛ تعجّب می‌کنم از کسى که از چهار چیز بیمناک است، چرا براى مصون ماندن از آن چهار چیز، به چهار پناهگاه پناه نمی‌برد؟[1]

 

عَجِبْتُ لِمَنْ خَافَ کَیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ «حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَکِیلُ[2]»‏ فَإِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ جَلاَلُهُ یَقُولُ بِعَقِبِهَا «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ[3]»؛ در شگفتم از کسى که میترسد؛ چرا به اين سخن خدا عزّ و جلّ پناه نمی‌برد که می‌فرماید: «خدا ما را بس است و چه خوب وکیلى و چه نيكو كارگزارى است» زيرا شنيدم كه خداوند بزرگ مرتبه به دنبال اين آيه مى‌فرمايد: «پس با نعمت و بخششى از جانب خدا، از ميدان نبرد بازگشتند، در حالى كه هيچ آسيبى به آنها نرسيده بود».

 

وَ عَجِبْتُ لِمَنِ اغْتَمَّ کَیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى «لا إِلهَ‏ إِلَّا أَنْتَ‏ سُبْحانَکَ‏ إِنِّی‏ کُنْتُ‏ مِنَ‏ الظَّالِمِینَ[4]‏» فَإِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ بِعَقِبِهَا «فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَّیْناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ کَذلِکَ نُنْجِی الْمُؤْمِنِینَ[5]»‏؛ و در شگفتم از كسى كه اندوهگين است؛ چرا به اين سخن خدا تبارک و تعالی پناه نمی‌برد که می‌فرماید: «معبودى جز تو نيست، منزّهى تو، راستى كه من از ستمكاران بودم»؟ زيرا شنيدم كه خداوند بزرگ مرتبه به دنبال آن مى فرمايد: «پس دعاى او را برآورده كرديم و او را از اندوه رهانيديم و مؤمنان را چنين نجات مى دهيم»

 

وَ عَجِبْتُ لِمَنْ مُکِرَ بِهِ کَیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ تَعَالَى «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ[6]»إِ فَنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ جَلَّ وَ تَقَدَّسَ یَقُولُ بِعَقِبِهَا «فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا[7]»؛ و در شگفتم از كسى كه نيرنگ خورده است؛ چرا به اين سخن خداوند تبارک و تعالی پناه نمى‌برد که می‌فرماید: «كارم را به خدا مى سپارم، همانا خداوند به حال بندگان بيناست» زيرا شنيدم كه خداوند بزرگ و پاک به دنبال آن مى‌فرمايد: «پس، خداوند او را از عواقب سوء آنچه نيرنگ مى‌كردند، حفظ نمود»

 

وَ عَجِبْتُ لِمَنْ أَرَادَ الدُّنْیَا وَ زِینَتَهَا کَیْفَ لَا یَفْزَعُ إِلَى قَوْلِهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ[8]»‏ فَإِنِّی سَمِعْتُ اللَّهَ عَزَّ اِسْمُهُ یَقُولُ بِعَقِبِهَا «إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْکَ مالًا وَ وَلَداً فَعَسى‏ رَبِّی أَنْ یُؤْتِیَنِ خَیْراً مِنْ جَنَّتِکَ‏ وَ عَسَى مُوجِبَةٌ[9]»؛ و در شگفتم از كسى كه خواهان دنيا و زيور آن است؛ چرا به اين سخن خداوند تبارک و تعالى پناه نمى‌برد که می‌فرماید: «آنچه خدا خواهد، محقق می‌شود، نيرويى جز قدرت خدا نيست» زيرا شنيدم كه خداوند عزیز و ارجمند به دنبال آن مى‌فرمايد: « اگر مى‌بينى كه دارايى و فرزند من كمتر از تو است، چیز مهمی نیست زیرا اميد است كه پروردگارم بهتر از باغ تو به من عطا فرمايد».

 

توضیح فراز اوّل روایت

حضرت امام جعفر صادق در فراز اوّل روایت می‌فرماید اگر از چیزی می‌ترسید، چرا به سخن خداوند که می‌فرماید: «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» پناه نمی‌برید؟ منظور از پناه بردن به این آیه، آن است که دل و جانمان را با عمل به مفهوم آیه درآویزیم و کافی بودن و وکیل بودن خدا را در عمل ثابت نماییم.

