
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَىٰ بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ.
پاک و منزّه است خدایی که بندهاش را در مبارک شبی، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی، که پیرامونش را پربرکت ساختهایم؛ برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست. سوره اسراء آیه 1
- صاحبان اصلی سرزمین فلسطین و بیت المقدس چه کسانی هستند؟
برای پاسخ به این سوال، بایستی نگاهی گذرا به جغرافیای سرزمین فلسطین و بیت المقدس و تاریخ فلسطین داشته باشیم و با دین فلسطینیان آشنا شویم.
جغرافیای فلسطین
فلسطین سرزمینی عربی اسلامی، با وسعت 27024 کیلومتر مربع میباشد که از غرب به دریای مدیترانه، از شمال به جمهوری لبنان، از شرق به کشور اردن و جمهوری سوریه و از جنوب به شبه جزیره سینا محدود است. فلسطین، قلب سرزمینهای عربی و پلی میان کشورهای عربی آسیا و کشورهای عربی آفریقا و در حقیقت پلی میان سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا و به لولای سه قاره و قلب جهان مشهور است.
تاریخ فلسطین
حدود ۲۵۰۰ سال قبل از میلاد مسیح، چند قبیله عربی از جزیرة العرب به دلیل امتیازات جغرافیایی، به منطقه فعلی فلسطین مهاجرت کردند و در آن جا ساکن شدند و به «کنعانیان» مشهور گردیدند. این گروه ساکنان اصلی فلسطین محسوب میشوند و سرزمین فلسطین به واسطه آنان توسعه یافت و به نام «ارض کنعان» لقب گرفت و پس از آن بخاطر نام فیلیستا که یکی از قبایل مشهور «کنعانیان» بود به نام فلسطین شهرت یافت.
«کنعانیان» با اشتغال به کشاورزی، دامپروری و تجارت، در پیریزی این تمدن کهن تلاش نمودند و قریب به ۲۰۰ شهر از جمله شهرهای معروف قدس، نابلس، غزه و فیلیستا را بنا کردند.
پس از «کنعانیان» و «فلسطینیان»، «عبرانیان» به رهبری حضرت داوود و حضرت سلیمان در این سرزمین حکومت خود را تشکیل دادند و پس از حضرت اسحاق، حضرت یعقوب به پیامبری رسید که به اسرائیل معروف بود و فرزندان وی به بنی اسرائیل مشهور شدند.
با ظهور و گسترش اسلام، منطقه شامات، که فلسطین بخشی از آن بود، تحت تصرف حکومت اسلامی درآمد و در دورههای بعد، بنی امیه، بنی عباس، فاطمیان و سلجوقیان بر فلسطین حاکم شدند.
در عهد خلفای بنی امیه، فلسطین تابع دمشق شد و یکی از آثار بزرگی که از آن زمان مانده، قبة الصخره([1]) است که به دستور عبدالملک مروان در ۶۹۱ میلادی ساخته شد و مسجد الاقصی در جوار قبة الصخره، بنا گردید. مجموع این دو بنا و حیاط وسیع مقابل آن، حرم شریف بیت المقدس را تشکیل میدهد.
با وقوع جنگهای صلیبی حدود 100 سال فلسطین و بیت المقدس در اختیار صلیبیها بود و صحنه درگیریهای خونین، میان اروپاییها و مسلمانان شد، تا این که صلاح الدین ایوبی، صلیبیها را شکست داد و یک بار دیگر فلسطین و بیتالمقدس در اختیار مسلمانان قرار گرفت.
به اعتراف مورخان غربی، صلاح الدین بعد از پیروزی، با مسیحیان و یهودیان به خوبی رفتار کرد و در انتخاب دین، آنان را آزاد گذاشت و از هرگونه قتل و غارت، در سرزمین فلسطین جلوگیری کرد. در آن زمان از جمعیت 500 هزار نفری فلسطین فقط 24 هزار نفر یعنی چیزی کمتر از 5 درصد یهودی بودند.
با روی کار آمدن عثمانیها، فلسطین حدود ۴۰۰ سال تحت حکومت عثمانیها قرار گرفت و در آستانه جنگ جهانی اول و با تحریک انگلیسیها قسمتهای عربی امپراتوری عثمانی که فلسطین قسمتی از آن بود، ضمن استقلال خواهی، به جنگ با نیروهای عثمانی برخاست و سرانجام نیروهای انگلیسی به رهبری ژنرال آلنبی پس از فتح مصر در 9 دسامبر سال ۱۹۱۷ وارد بیت المقدس شدند و این منطقه به اشغال نیروهای نظامی انگلیس در آمد و تا پاییز 1918 همه نیروهای نظامی عثمانی در فلسطین مجبور به تسلیم شدند و این سرزمین پس از تصرف نیروهای نظامی انگلیس، به دنبال قرارداد سایکس پیکو در پایان جنگ جهانی اول و در تاریخ 24 ژوئیه 1922 توسط جامعه ملل رسماً به قیمومیت انگلستان درآمد.
بر اساس سیاستهای استعماری انگلیس زمینه مهاجرت یهودیهای صهیونیست به سرزمین فلسطین فراهم شد و تعدادی از یهودیهای صهیونیست به سرزمین فلسطین مهاجرت کردند و این روند، تا پایان جنگ دوّم جهانی ادامه داشت.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم در سال 1947 انگلستان در پی شکستهای متعدد، اعلام کرد، قصد دارد از فلسطین بیرون برود و اداره آن را به سازمان ملل بسپارد. با این حال در سال 1948 انگلستان، با تغییر شیوه استعماری خود، حکومت بر سرزمین فلسطین را به یک یهودی تبار سپرد و در ظاهر، از فلسطین خارج شد تا با استعمار نو به حیات خبیثانه خود ادامه دهد.
حاکم وقت که عامل استعمار نو انگلیس بود، سیر مهاجرت و انتقال یهودیان به فلسطین را تشدید کرد و این امر، موجب قیام و شورش اعراب شد و زد و خوردهای بسیاری بین اعراب و مهاجران صورت گرفت.
در این هنگام مجمع عمومی سازمان ملل متحد در پی شیطنتها و فشارهای سیاسی انگلستان، با صدور قطعنامهای، فلسطین را به سه بخش تقسیم کرد و 43 درصد آن را در اختیار اعراب و 56 درصد آن را در اختیار یهودیان قرار داد و بیت المقدس را بین المللی اعلام کرد.