 

این آیه در باره عملکرد شایسته مؤمنان بعد از جنگ اُحد نازل شده است. بعد از جنگ سخت اُحد و تلفات بسیار و زخمى و کشته شدن مسلمان‌ها، کفّار جمع شدند تا دوباره به مدینه حمله کنند و یک عدّه از مُرجِفین که همیشه توى دل مردم را خالى می‌کنند؛ گفتند: چه نشسته‌‌اید، که از بین رفتیم و نابود شدیم: «اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم»؛ کفار قریش بر علیه شما جمع شدند تا شما را نابود کنند، پس از آنان بترسید و تسلیمشان شوید. و در مقابل مسلمانان واقعی بر ايمانشان افزوده شد: «فَزَادَهُمْ إِيمَانًا» و گفتند: «وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»

 

در این هنگام پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله فرمان داد: همه کسانى که امروز در جنگ اُحد مجروح شدند، بیایند تا برویم و خطر کفار قریش که می‌خواهند شبانه به ما حمله کنند را، دفع کنیم و  اگر کسى هم نیاید، خودم تنها می‌روم. پیامبر گرامی راه افتاد، زخمی‌هاى مسلمان‌ها که «فَزَادَهُمْ إِيمَانًا» و گفته بودند: «حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» فوراً لباس جنگ پوشیدند و دنبال پیامبر گرامی راه افتادند؛ و آن مجموعه‌‌اى را که براى حمله آماده شده بودند را، متوارى کردند و مسلمانان با پیروز بازگشتند: «فَانْقَلَبُوا بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ لَمْ یَمْسَسْهُمْ سُوءٌ» مسلمانان به سلامتی بازگشتند « فَانقَلَبوا»، غنیمت هم گرفتند «بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ» و هم یک احساس قدرت و پیروزی در وجود آنان قرار گرفت «وَ فَضل» و هم هیچ ضررى هم به آنها نرسید «لَم یَمسَسهُم سُوء» و هم مدال رضایت و خشنودی خدا را کسب کردند «وَ اتَّبَعوا رِضوانَ الله‌». در حقیقت این همه دستاورد نتیجه مفهوم «حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ» است که دل و جان را با آن مفهوم آمیختند و در عمل آن را عملی ساختند.

 

توضیح فراز دوّم روایت

حضرت امام جعفر صادق در فراز دوّم روایت می‌فرماید اگر اندوهگین هستید چرا به سخن خداوند که می‌فرماید: «لا إِلهَ‏ إِلَّا أَنْتَ‏ سُبْحانَکَ‏ إِنِّی‏ کُنْتُ‏ مِنَ‏ الظَّالِمِینَ» پناه نمی‌برید؟ منظور از پناه بردن به این آیه، آن است که در واقع دل و جان آدمی به وحدانیت خدا شهادت دهد و به کوتاهی‌های خود در رفتارهای فردی و خانوادگی و اجتماعی اعتراف و اقرار نماید و در پی جبران آن برآید.

 

این آیه در باره ماجرای حضرت یونس علیه السّلام است که سال‌های متوالی قومش را دعوت کرد اما آنان دعوت او را نپذیرفتند و او با عصبانیت و ناراحتی، قوم خود را ترک کرد: «وَذَا النُّونِ إِذْ ذَهَبَ مُغَاضِبًا» (یک ترک فعلی که پیش ترک فعل‌های ما بسیار ناچیز است) و خیال کرد ما سخت‌گیری نخواهیم کرد: «فَظَنَّ اَن لَن نَقدِرَ عَلَیه» و خدای متعال همین کار را مورد مؤاخذه قرار داد در نتیجه در شکم ماهی محبوس شد و اگر او از تسبیح‌کنندگان نبود، تا روز قیامت در شکم ماهی می‌ماند: «فَلَو لا اَنَّهُ کانَ مِنَ المُسَبِّحین، لَلَبِثَ فی‌ بَطنِهِ اِلیٰ‌ یَومِ یُبعَثون[10]»؛ پس او در ظلمات شکم ماهی ندا داد «فَنَادَىٰ فِي الظُّلُمَاتِ» و تسبیح گونه خدا را خواند: «لا إِلهَ‏ إِلَّا أَنْتَ‏ سُبْحانَکَ‏ إِنِّی‏ کُنْتُ‏ مِنَ‏ الظَّالِمِینَ» و خداوند در پی تسبیح او، دعای وی را اجابت کرد و او را از آن ناراحتی و اندوه و از آن ظلمات نجات داد: «فَاسْتَجَبْنَا لَهُ وَنَجَّيْنَاهُ مِنَ الْغَمِّ»

 

در ادامه آیه هم یک بشارت برای همه مؤمنان دارد: «وَكَذَٰلِكَ نُنْجِي الْمُؤْمِنِينَ»؛ و ما این گونه مؤمنان را نجات می‌دهیم. این بشارت برای همه است یعنی همه با تسبیح و تحمید و با استغفار و با اقرار به گناه و با معذرت خواهی از پروردگار می‌توانیم نجات پیدا کنیم.