دین فلسطینیان
بخشی از فلسطینیان با ظهور حضرت موسی علیه السلام و هجرت به سرزمین فلسیطن، به دین حضرت موسی گرویدند و بخش عمدهی از فلسطینیان از پذیرش دین موسی سر باز زدند و آن تعدادی هم که به دین موسی گرویده بودند در دراز مدت، دین حضرت موسی را تحریف کردند و یهودیت را پایه نهادند و به یهودی معروف شدند.
پس از ظهور حضرت مسیح علیه السلام، بخشی از فلسطینیان به دین حضرت مسیح گرویدند و بخش اندکی از یهودیان بر دین تحریف شده حضرت موسی علیه السلام باقی ماندند، تا آن که اسلام ظهور کرد. با ظهور و گسترش اسلام، به منطقه شامات، بیشترین ساکنان سرزمین فلسطین به اسلام گرویدند و به گواه تاریخ در زمان اشغال فلسطین، 70 درصد مردم فلسطین مسلمان و 23 درصد مسیحی و 7 درصد یهودی بودند.
نتیجه
در نتیجه ملت فلسطین در پی تمامی ادوار گذشته و در طول تاریخ چندین هزار ساله خود، چه قبل از اسلام و چه بعد از ظهور اسلام، ساکنان دائمی سرزمین فلسطین و متعلق به آن سرزمین بودند و از جایی نیامده بودند و به اختیار خود، آزادانه اسلام را پذیرفته بودند. ملت مسلمان فلسطین، همان کسانی هستند که سرزمین فلسطین را تشکیل دادند، آن را آباد کردند و در طول تاریخ پرفراز و نشیب فلسطین، صاحبان اصلی سرزمین فلسطین بودند و هرگز جزء مهاجرین فلسطین به حساب نمیآیند. اینان گاهی در قلمرو دین موسی، و گاهی در قلمرو دین عیسی و گاهی در قلمرو دین مبین اسلام قرار داشتند. گرچه گاهی جزء حکومت بنی امیه، گاهی جزء حکومت بنی عباس، گاهی جزء حکومت عثمانی، گاهی در سلطه صلیبیان و گاهی در قیمومیت انگلیس قرار داشتند، اما در آخر، دین اکثر آنان اسلام بوده است.
سرزمین فلسطین از آن ملت فلسطین است، چه بیدین و متدین، چه یهودی و مسیحی، و چه مسلمان سنی و شیعی و اگر بپذیریم یهودیان جهان به دلیل این که سرزمین فلسطین، خاستگاه دین حضرت موسی بوده و متعلق به آنان است و باید در این سرزمین جمع شوند؛ باید بپذیریم که سرزمین فلسطین، خاستگاه دین حضرت مسیح و متعلق به مسیحیت هم بوده و آنان باید به این سرزمین هجرت کنند و همچنین باید بپذیریم که خاستگاه دین اسلام و متعلق به مسلمانان هم هست و همه مسلمانان میتوانند به این سرزمین هجرت کنند. و همچنین باید بپذیریم که سرزمین حجاز، چون خاستگاه دین اسلام بوده است، همه مسلمانان باید به سرزمین حجاز هجرت کنند.
- دولت اسرائیل با چه اهدافی تشکیل شده است؟
هدف اوّل:
سهم کشورهای مسیحی یا مسلمان از دیگر کشورهای جهان بیشتر است و این در حالی است که هیچ کشوری در دنیا به نام یهود ثبت نشده است و رهبران نژادپرست یهود از دیرباز همواره در آرزوی تشکیل کشوری به نام یهود بودهاند. از این رو و در پی تحقق این آرزو، در تشکیل یک کشور رسمی یهودی، دست به تحرکات سیاسی وسیعی زدند وبا خرج هزینههای گزاف و کمک سرمایه داران، سیاسییون و علمای یهود، هم دستی استعمار پیر انگلیس، همراهی شیطان بزرگ آمریکا، لابی سازمانهای بین المللی و در یک کلام نظام سلطه، تحرکات وسیعی برای تشکیل دولت غاصب اسرائیل نمودند.
هدف دوّم:
دولت استعماری انگلستان در طول جنگ جهانی اوّل و دوّم به این حقیقت رسیده بود که دیگر به وسیله استعمار و قیمومیت کشورهای منطقه نمیتواند به حیات خود ادامه دهد و باید با یک چرخش ماهرانه، شیوه استعماری قدیم خود را به شیوه استعماری نو و جدید تبدیل نماید و بجای تسخیر یک کشور مانند هند یا بخشی از عراق یا ایران و قیمومیت بر آنان، دست نشانده خود را حاکم نماید و با تسلط بر سرمایههای بیپایان منطقه به چپاول وحشیانه خود ادامه دهد. از این رو با این هدف، بر ایده «کشور رسمی یهودی» سوار شد.
دولت استعماری انگلستان و با استفاده از نفوذ، قدرت و ثروت صهیونیستها و بهرهبرداری از اعتقادات نژادپرستانه آنان که خود را تنها صاحب و وارث زمین دانسته و برنامههایی برای تسلط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی بر جهان داشته و دارند را گزینه مناسبی برای این منظور دانست و تمام تلاش خود را بکار گرفت تا این ایده را عملی سازد. سخنان بایدن رئیس جمهور فعلی آمریکا مؤید این حقیقت است که میگوید «اگر اسرائیل نبود، ما برای تأمین منافع خود، آن را ایجاد میکردیم».
هدف سوّم:
دولت استعماری انگلیس در طول جنگ جهانی اوّل و دوّم به این حقیقت رسیده بود که دیگر در برابر قدرت مبتنی بر دین مبین اسلام، توان مقابله و ستیز ندارد و شکستهای پی در پی از مرجعیت دینی جهان اسلام همچون میرزای شیرازی([2])، سید محمد کاظم یزدی([3])، میرزا محمد تقی شیرازی([4]) و…، از هستی او را ساقط کرده و تمامی منافع او به باد رفته است. در نتیجه باید شیوه خود را تغییر دهد و اهداف رذیلانه خود را در پوشش یک حکومت در منطقه پیش ببرد و این گونه، قدرت مرجعیت جهان اسلام را خنثی کند. با این هدف تمام تلاش خود را بکار گرفت تا یک رژیم جعلی به نام اسرائیل در منطقه بوجود آورد.
نتیجه
دولت جعلی اسرائیل با انگیزه نژادپرستی و به منظور ایجاد، گسترش و تحکیم سلطه استکبار و استعمار در این منطقه و با هدف مبارزه با قدرت اسلام ناب محمدی، توسط دولت خبیث انگلیس در منطقه به وجود آمده است. و پس از جنگ جهانی دوم و ضعف دولت انگلیس، توسط حاکمان آمریکا حمایت گردیده است.
- بر چه اساسی سرزمین فلسطین برای تشکیل دولت اسرائیل انتخاب شد؟
منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) و فلسطین که در حساسترین نقطه این منطقه و در قلب جهان اسلام قرار دارد به دلایل زیر یکی از مناطق مهم و راهبردی جهان میباشد:
- منطقه فلسطین، سه قاره آسیا، آفریقا و اروپا را به هم پیوند زده و یکی از حساسترین نقاط و راه بردیترین منطقه در غرب آسیا و حلقه اتصال شرق و غرب است و به لولای سه قاره جهان مشهور است.
- یکی از مناطق نفت خیز و سرشار از انرژی است که علاوه بر داشتن ذخایر فراوان اکنون ۴۰ درصد از سوخت کشورهای غربی را تامین مینماید.
- دارای آب و هوای مساعد و سرزمین حاصل خیز و پر محصول و پربرکت میباشد و تنوع محصولات نباتی و زراعی بسیاری دارد.
- مهد تمدن و خاستگاه ادیان توحیدی و ابراهیمی و به خصوص آخرین دین الهی اسلام است که داعیه دار هدایت و مدیریت شایسته جهان و زمینه ساز ظهور منجی و مصلح جهانی است و قلب جهان اسلام به حساب میآید.
- منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) همواره خاستگاه حرکتهای اصلاحی و انقلابی جهان اسلام و زمینه ساز مبارزه با استعمار و سلطه جهانی بوده است.
- بر اساس اعتقاد پیروان ادیان الهی منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) مبدأ ظهور منجی و مصلح جهانی است که کتب آسمانی وعده آن را داده و هریک از پیروان ادیان، منجی و مصلح جهانی را از آن خود میدانند.
با توجه به امتیازات ذکر شده، تسلط بر این منطقه از نظر سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی و حاکمیتی، از اهمیت بسیاری برخوردار است. بر این اساس از دیرباز کشورهای سلطهگر و استعماری، بر آن طمع کرده و برای دستیابی و استیلای به منافع و منابع آن دست به هر جنایتی زدهاند و سعی داشتهاند به شیوههای مختلف نفوذ و سلطه خود را بر این منطقه گسترش دهند.
- دولت اسرائیل چگونه تشکیل شد؟
در سال 1896 میلادی «تئودور هرتزل» خبرنگار و نویسنده یهودی که وی را پدر صهیونیسم سیاسی مینامند، در اتریش کتابی تحت عنوان «دولت یهود» منتشر کرد. وی در این کتاب از تشکیل یک دولت یهودی دفاع کرده و به افکار عمومی غرب برای استقبال از جنبش صهیونیستی، یک زمینه فکری داد.
ابتدا این ایده، با مخالفت بسیاری از یهودیان خاصه علمای یهود مواجه شد چرا که ایشان بر اساس منویات کتاب آسمانی خود معتقد بودند که قوم یهود به دلیل مخالفتهای خود با حضرت موسی، محکوم به آوارگی هستند و چنین ایدهای عملی نخواهد شد. اما پس از رایزنیهای بسیار و تحرکات بیشمار، زمینه این ایده فراهم شد.
بر این اساس هرتزل در تاریخ ۲۹ اوت ۱۸۹۷، نخستین کنگره صهیونیستی در شهر بال سوئیس را پایهریزی نمود که میتوان گفت صهیونیسم سیاسی در آن کنگره تولد یافت و تشکیل دولت اسرائیل در یکی از کشورهای هند و آرژانتین، قبرس و فلسطین پیشنهاد گردید اما به دلائل سیاسی و امتیازهای بیشماری که منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) برای صهیونیست و استعمار انگلیس داشت، کشور فلسطین برای تحقق «دولت یهود» انتخاب گردید.
از آن جایی که یهودیان در آلمان بیش از سایر کشورها نفوذ سیاسی و آزادی عمل داشتند لذا هرتزل ابتدا سعی کرد از طریق دولت آلمان نظر سلطان عثمانی را برای اسکان یهودیان در فلسطین جلب نماید، لکن همراهی مورد نظر، به دلایل متعدد سیاسی از جمله اعلام جهاد مسلمین علیه مهاجمین خارجی، با موفقیت مواجه نگردید.
به همین دلیل یهودیان خود را به دامن انگلستان انداختند. در مذاکراتی که سران یهود با «سایکس» نماینده انگلستان داشتند به او اطمینان دادند که در «جامعه ملل» از تحت الحمایگی فلسطین از طرف انگستان دفاع خواهند کرد. از سوی دیگر به «سایکس» قول اعطای هر گونه و هر اندازه وام را دادند و نیز متعهد شدند که دولت ایالات متحده آمریکا را برای دخالت در جنگ به سود متفقین و علیه آلمان تحت فشار بگذارند. این اقدامات در واقع زمینه را برای انتشار «اعلامیه بالفور» در تاریخ 2 نوامبر 1917 آماده کرد.
«بالفور»، وزیر خارجه وقت انگلستان طی نامهای که به «اعلامیه بالفور» شهرت یافت، خطاب به لرد روچیلد از سران صهیونیست، مژده تشکیل وطن ملی یهود را داد. در این اعلامیه آمده بود: «نظر به علاقه خاصی که دولت انگلستان به تشکیل وطن ملی یهود در فلسطین دارد، برای نیل به این هدف و تسهیل وسایل آن کوشش خواهد کرد».
پس از صدور «اعلامیه بالفور» نیروهای نظامی انگلیس در 9 دسامبر 1917 بیت المقدس را اشغال کردند و تا پاییز 1918 توانستند همه نیروهای نظامی عثمانی در فلسطین را مجبور به تسلیم کرده و سراسر سرزمین این کشور را به تصرف خویش درآورند.