 

توضیح فراز سوّم روایت

حضرت امام جعفر صادق در فراز سوّم روایت می‌فرماید اگر از حیله و نیرنگ دیگران می‌ترسید، چرا به سخن خداوند که می‌فرماید: «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» پناه نمی‌برید؟ منظور از پناه بردن به این آیه، آن است که دل و جان را با عمل به مفهوم آیه درآویزیم و حقیقتاً خداوند تبارک و تعالی را بر همه بندگان بصیر دانسته و با تلاش شایسته، سامان دهی کارها را به او بسپاریم.

 

این آیه در باره ماجرای مؤمن آل فرعون است که از نزديكان فرعون بود و به موسى علی نبینا و عليه السلام ایمان آورده بود ولی ايمان خود را آشكار نمى‌كرد تا آن که دید جان موسی در خطر است، در آن هنگام ایمان خود را آشکار کرد و فرعونیان را پندهای بسیار داد و آنان را از عواقب کارشان برحذر ساخت و مردانه با استدلال‌های محکم و منطقی از آیین موسی دفاع کرد و آنان را به دین موسی دعوت نمود، ولی فرعونیان به جای آنکه پند مؤمن آل فرعون را بشنوند؛ در صدد قتل او برآمدند و مؤمن آل فرعون گفت: «أُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبادِ» «كارم را به خدا مى سپارم، همانا خداوند به حال بندگان بيناست» پس خداوند دین موسی را گسترش داد، مؤمن آل فرعون را بر آیینش حفظ کرد و مقام شهادت را برای او مقرر فرمود و در مقابل شر و مکر فرعونیان را به خودشان برگرداند و با غرق کردن آنان در دریا، آنان را به هلاکت رساند: «فَوَقاهُ اللَّهُ سَیِّئاتِ ما مَکَرُوا وَحَاقَ بِآلِ فِرْعَوْنَ سُوءُ الْعَذَابِ»؛ «پس، خداوند او را از عواقب سوء آنچه نيرنگ مى‌كردند، حفظ نمود و عذاب سخت آل فرعون را فرا گرفت و همه در دریای هلاک شدند».

 

توضیح فراز چهارم روایت

حضرت امام جعفر صادق در فراز چهارم روایت می‌فرماید اگر خواهان دنيا هستید چرا به سخن خداوند که می‌فرماید: «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»‏ پناه نمی‌برید؟ منظور از پناه بردن به این آیه، آن است که دل و جان را با عمل به مفهوم آیه درآویزیم و حقیقتاً به توانایی خالق هستی در بهرمندی از مواهب طبیعی و خواست خداوند تبارک و تعالی در اعطای نعمت به بندگان، از جان و دل معتقد شویم و به جای این که بر نداشته‌هایمان اندوهگین باشیم؛ از داشته‌هایمان که در منظر خداوند است، لذت ببریم و شکر گذار باشیم.

 

این آیه در باره ماجرای دو دوست يا دو برادر است که یکی سرمست از دو مزرعه با انواع میوه‌ها و فـرآورده‌هـاى كـشـاورزى و آب فرواوان بود: «وَاضْرِبْ لَهُمْ مَثَلًا رَجُلَيْنِ جَعَلْنَا لِأَحَدِهِمَا جَنَّتَيْنِ مِنْ أَعْنَابٍ وَحَفَفْنَاهُمَا بِنَخْلٍ وَجَعَلْنَا بَيْنَهُمَا زَرْعًا[11]»؛ برای مردم مَثَلی بزن از دو مردی که به یکی از آنان دو باغ انگور دادیم و اطراف آن دو باغ را با درختان خرما پوشاندیم و فاصله میان آن دو باغ را کشتزاری قرار دادیم. كِلْتَا الْجَنَّتَيْنِ آتَتْ أُكُلَهَا وَلَمْ تَظْلِمْ مِنْهُ شَيْئًا ۚ وَفَجَّرْنَا خِلَالَهُمَا نَهَرًا وَكَانَ لَهُ ثَمَرٌ؛ هر دو باغ، بى كم و كاست ميوه مى‌دادند و میان آن دو باغ، نهری پر آب روان کردیم و برای او میوه‌های فراوان بود.