در تاریخ 24 ژوئیه 1922 قیمومیت انگلستان بر فلسطین رسماً توسط «جامعه ملل» به تصویب رسید. در طی دهههای ۲۰، ۳۰ و ۴۰ میلادی، سران یهودی در ارتباط نزدیک با دولت بریتانیا مقدمات مهاجرت یهودیان و تصرف زمینهای اعراب محلی را به وجود آوردند. و با واگذاری حکومت از سوی انگلستان به یک یهودی، مهاجرت و انتقال یهودیان به فلسطین شدت گرفت و این امر، موجب قیام و شورش اعراب شد و زد و خوردهای بسیاری بین اعراب و مهاجران صورت گرفت.
حاکم یهودی منصوب دولت انگلیس در فلسطین شرایط را برای تاخت و تاز سازمانهای نوظهور صهیونیستی و تاراج مایملک مسلمانان، بوسیله یهودیان مهاجر فراهم ساخت و این در حالی بود که صدای مظلومیت صاحبان فلسطین در بحبوحه تفرقه حاکمان عرب در بلاد تجزیه شده عثمانی، به گوش کسی نمیرسید.
نخستین قیام خونین فلسطینیان با تقدیم 351 شهید و دستگیری عده زیادی از مبارزین، با آتش سلاح صهیونیستها و سربازان انگلیسی در سال 1929 در هم کوبیده شد. پدر مبارزات سازمان یافته و آزادیبخش فلسطین، شیخ عزالدین قسام پس از 5/1 دهه مبارزه با صهیونیستها سرانجام به همراه جمعی از یارانش در19 نوامبر 1935 به شهادت رسید. پس از وی نیز دیگر رهبران جهاد فلسطین نظیر عبدالقادر حسینی و حسن سلامه سرنوشتی مشابه داشتند و بوسیله نیروهای انگلیسی و تروریستهای صهیونیستِ تحت الحمایه آنان به شهادت رسیدند.
علیرغم مخالفت اعراب و مبارزات مردم و مجاهدان فلسطینی، در پرتو حمایت انگلستان، مهاجرت یهودیان به فلسطین که از چند سال پیش آغاز شده بود، سرعت بیشتری پیدا کرد، به طوری که در سال 1946 میلادی از جمعیت دو میلیون نفری فلسطین، بیش از 600 هزار نفر آنها را یهودیان تشکیل میدادند و این در حالی بود که تعداد یهودیان در سال 1918، حدود 56 هزار نفر بود.
به موازات ازدیاد جمعیت یهودیان در فلسطین و بالاگرفتن قدرت سیاسی آنها در منطقه، صهیونیستها یک نیروی خود مختار و یک ارتش سری به نام «هاگانا» تشکیل دادند تا با ترور مبارزان و مجاهدان، مخالفتها را در هم بکوبند و همه فلسطینیان را در برابر حاکمیت تسلیم کرده یا آنان را از صحنه مبارزه و مخالفت خارج نمایند.
بعد از جنگ جهانی دوم در سال 1947 انگلستان اعلام کرد سال بعد، از فلسطین بیرون خواهد رفت و اداره آن را به سازمان ملل خواهد سپرد. در تاریخ 29 نوامبر 1947 مجمع عمومی سازمان ملل متحد با صدور قطعنامه ای فلسطین را به سه بخش، تقسیم کرد. 43 درصد آن را در اختیار عربها و 56 درصد آن را در اختیار یهودیان قرار داد. بیت المقدس را نیز بین المللی اعلام کرد.
زمانی که قیمومت بریتانیا بر فلسطین در 15 مه 1948 به پایان رسید، صهیونیستها که با کمک انگلیسیها بر نواحی مختلفی از فلسطین مسلط بودند، یک شورای موقت حکومتی مرکب از 38 عضو، تأسیس کردند و آن شورا،کابینه ای 13 نفره را انتخاب نمود. همان روز «دیوید بن گوریون» که بعداً مقام نخست وزیری و وزارت دفاع را به عهده گرفت، تشکیل دولت را اعلام کرد. بلافاصله بعد از این اعلام، دولتهای ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی، اسرائیل را به رسمیت شناختند و این در حالی بود که نه تنها یک نظرسنجی ساده یا یک رای گیری عادی از ساکنان اصلی فلسطین به عمل نیامد بلکه ملت فلسطین همواره با اعتراضات، مقاومت و مبارزاتشان، مخالفت خود را با تشکیل حکومت اسرائیلی، اعلام کرده اند.
- مردم فلسطین خود زمینهایشان را به یهودیها فروختند پس دیگرحقی ندارند؟
این شبهه برای توجیه اشغال سرزمین فلسطین و انحراف افکار عمومی در جهان به خصوص کشورهای اسلامی، توسط رسانههای صهیونیستی مطرح شده است و حقیقت چیز دیگری است که در ادامه به آن پرداخته میشود.
- تا قبل از جنگ جهانی اول و شکست و تجزیه امپراتور عثمانی، یهودیان ساکن فلسطین که به صورت مسالمت آمیز در کنار مسلمانان زندگی میکردند؛ تنها 5/1درصد زمینهای فلسطین را در اختیار داشتند ولی پس از قیمومیت انگلیس بر فلسطین، بین سالهای ۱۹۱۸ تا ۱۹۴۸، قوانین سختگیرانه و مالیاتهای سنگین روی زمینهای فلسطینیها وضع شد به گونهای که فلسطینیها مجبور شدند، بخشی از زمینهای خود را بفروشند تا بتوانند مالیات زمینهای خود را بپردازند و در سالهای بعد زیر بار مالیات کمتری بروند و این در حالی بود که بعضی از فلسطینیها که پرداخت مالیاتهای سنگین ظالمانه را نپذیرفتند زمینهای آنان، به زور مصادره گردید.
- بخشی دیگر از زمینهای فلسطین، با زد و بند فئودالها که عمده آنان خارج از فلسطین بودند؛ به یهودیان فروخته شد.
- بخشی دیگر از زمینهای فلسطین، را انگلیسیها از زمینهای دولتی و عمومی که در اختیارشان بوده به یهودیها واگذار کردند.
- بخش دیگر از زمینهای فلسطینیها، توسط افراد به ظاهر موجه اما مهرههای وابسته و نفوذی انگلیس مانند سید ضیاء الدین طباطبایی([5]) به کمترین قیمت خریداری و با پرداخت مبلغ زمین، از مالک سلب تابعیت میشد. روش غیرمنطقی، عجیب و ظالمانهای که در هیچ جای دنیا مرسوم نیست که با سلب مالکیت، سلب تابعیت از فرشنده بشود.
یکی از دلایل مهم قیامها و شورشهای مردم فلسطین بین سالهای ۱۹۱۴ تا ۱۹۴۸، مانند قیام شیخ عزالدین قسام، همه در اعتراض به همین تصرفها و تصاحب زمینها و اعطای زمینهای دولتی توسط انگلیس به یهودیها بوده است.
نتیجه
براساس آمار اسناد ملی فلسطین و دفاتر رسمی ثبت، فلسطینیان با درک موقعیتی که برای آنها ایجاد شده بود، هرگز زمینهای خود را به یهودیان نفروختند. و تنها از مجموع اراضی 2.7 میلیون هکتاری فلسطین، حدود 7% از کل یعنی 200 هزار هکتار از زمینهای فلسطین به اشکال مختلف به یهودیان فروخته شده است و این در حالی است که عمده سرزمین فلسطین، به زور و با کشتار و غارت به تصاحب صهیونیستها درآمد و از ملت فلسطین سلب تابعیت گردید.
در کجای دنیا فروش زمین یک هم وطن، سلب تابعیت از او میشود؟ و در کجای دنیا، خرید زمین توسط مهاجرین، مجوز حکومت برای مهاجرین میگردد؟ آری شاید مالکیت مهاجرین، تحت قوانین رسمی کشور، باعث تابعیت بشود، اما مجوز حکومت نمیشود و اگر خرید و فروش مهاجرین مجوز حکومت شود پس باید قبول کنیم که حکومت ترکیه باید به ایرانیان زیادی که در آنجا زندگی می کنند و حکومت عربستان هم باید به بنگلادشیهای بسیار زیادی که مقیم عربستان هستند، واگذار شود.
- فلسطینیها افراد ناصبی و دشمن اهل بیت علیهم السلام هستند، چرا ما باید از آنان حمایت کنیم؟
اکثریت فلسطینیها اهل سنت و شافعی مذهب و نزدیکترین فرقه به شیعیان هستند و از محبان اهل بیت علیهم السلام بشمار میآیند و بر هیمن اساس اکثر مساجد فلسطین بنام حضرت امیر، حضرت امام حسن، حضرت امام حسین، و حضرت فاطمه زهرا علیهم السلام است و در بین اسامی فرزندان آنان، نام های مبارک علی، زهرا، رقیه، حسن و حسین بسیار دیده میشود و حتی در پی حوادث اخیر، همه دیدید مادری که فرزندانش شهید شده بودند در مقام ابراز احساسات گفت: فرزندانم تقدیم پیامبر و فدای حسن و حسین، آیا اینان ناصبی هستند؟
البته ممکن است در بین آنها ناصبی هم وجود داشته باشد اما قاطبه آنان دوستدار و محب اهل بیت هستند. مگر در ایران ناصبی نداریم، مگر آن تعداد اندکی که از ایران عضو داعش بودند، ناصبی نبودند؟ آیا میتوان گفت مردم ایران ناصبیاند؟ یا داعشی هستند؟
نکته مهمتر این که در این مبارزه، قبل از آن که موضوع حمایت از ملت فلسطین مطرح باشد، موضوع مبارزه با جرثومه کثیف و نطفه ناپاک اسرائیل مطرح است و در این مبارزه باید به ملت فلسطین دستمریزاد گفت که با هر دین و مسلکی در برابر این جرثومه کثیف و غده فراگیر سرطانی، ایستادهاند تا پیش از این پیشروی نکند.
- فلسطینیها در جنگ 8 ساله، حامی صدام بودند و وجود مجسمه صدام در فلسطین هم دلیل حمایت آنها از صدام است، چطور ایران از آنها حمایت میکند؟
صدام، مانند جمال عبدالناصر، به ظاهر روحیه پان عربیسم داشت و ادعا میکرد که دنبال متحد کردن اعراب است از این رو در جهان عرب محبوبیت نسبی پیدا کرده بود و از آن جایی که در زمان حمله و اشغال کویت چندین موشک به سوی اسرائیل پرتاب نمود([6]) طبیعی بود که بخشی از مردم فلسطین در آن زمان دیدگاه مثبتی نسبت به او داشته باشند و وقتی ماهیت و چهره حقیقی صدام روشن شد، بسیاری از اعراب و مردم فلسطین، دیدگاهشان عوض شد. و این نکته حائز اهمیت است که در دفاع مقدس ما رزمنده و شهید فلسطینی داشتیم.
از همه مهمتر این که مجسمه صدام در کرانه باختری نصب شده بود که در اختیار حکومت خودگردان است و حکومت خودگردان و رئیس آن محمود عباس علی رغم این که به ظاهر خود را در تقابل با اسرائیل نشان میدهد ولی در عمل یکی از متحدین اسرائیل و فرد بهایی و بهایی زاده است که بیشترین خیانت را به جریان مقاومت از جمله حماس، جهاد اسلامی و اهالی غزه و مردم مبارز فلسطین نموده و دستش به خون مردم مظلوم و بیگناه حماس و غزه آلوده است و در حقیقت به عنوان عامل آمریکا و اسرائیل در فلسطین اشغالی عمل میکند و جزء منفورترین افراد در بین فلسطینیها است و نقش او همانند نقش مسعود رجوی خائن است که در زمان جنگ تحمیلی در خدمت صدام قرار گرفتند و بیشترین خیانت را به کشور کرد. حال میشود همکاری با صدام ملعون را به مردم ایران نسبت داد؟
- چرا انگلیس و آمریکا برای سلطه خود بر منطقه، از صهیونیستها استفاده میکنند؟
استفاده انگلیس و آمریکا از صهیونیستها برای سلطه بر منطقه غرب آسیا (مدیترانه) به دلیل اعتقادات نژادپرستانه، انحرافی و خطرناک صهیونیستها است که برای اهداف استعماری نظام سلطه بکار میآید. برای روشن شدن موضوع به بخشی از اعتقادات انحرافی و خطرناک صهیونیست اشاره میشود:
- هر چه غیر یهودی دیدید به اندازهای که در توان شماست به قتل برسانید هرچند صالح و نیکوکار باشد. اگرچنین امری در توان یک یهودی باشد و انجام ندهد مرتکب خلاف شده است؛
- به قتل رساندن غیر یهودی ثواب دارد حال اگر کسی نمیتواند او را بکشد حداقل مقدمات قتل او را فراهم کند؛
- چون اهل یهود مساوی با عزّت الهیه هستند، تمامی دنیا و مافیها ملک آنان بوده و حق تسلط کامل بر آن را دارند؛
- تعدّی کردن به ناموس غیر یهودی بلامانع است زیرا کُفار مانند حیوانات هستند و حیوانات را زناشویی نیست و یهودی حق دارد زنان غیر مؤمنه (زنان غیر یهودی) را به غصب برباید و هرگونه عملی با آنان عقاب و کیفری ندارد؛
- دزدی از یهودی حرام و از غیر یهودی جایز است؛
- نطفهای که از غیریهودی منعقد میشود نطفه حیوان است؛
- خانههای غیریهودی به منزله طویله است؛
- هرگاه یهودی و اجنبی شکایت داشته باشند باید حق را به جانب یهودی داد اگر چه بر ناحق باشد؛
- ربودن اموال دیگران به وسیله ربا مانعی ندارد زیرا خداوند شما را به ربا گرفتن از غیر یهودی امر میفرماید؛
- به کسانی که یهودی نیستند قرض ندهید مگر آن که نزول بگیرید در غیر این صورت قرض دادن به غیر یهودی جایز نیست؛
- ما ملّت برگزیده خداوند هستیم و بدین سبب برای ما حیواناتی انسانی خلق کرده است زیرا خدا میدانست که ما نیاز به دو نوع حیوان داریم؛ یکی حیوانات بیشعور و غیر ناطقه مانند چهارپایان و دیگری حیوانات ناطقه و با شعور مانند مسیحیان و مسلمانان و بودائیان؛
- بر یهود لازم است، که املاک دیگران را خریدارى کند تا آنها صاحب ملک نباشند و همیشه سلطه اقتصادى براى یهود باشد؛
- کشتن مسیحى از واجبات مذهبى ما است و پیمان بستن با او، یهودى را ملزم به اداء نمیکند؛
- همچنان که انسان بر حیوانات فضیلت دارد، یهود بر اقوام دیگر فضیلت دارند؛
- سگ افضل از غیر یهودى است، زیرا در اعیاد باید به سگ نان و گوشت داد، ولى نان دادن به اجنبى حرام است؛
- اجانب، دشمن خدا هستند و مثل خوک قتلشان مباح است؛
- اجانب براى خدمت کردن یهود به صورت انسان خلق شدهاند؛
- حیات و زندگانى دیگران ملک یهود است، چه رسد به اموال آنان، پس هرگاه غیر یهودى احتیاج به پول داشته باشد آن قدر باید از او نزول گرفت تا تمام دارائى خود را از دست بدهد؛
- حرام است غیر یهودى را نجات بدهید، حتى اگر در چاهى بیفتد باید فورا سنگى بر در آن گذاشت؛
- اگر یکى از اجانب را بکشیم مثل این است که در راه خدا قربانى کردهایم؛
- اگر یک نفر یهودى کمکى به غیر یهودى بکند گناهى نابخشودنى مرتکب شده است؛
- اگر غیر یهود در دریا در حال غرق شدن است، نباید نجاتش داد؛
- بر یهود واجب است روزى سه مرتبه مسیحیان را لعن کنند و دعا کنند تا خداوند آنها را نابود سازد بر ما لازم است که با نصارى، مانند حیوانات معامله کنیم.
این عناوین بخشی از اعتقادات انحرافی و خطرناک صهیونیست است که برگرفته از کتاب «تلمود» شرح و تفسیر تورات در تعلیم دیانت و آداب یهود آمده و در نزد یهودیان صهیونیست ارزشی کمتر از تورات ندارد.
- به رسمیت شناختن و قبول حاکمیت دولتی به نام اسرائیل چه اشکالی دارد؟
به رسمیت شناختن و قبول حاکمیت دولتی به نام اسرائیل، اشکالهای بسیاری دارد که به بخشی از آن اشاره میشود:
- به رسمیت شناختن و قبول حاکمیت دولت اسرائیل، غیر قانونی و برخلاف همه قواعد حقوق بینالملل است زیرا این دولت بر اساس غصب و اشغال اراضی دیگران بدون نظر خواهی و رای گیری و قبول آنها صورت گرفته است.
- به رسمیت شناختن و قبول حاکمیت دولت اسرائیل، غیر دینی و خلاف شرع است زیرا فلسطین کشوری اسلامی است که اکثریت آنان مسلمان بوده و هستند و بر اساس اصل قرآنی نفی سبیل و نفى سلطه، حاکمیت غیر مسلمان بر مسلمان جایز نیست. قاعده نفى سبیل و نفى سلطه از قواعد فقهى است و در حقوق و علوم سیاسى اسلام، مورد توافق فریقین شعیه و سنی است.
- به رسمیت شناختن و قبول حاکمیت دولت اسرائیل، غیر انسانی است چرا که ۷۵ سال تاریخ این رژیم، پر از جنایت و جنگ علیه بشریت بوده و هست و هرگونه شناسایی و پذیرش آن، به معنای تأیید کشتار بیرحمانه دهها هزار انسان بیگناه از جمله زن و کودک و غیر نظامیها و نسل کشی و شریک شدن در جنایات این رژیم، علیه بشریت است.
- حاکمیت دولتی به نام اسرائیل بر سرزمین فلسطین چه اشکالی دارد؟
حاکمیت دولت اسرائیل بر سرزمین فلسطین نه تها دارای اشکالهای فراوان است که عین جنایت است که به بخشی از آن اشاره میشود:
- یکی از اشکالهای حاکمیت دولت اسرائیل بر سرزمین فلسطین، جنایات بیشمار این رژیم است. آیا ۷۵ سال جنایت و جنگ علیه بشریت و کشتار بیرحمانه دهها هزار انسان بیگناه از جمله زن و کودک و غیر نظامیها و نسل کشی اشکال نیست؟ آیا کشتار بیش از 15 هزار فلسطینی و 35 هزار زخمی در نوار غزه طی چهل و پنج روز و بمباران بیمارستانها، مدارس و هزاران ساختمان مسکونی و تخریب تمامی زیرساختها، اشکال و به تعبیر بهتر، جنایت نیست؟ آیا به قدرت رسیدن چنین حاکمیت وحشیانه ای که تجاوز به مال و جان و ناموس غیر از خودشان، جزئی از روش حکومتشان است، به ضرر همه دنیا نیست؟
- یکی دیگر از اشکالهای حاکمیت دولت اسرائیل بر سرزمین فلسطین، برنامههای توسعه طلبانه این رژیم است. برنامههای توسعه طلبانه این رژیم از ۷۵ سال پیش تاکنون مبین این واقعیت هست که اسرائیلیها هیچ گاه به آن چه بدست آوردهاند، بسنده نکردند و نخواهند کرد و شعار نیل تا فرات و سپس سلطه بر جهان، در فرهنگ سیاسی رژیم غاصب صهیونیستی، نهادینه شده است. آیا این اشکال نیست؟
- یکی دیگر از اشکالهای حاکمیت دولت اسرائیل بر سرزمین فلسطین، تفوق خواهی و برتری جویی استراتژیک این رژیم بر کشورهای منطقه است. این که امریکاییها هیچگاه تسلیحات استراتژیک و جدیدی که امکان برتری نظامی کشورهای منطقه بر رژیم اسرائیل را فراهم کند، به این کشورها نداده است؛ دلیل بر این ادعا است. این که آمریکا طبق توافق آبراهام با دولت ترامپ، که باید جنگندههای اف ۳۵ را به امارات متحده عربی تحویل میداد و به دلیل مخالفت رژیم صهیونیستی و لابیهای صهیونیستی؛ از تحویل آن سرپیچی کرد؛ دلیل بر این ادعا است. این که شرط عادی سازی روابط عربستان با رژیم اسرائیل، هستهای شدن عربستان بود و این شرط با مخالفت صهیونیستها مواجه شده است. آیا این اشکال نیست؟
- یکی دیگر از اشکالهای حاکمیت دولت اسرائیل بر سرزمین فلسطین، این است که در فرهنگ سیاسی رژیم غاصب صهیونیستی، هر کشور اسلامی از نگاه این رژیم منحوس، به صورت بالفعل یا بالقوه، یک دشمن محسوب میشود و از همین رو هرگونه عادیسازی و ایجاد رابطه میان این کشورها با رژیم اسرائیل فقط با هدف مشروعیت یابی اسرائیل و رفع خطر به حساب میآید. آیا دشمن شمردن کشورهای اسلامی از سوی رژیم غاصب صهیونیستی اشکال حاکمیتی نیست؟
- یکی دیگر از اشکالهای حاکمیت دولت اسرائیل بر سرزمین فلسطین، میزان بالای تخلف از مقررات و قوانین بین المللی است. بیتوجهی این رژیم به دهها قطعنامه صادر شده از شورای امنیت و مجمع عمومی سازمان ملل و همچنین مصوبات شورای حقوق بشر، یونسکو و دیگر ارکان این سازمان، همچنین بیتوجهی به کنوانسیونهای ژنو و توهین به رای دادگاه لاهه در خصوص دیوار حائل، به موازات دهها جنگ بزرگ و کوچک در منطقه علیه کشورهای عربی و جنبشهای لبنانی و فلسطینی، بخشی از رکوردهای مجرمانه این رژیم منحوس است. آیا این اشکال نیست؟
- یکی دیگر از اشکالهای حاکمیت دولت اسرائیل بر سرزمین فلسطین، بیتوجهی به افکار عمومی جهان است. آن چه رژیم غاصب صهیونیستی در گذشته مرتکب شده است و امروز در غزه جنایت میکند و با مخالفت میلیونی مردم آزاده جهان در آمریکا، اروپا و آسیا همراه شده است و هرگز به آن وقعی ننهاده است؛ بزرگترین اشکال برای ادامه حیات منحوس این رژیم ددمنش است.
- فلسطین چه اهمیتی دارد که این همه باید برای آن هزینه داده شود؟
- منطقه فلسطین، از نظر جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک) بسیار منطقه راهبردی مهم و حساس است به گونهای که قلب جهان به حساب میآید و به همین جهت به پلی میان سه قاره آسیا، اروپا و آفریقا و به لولای سه قاره مشهور شده است. نمیشود امروز از اقتدار، سخن گفت و این منطقه را ناديده گرفت، تسلط بر این منطقه، تسلط بر سه قارهی مهم جهان به حساب میآید. از این رو از بین کشورهای جهان، از اهمیت بینظری برخوردار است. آرزوی تصاحب و سلطه بر این منطقه از دیرباز تا کنون بین قدرتهای جهان و جنگهای متعدد خانمان سوز بر سر آن در تاریخ پر فراز و نشیب سرزمین فلسطین، دلیل بر این ادعا است.
- منطقه فلسطین، دارای تمدن چند هزار ساله است، اشیاء به غارت رفته از این منطقه در موزههای دنیای غرب، دلیلی بر تمدن چندهزار ساله این سرزمین دارد و آن را با اهمیت کرده است.
- منطقه فلسطین، یکی از مناطق نفت خیز و سرشار از انرژی است که علاوه بر داشتن ذخایر فراوان، دارای عالیترین و متنوعترین آب و هوای جهان است به صورتی که بیشترین مردم دنیا در آرزوی برخورداری از آب و هوای این منطقه هستند و از آن به عروس منطقه یاد میکنند. و همچنین سرزمین حاصل خیز و پر محصول و پر برکت است (بارَکنا حَوْلَهُ) و تنوع نباتات طبیعی و محصولات زراعی بسیاری دارد. به همین دلیل از اهمیت بسیار مهمی برخوردار است.
- سرزمین فلسطین، مهد تمدن و خاستگاه ادیان توحیدی و مرکز ظهور و محل بعثت انبیای الهی است. تاریخ نبوت حضرت موسی و حرکت اصلاحی آن بزرگوار، و تاریخ نبوت حضرت عیسی و هدایت اقوام آن دیار و تاریخ نبوت پیامبر گرامی اسلام و حکومت جهانی اسلام، به این منطقه مقدس پیوند خورده است به گونهای که سخن در باره ادیان الهی جدا از این سرزمین نیست. از این رو قرآن کریم از این سرزمین به سرزمین مقدس یاد کرده «الأَرْضَ الْمُقَدَّسَةَ» و آن را سرزمين مبارک و پر برکت از نظر مادی و معنوی میداند «بَارَکنَا حَوْلَهُ».
- سرزمین فلسطین، محل تولد و سکونت، محل مهاجرت و زندگی و محل استقرار و محل دفن انبیای الهی است. محل مهاجرت، زندگی، و آرامگاه حضرت ابراهیم، محل زندگی و آرامگاه حضرت ساره، محل مهاجرت، زندگی، و دفن حضرت لوط، محل زندگی، حکومت و آرامگاه حضرت داوود، محل زندگی، حکومت و آرامگاه حضرت سلیمان، محل زندگی و آرامگاه حضرت اسحاق، حضرت یعقوب، حضرت یوسف و حضرت زکریا، محل مهاجرت و زندگی حضرت موسی، محل زندگی و آرامگاه حضرت مریم، محل زندگی حضرت عیسی است و این جهات، این سرزمین را با اهمیت و مقدس کرده است.
- آثار تمدنی بسیاری در سرزمین فلسطین وجود دارد که آن را با اهمیت و مقدس کرده و از دیگر اماکن جهان ممتاز ساخته است مانند: محراب حضرت داوود، محراب حضرت زکریا، محراب حضرت مریم، مسجد الاقصی به عنوان سومین مسجد و سومین حرم جهان اسلام و قطعهای از بهشت، قبله اوّل مسلمانان، محل اقامه نماز پیامبر گرامی اسلام با همه انبیا است و از این رو آن را قلب جهان اسلام مینامند.
- اتفاقات بسیار مهمی در سرزمین فلسطین ثبت شده است که آن را با اهیمت و مقدس کرده است که بخشی از آن را قرآنی کریم بیان کرده است، مانند: تولد حضرت عیسی، نزول مائده آسمانی برای حضرت مریم، وضع حمل حضرت مریم، پذیرایی حضرت مریم با خرما، حکومت حضرت سلیمان بر جهان، تکلم مورچگان با حضرت سلیمان در روستای نمله، نامه حضرت سلیمان به ملکه سبا، انتقال تخت بالقیس، مذاکره حضرت سلیمان با بالقیس، ایمان بالقیس به حضرت سلیمان، داستان یأجوج و مأجوج، عروج حضرت عیسی، طی الارض پیامبر گرامی اسلام، محل معراج پیامبر گرامی اسلام.
نتیجه
تمدن، تاریخ، جغرافیا، آثار، حوادث، وقایع سیاسی، اجتماعی و اقتصادیِ متعلق به سرزمین فلسطین، این سرزمین را با اهمیت، مقدس، مبارک و ریشهدار کرده است و این میراث گرانبها متعلق به بشریت است و وظیفه همه بشریت است که از این میراث گرانبها حفاظت و صیانت نمایند و بر این وظیفه به خود ببالند و افتخار کنند.
[1]. قبة الصخره مکانی است که پیغمبر اسلام در شب معراج از مسجد الحرام به آن جا طی الارض نمود و از آن جا به معراج رفت.
[2]. حضرت آیت الله حاج سید محمد حسن حسینی معروف به میرزای شیرازی، به عنوان پیشوای مسلمین جهان بخاطر دفاع از کیان اسلام و مسلمین در مقابل دشمنان خاصه انگلیس احساس خطر کرد و فتوای تحریم تنباکو را صادر نمود: «بسم الله الرحمن الرحیم. الیوم استعمال تنباکو و توتون بای نحو کان، در حکم محاربه با امام زمان صلوات الله وسلامه علیه است. حرره الاقل محمد حسن الحسینی»
[3]. و حضرت آیتالله حاج سید محمد کاظم یزدی صاحب عروة الوثقی، بخاطر دفاع از کیان اسلام و مسلمین بر علیه اشغال کشورهای اسلامی خاصه عراق و ایران در جنگ جهانی اول، فتوای جهاد داد. «بسم الله الرحمن الرحیم، بر عموم مسلمین واجب است از بذل جان و مال در راه اخراج قوای روس و انگلیس از ایران، هیچ فروگذار نکنند»
[4]. میرزای دوم حضرت آیتالله حاج میرزا محمد تقی شیرازی، به عنوان پیشوای مسلمین جهان؛ رهبری انقلاب عراق را به عهده گرفت و برعلیه استعمار انگلیس قیام کرد. بعد از جنگ جهانی اول، استعمار انگلیس میخواست نماینده خود را به عنوان رئیس حکومت عراق بر ملت مسلمان عراق تحمیل کند و آن بزرگوار آن را قیمومت استعمار انگلیس بر کشور عراق دانست و با فتوای حرمت حکومت غیر مسلمان به مسلمانان لرزه بر ارکان حکومت استعماری انگلیس افکند «ان المسلم لا یجوز له ان یختار غیر المسلم حاکما» و با فتوای جهاد فصل جدیدی در مبارزات مسلمانان بر علیه استعمار و اجانب گشود. «بـر مردم عراق استیفای حقوق خود واجب است، در خلال اقدامات خود، صلح و امنیت را در نظر داشـتـه بـاشـنـد، اما در صورتی که دولت انگلیس از پذیرفتن پیشنهادهای آنان سرباز زند، مردم می توانند از سلاح استفاده کنند و با دشمن خود بجنگند».
[5]. سید ضیاء الدین طباطبایی فرد ایرانی بود که به عنوان مهره انگلیس فعالیت داشت و در کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ در ایران و روی کار آمدن رضاخان، نقش بسیار مهمی داشته است.
[6]. در آن زمان بعضی از افراد ساده لوح در ایران میگفتند: حال که صدام در مقابل اسرائیل قرار گرفته است ما باید از او حمایت کنیم.
پاسخ به سؤالهای بعدی در حال بروز رسانی است. در فرصتهای بعدی منتظر ادامه باشید.
برای اطلاع از ادامه بخشهای بعدی و بهرمندی از برنامههای متنوع دیگر، با عضویت در کانال👇ما را همراهی کنید.
🆔 https://eitaa.com/safarzadeh_tehrani
با ارائه نظرات خود در قسمت «دیدگاه» (پایین صفحه) ما را از نظرات سودمند خود بهرهمند سازید.
با تشکر از همراهی شما
دیدگاهتان را بنویسید