ولى از آنـجـا كـه او شخص كم ظرفيتی بود؛ برکات الهی او را مغرور ساخت و به طغيان و سركشى کشاند. خداوند تبارک و تعالی غرور و سرکشی او را در چهار فراز بیان می‌فرماید:

فخر فروشی: فَقَالَ لِصَاحِبِهِ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مَالًا وَأَعَزُّ نَفَرًا؛ پس او مغرورانه به رفیقش در حالی که با او گفتگو می کرد، گفت: من مال و ثروتم از تو بیشتر است و از جهت نَفَرات نیرومندترم.

تصور جاودانگی: او بعد از این گفتار مغرونانه وارد باغ شد در حالی که به حق خود ستم روا می‌داشت: وَدَخَلَ جَنَّتَهُ وَهُوَ ظَالِمٌ لِنَفْسِهِ و با خود گفت: قَالَ مَا أَظُنُّ أَنْ تَبِيدَ هَٰذِهِ أَبَدًا؛ گمان نمی‌برم که این باغ هرگز نابود شود.

انکار قیامت: این غرور و سرمستی او را به جایی رساند که قـيـامـت را انکار کرد: وَمَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً؛ و گمان نمی کنم که قیامت برپا شود.

برتری جویی و تکبّر: وَلَئِنْ رُدِدْتُ إِلَىٰ رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا؛ و گـيـرم كـه قـيـامتى در كار باشد؛ من با اين همه شخصيت و مقام، اگـر سـراغ پروردگار بروم، مسلم جايگاهى بهتر از اين خواهم يافت.

 

در این هنگام رفيق با ايمان او که قانع و شکرگذار بود در جواب نادیده گرفتن اراده خداوند در اعطای این همه نعمت، به او گفت: آیا به آن که تو را از خاک سپس از نطفه آفرید، آن گاه تو را به صورت مردی درست و نیکو درآورد، کافر شده‌ای؟ قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَهُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا؛ سـپـس ادامه داد که بر خلاف آن چه تو به آن افتخار می‌کنی، من معتقدم که او، پروردگار من است و من هیچ کس را برای پروردگارم شریک نمی‌گیرم «لَٰكِنَّا هُوَ اللَّهُ رَبِّي وَلَا أُشْرِكُ بِرَبِّي أَحَدًا».

رفيق با ايمانش در ادامه گفت: چرا وقتی وارد باغ خود شدی، نگفتی: آنچه خدا بخواهد، محقق می‌شود و هیچ نیرویی جز نیروی خدا نیست «وَلَوْلَا إِذْ دَخَلْتَ جَنَّتَكَ قُلْتَ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ»

رفيق با ايمانش در جواب فخر فروشی گفت: اگر مرا از جهت ثروت و فرزند کمتر از خودت می‌بینی؛ مـطـلب مـهـمـى نـيـسـت، امید است پروردگارم بهتر از باغ تو را به من عطا کند «إِنْ تَرَنِ أَنَا أَقَلَّ مِنْكَ مَالًا وَ وَلَدًا فَعَسَىٰ رَبِّي أَنْ يُؤْتِيَنِ خَيْرًا مِنْ جَنَّتِكَ»

در این هنگام رفیق متکبر و مغرور خود را این گونه نهیب می‌زند و انذار می‌کند: و آیا فکر نمی‌کنی که از آسمان بر بوستان تو آتشی بیفتد که باغت یکسره نابود و با خاک یکسان شود؟ «وَيُرْسِلَ عَلَيْهَا حُسْبَانًا مِنَ السَّمَاءِ فَتُصْبِـحَ صَعِيدًا زَلَقًا» و یا آب آن در زمین فرو رود و هرگز نتوانی آن را به دست آوری؟ «أَوْ يُصْبِـحَ مَاؤُهَا غَوْرًا فَلَنْ تَسْتَطِيعَ لَهُ طَلَبًا» و این گونه قرآن کریم این دو نفر که نماد غرور و سرمستی و نماد شکرگذاری و قناعت است را برای عبرت گیری به ما معرفی می‌کند.

 


 

[1]. من لا يحضره الفقيه، ج‏4، ص: 392

[2]. آیه ۱۷3سوره آل عمران

[3]. آیه ۱۷4سوره آل عمران

[4]. آیه 87 سوره انبیاء

[5]. آیه 88 سوره انبیاء

[6]. آیه 44 سوره غافر

[7]. آیه 45 سوره غافر

[8]. آیه 39 سوره کهف

[9]. آیه 40 سوره کهف

[10]. آیات 143 و 144 سوره صافات

[11]. آیه 31 تا 44سوره کهف

نوشته های مشابه

← نوشته قبلی

نوشته بعدی →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *