مأمون با این حقیت روبه رو بود که بنی امیه و بنی عباس علی رقم به شهادت رساندن ائمه اطهار، نتوانستند مبارزات و جهاد تشیع بر علیه خلفای غاصب را از بین ببرند و هرچه شدت عمل به خرج میدادند عکس نتیجه میگرفتند و مأمون میدید که ناتوانى دستگاههاى خلافت در ریشهکن کردن تشیع، سبب قدرت و وسعت روزافزون تشیع شده است.
بر این اساس مأمون میخواست به شیوه ای نوین، ابتکار عمل را به دست بگیرد تا به خیال واهی خود، بدون نیاز به کشتن امامان معصوم، نهضت و مبارزهی تشیع را به راحتی از بین ببرد، از این رو ماجراى دعوت امام هشتم از مدینه به خراسان را طراحی کرد.
مأمون در این نقشهی شوم هشت هدف عمده را از دعوت ثامن الحجج حضرت امام رضا عَلَیهِالسَّلام به خراسان دنبال میکرد که با تدبیرى الهى و شایستهی آن بزرگوار، مأمون در بازی قمار و میدان نبرد سیاسى که خود به وجود آورده بود به طور کامل شکست خورد و طرح همه جانبهی او بر علیه امامت و رهبری و بر علیه شیعه، به حرکتى بیاثر و بازیچهاى کودکانه و سیاستى بر ضد او بدل شد.
حضرت امام رضا عَلَیهِالسَّلام علی رقم زیرکى شیطنت آمیز مأمون، مبارزه را چنان زیبا و عالی مدیریت کرد که در میان ناباوری؛
پیچیده ترین نقشهی سیاسی تاریخ اسلام را به فرصت بالندگی جهان تشیع تبدیل کرد،
موفقیت بسیار ارزشمندی برای تشیع و جهان اسلام به ارمغان آورد،
سال ولایتعهدى را به یکى از پربرکتترین سالهای تاریخ تشیع قرار داد،
نفس تازه به مبارزات دمید،
تمدن اسلامی را وارد ایران کرد،
و دائرهی جغرافیای تشیع را گسترش داد.
این متن با نگاهی به پیام رهبر انقلاب به کنگرهی ثامن الحجج حضرت امام رضا عَلَیهِالسَّلام تهیه شده است.
دعوت ثامن الحجج حضرت امام رضا عَلَیهِالسَّلام به خراسان
مأمون با این حقیقت روبه رو بود که بنی امیه و بنی عباس علی رقم به شهادت رساندن ائمه اطهار، نتوانستند مبارزات و جهاد تشیع بر علیه خلفای غاصب را از بین ببرند و هرچه شدت عمل به خرج میدادند عکس نتیجه میگرفتند و مأمون میدید که ناتوانى دستگاههاى خلافت در ریشهکن کردن تشیع، سبب قدرت و وسعت روزافزون تشیع شده است.
بر این اساس مأمون میخواست به شیوه ای نوین، ابتکار عمل را به دست بگیرد تا به خیال واهی خود، بدون نیاز به کشتن امامان معصوم، نهضت و مبارزهی تشیع را به راحتی از بین ببرد، از این رو ماجراى دعوت امام هشتم از مدینه به خراسان را طراحی کرد.
مامون ابتدا از امام رضا عَلَیهِالسَّلام به صورتی محترمانه دعوت کرد که همراه با بزرگان خاندان علوی به مرکز خلافت بیاید و امام رضا عَلَیهِالسَّلام از قبول دعوت مأمون خودداری ورزید، ولی از سوی مأمون اصرار صورت گرفت و مراسلات و نامه های متعددی رد و بدل شد تا آن که سرانجام با فرستادن مأمورین ویژه امام رضا عَلَیهِالسَّلام به اجبار به طرف مرو حرکت داده شد.
وقتی موکب امام رضا عَلَیهِالسَّلام روز دهم شوال سال 201 هجری قمری به مرو رسید، چند فرسنگ به شهر مانده حضرت مورد استقبال شخص مأمون و گروه کثیری از امرا و بزرگان آل عباس قرار گرفت و با احترام شایانی به شهر وارد شد و به دستور مأمون همه گونه وسائل رفاه و آسایش در اختیار آن حضرت قرار گرفت.
پس از چند روز مأمون واگذاری خلافت را به آن بزرگوار پیشنهاد داد و حضرت از پذیرفتن این پیشنهاد بشدت امتناع کرد و مأمون که شاید خودداری امام رضا عَلَیهِالسَّلام را از پیش حدس میزد ولیعهدی را پیشنهاد داد و حضرت باز نپذیرفت.
مأمون پس از پافشاریهای متعدد سرانجام با خشونت و تندی ولیعهدی را بر امام رضا عَلَیهِالسَّلام تحمیل کرد و آن بزرگوار پس از مخالفتهای بسیار و فشار و تهدیدهای فراوان، به شرط عدم دخالت در حکومت پذیرفت.
مأمون در این نقشهی شوم چه اهدافی را دنبال میکرد؟
مأمون در این نقشهی شوم هشت هدف عمده را از دعوت ثامن الحجج حضرت امام رضا عَلَیهِالسَّلام به خراسان و پیشنهاد ولایت عهدی دنبال میکرد:
- تبدیل صحنهی حاد مبارزات به عرصهی فعالیت آرام سیاسی
شیعه همواره با غاصبان خلافت به جهاد و مبارزه پرداخته و با دو ویژگی مظلومیت و قداست در عرصهی مبارزه پیروز میدان بوده و مأمون میخواست با خلع سلاح شیعه و از داست دادن آن دو ویژگی عرصهی مبارزه را به فعالیت سیاسی آرام تبدیل نماید، چرا که جمعی که رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد پادشاه مطلق العنان وقت و متصرف در امور کشور است نه مظلوم است و نه مقدس و نه میتواند مبارزهی چشمگیر با خلافت داشته باشد.
- تخطئه ادعای تشیع مبنى بر غاصبانه بودن خلافتهای اموى و عباسى
مأمون با وارد کردن امام رضا عَلَیهِالسَّلام به حکومت بر مشروعیت حکومت خود و گذشتگان اعتراف میگرفت و یکى از ارکان اعتقادی تشیع یعنى ظالمانه بودن پایهی حکومت بنی عباس و بنی امیه را درهم میکوبید.
- تخطئه ادعای تشیع مبنى بر زهد و پارسایى ائمه
مأمون با وارد کردن امام رضا عَلَیهِالسَّلام به حکومت میخواست زهد و پارسائی اهل بیت عصمت و طهارت را نقض کند و ثابت کند که آن حضرات فقط در شرایطى که به دنیا دسترسى نداشته باشند، زهد و پارسائی پیشه میکنند و اکنون که درهاى بهشت دنیا به روى آنان باز شده میبینید که چگونه به سوى آن شتافتند و مثل دیگران خود را از آن متنعم ساختند.
- کنترل کانون مبارزه
مأمون با وارد کردن امام رضا عَلَیهِالسَّلام به حکومت، میخواست امام را در محاصرهی مأموران حکومتی قرار دهد تا ضمن اشراف بر امام، همهی سران و سلحشوران علوى که کانون مبارزه بودند را کنترل نماید و در سیطرهی خود در آورد، موفقیتی که هرگز هیچ یک از اسلاف مأمون چه بنی امیه و چه بنی عباس بر آن دست نیافته بودند.
- فاصله انداختن بین امام و مردم
مأمون با وارد کردن امام رضا عَلَیهِالسَّلام به حکومت، میخواست امام را که یک عنصر مردمى و قبلهی امیدها و مرجع سؤالها بود را در محاصرهی ماموران حکومت قرار میداد و رفته رفته رنگ مردمى بودن را از او بزداید و میان او و مردم و سپس میان او و عواطف و محبتهاى مردم فاصله افکند و به همین دلیل بود که مأمون مسیر حرکت امام رضا عَلَیهِالسَّلام از مدینه تا مرو را طورى انتخاب کرد که شهرهاى معروف به محبت اهل بیت مانند کوفه و قم در سر راه امام قرار نگیرند.
- کسب وجهه و حیثیتى معنوى برای خود
مأمون با محروم ساختن برادران و فرزندان خود از ولایتعهدی و انتخاب فرزند پیغمبر و شخصیت مقدس و معنوى به ولیعهدی، میخواست برای خود وجهه و حیثیت معنوی بسازد و خود را در معرض ستایش مردم قرار دهد چرا که نزدیکی دنیاطلبان به دینداران، بر آبروى دنیاطلبان میافزاید.
- از بین بردن قداست امام و امامت
مأمون با وارد کردن امام رضا عَلَیهِالسَّلام به حکومت، میخواست از قداست امام بکاهد چرا که نزدیکی دینداران به دنیاطلبان، همان گونه که بر آبروی دنیاطلبان میافزاید، از آبروى دینداران میکاهد.
- استفاده از امام به عنوان توجیهگر دستگاه خلافت
مأمون با وارد کردن امام رضا عَلَیهِالسَّلام به حکومت، میخواست آن بزرگوار را به یک توجیهگر دستگاه خلافت بدل سازد، بدیهى بود امامی که دارای شخصیت علمى و تقوایى بود و در چشم مردم به عنوان فرزند پیامبر شناحته میشد و از جایگاه مقدسی برخوردار بود میتوانست بهترین توجیهگر دستگاه حکومت باشد و هیچ نغمهی مخالفی نمیتوانست خدشهاى بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد و این خود در حکم حصار منیعى بود که میتوانست همهی خطاها و زشتی هاى دستگاه خلافت را از چشمها بپوشاند.
تدابیر شایستهی ثامن الحجج حضرت امام رضا عَلَیهِالسَّلام در برابر پیچیده ترین نقشهی سیاسی تاریخ اسلام
حضرت امام رضا عَلَیهِالسَّلام برای خنثی کردن اهداف هشت گانهی مأمون، هشت تدبیر شایسته را تدارک دید:
- اظهار کراهت و نارضایتی از رفتن به خراسان
حضرت امام رضا عَلَیهِالسَّلام هنگام حرکت از مدینه به خراسان فضای مدینه را از کراهت و نارضایتى خود پر کرد، به طورى که هر کس در پیرامون امام رضا عَلَیهِالسَّلام یقین کرد که مأمون با نیت سوء آن بزرگوار را از وطن خود دور میکند، حضرت بدبینى خود به مأمون را با هر زبان ممکن به همهی گوشها رساند و روزی که میخواست از مدینه حرکت کند خاندان خود را گرد آورد و از آنان خواست برای او گریه کنند و فرمود: من دیگر به میان خانوادهام بر نخواهم گشت، آنگاه وارد مسجد رسول خدا شد تا با پیامبر وداع کند، حضرت چندین بار وداع کرد و باز به سوی قبر پیامبر بازگشت و با صدای بلند گریست.
- همراه نکردن خانواده
علی رغم درخواست مأمون مبنی بر همراه داشتن خانواده و آشنایان، امام رضا عَلَیهِالسَّلام با خود هیچ کس حتی فرزندش امام جواد عَلَیهِالسَّلام را هم نیاورد.
- استنکاف از پذیرش خلافت
امام رضا عَلَیهِالسَّلام پیشنهاد خلافت را به شدت رد کرد و دست اندرکاران امور، ناشیانه عدم قبول امام را در همه جا منتشر کردند.
- استنکاف از پذیرش ولایت عهدی
امام رضا عَلَیهِالسَّلام پیشنهاد ولایت عهدی را به شدت رد کرد و در هر فرصتی، اجبارى بودن این منصب را گوش زد میکرد.
- شرط گذاری مبنی بر عدم دخالت در شؤون حکومت
امام رضا عَلَیهِالسَّلام وقتی به پذیرش ولیعهدى با تهدید به قتل، مجبور شد، برای پذیرش ولیعهدى شرط گذاشت که در هیچ یک از شؤون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و روشن است که با تحقق این شرط، نقشهی مأمون نقش برآب میشد و به اهداف خود نمیرسید و از این رو است که مأمون بارها با لطائف الحیل امام رضا عَلَیهِالسَّلام را به دخالت در امور وادار میساخت و هر بار با شکست روبرو میشد مانند درخواست ارسال نامه به مناطقی که اوضاع پریشان داشت یا دستور به اقامهی نماز عید و برگرداندن حضرت از اقامهی نماز.
- برملا ساختن داعیهی امامت شیعى در سطح جهان اسلام
امام رضا عَلَیهِالسَّلام با استفاده از تریبون خلافت داعیهی امامت شیعی را در سطح جهان اسلام بر ملا ساخت و پیام تشیع را به گوش همهی مسلمانها رساند. آن بزرگوار در مناظرات با علما و در محضر مأمون قویترین استدلالهاى امامت را بیان فرمود، یا در نامه به فضل بن سهل همهی رئوس مطالب عقیدتى و فقهی شیعى را با عنوان جوامع الشریعه نوشت، یا در مرو براى عبدالعزیز بن مسلم حدیث معروف امامت را بیان فرمود و یا در نیشابور حدیث سلسله الذهب را با شرط آن بیان فرمود.
- ارتباط تنگاتگ با مردم
در حالی که مأمون امام رضا عَلَیهِالسَّلام را جدا از مردم میپسندید و این جدایى را در نهایت وسیله اى براى قطع رابطهی معنوى و عاطفى میان امام رضا عَلَیهِالسَّلام و مردم میخواست، اما حضرت در هر فرصتى خود را در معرض ارتباط با مردم قرار میداد. با اینکه مأمون آگاهانه مسیر حرکت امام از مدینه تا مرو را طورى انتخاب کرده بود که شهرهاى معروف به محبت اهل بیت مانند کوفه و قم در سر راه قرار نگیرند، اما امام از هر فرصتى براى ایجاد رابطهی جدیدى میان خود و مردم استفاده کرد. در اهواز آیات امامت را نشان داد، یا در بصره خود را در معرض محبت دلهایى که با او نامهربان بودند قرار داد، یا در نیشابور حدیث سلسله الذهب را براى همیشه به یادگار گذاشت، یا علاوه بر آن نشانهها و معجزههاى دیگرى نیز آشکار ساخت و در جای جاى این سفر طولانى فرصت ارشاد مردم را مغتنم شمرد و در مرو هم که سرمنزل اصلى و اقامتگاه دستگاه خلافت بود هرگاه فرصتى دست میداد حصارهای دستگاه حکومت را براى حضور در میان انبوه جمعیت مردم میشکست.
- نشست علنی با مدافعان امامت و دلگرم کردن مبارزان و انقلابیون
نه تنها سرجنبانان تشیع از سوى امام رضا عَلَیهِالسَّلام به سکوت و سازش تشویق نشدند بلکه قرائن حاکی از آن است که وضع جدید امام موجب دلگرمى آنان شد و مبارزانی که بیشترین دوران عمر خود را در کوههاى صعب العبور و آبادیهاى دور دست، با سختى و دشواری میگذراندند با حمایت امام رضا عَلَیهِالسَّلام حتى مورد احترام و تجلیل کارگزاران حکومت در شهرهای مختلف نیز قرار گرفتند و حتی ناسازگارترین و تند زبانترین افراد چون دعبل (که هرگز به هیچ خلیفه و وزیر و امیری روی خوش نشان نداده و در دستگاه آنان رحل اقامت نیفکنده بوده و هیچ کس از سرجنبانان خلافت از تیزى زبان او مصون نمانده بود و به همین دلیل همیشه مورد تعقیب و تفتیش دستگاه هاى دولتى به سر میبرد و سالیان دراز، دار خود را بر دوش خود حمل می کرد و میان شهرها و آبادی ها سرگردان و فراری بود)؛ توانست به حضور مقتداى محبوب خود امام رضا عَلَیهِالسَّلام برسد و معروفترین و شیواترین قصیده خود که ادعانامهی نهضت نبوی ضد دستگاههای خلافت اموی و عباسی است را براى آن حضرت بسراید و شعر او در زمانى کوتاه به همهی اقطار عالم اسلام برسد، به طوری که در بازگشت از محضر امام رضا عَلَیهِالسَّلام آن را از زبان رئیس راهزنان میان راه میشنود.
نتیجهی تدابیر شایستهی ثامن الحجج حضرت امام رضا عَلَیهِالسَّلام
- سیاست مأمون بر ضد خودش بکار گرفته شد
مأمون اگر در این نبرد پیروز میشد به یقین به هدفى دست مییافت که هیچ یک از خلفای اموى و عباسى با وجود تلاشهای فراون، نتوانسته بودند به آن دست یابند، یعنی ریشهکن کردن مبارزه و جهاد تشیع بر علیه خلفای غاصب و طواغیت زمان، که همواره همچون خارى در چشم سردمداران طاغوت فرو رفته بود.
امام رضا عَلَیهِالسَّلام علی رقم زیرکى شیطنت آمیز مأمون، با تدبیرى الهى بر مأمون فائق آمد، او را در بازی قمار و میدان نبرد سیاسى که خود به وجود آورده بود به طور کامل شکست داد و طرح همه جانبهی او بر علیه امامت و رهبری و بر علیه شیعه را به حرکتى بیاثر و بازیچهاى کودکانه و سیاستى بر ضد خود بدل ساخت.
مأمون با آن که زحمت و تلاش بسیار کشید و سرمایه گذارى عظیم کرد تا از خود چهرهی مقدس و خلیفهاى موجه و زمامداری خردمند بسازد؛ اما از زحمت و تلاش و صرف هزینههای بسیار چیزی بدست نیاورد، از طرح و نقشهی موذیانهی خود، طرفی نبست، تیرى که با آن، اعتبار و حیثیت امام رضا عَلَیهِالسَّلام را هدف گرفته بود، خود او را آماج قرار داد و در همان مزبلهاى که همهی خلفاى پیش از او در آن سقوط کرده بودند، فرو برد و به ناچار بعد از گذشت مدتى کوتاه، درصدد برآمد تا خطای فاحش خود را جبران کند و بالاخره همان شیوهاى را در برابر امام رضا عَلَیهِالسَّلام پیش گرفت که همهی گذشتگان ظالم و فاجر خود، پیش گرفته بودند، یعنى قتل امام معصوم.
- حضرت امام رضا عَلَیهِالسَّلام در جهاد مرارت بار پیروز شد
در این شرائط امام رضا عَلَیهِالسَّلام در ادامهی جهاد مرارت بار دیگر ائمه، مبارزه را چنان زیبا وعالی مدیریت کرد که در میان ناباوری بسیاری که میپنداشتند در برابر ظالم و دیکتاتور زمان نمیتوان ایستادگی کرد و نمیشود اقدام اساسی انجام داد؛ موفقیت بسیار ارزشمندی برای تشیع و جهان اسلام به ارمغان آورد و پیچیده ترین نقشهی سیاسی تاریخ اسلام را به فرصت بالندگی و توسعهی جهان تشیع تبدیل کرد.
در این شرائط نه فقط نام آن امام رضا عَلَیهِالسَّلام به دلیل تهمتِ حرص به مقام و منصب از رونق نیفتاد بلکه در مدینه، مکه و دیگر اقطار مهم اسلامی، حشمت ظاهری بر عزت معنوی او افزود و پس از دهها سال زبان به ستایش و فضل و رتبهی معنوی او و پدران مظلوم و معصوم او گشوده شد و حتی آن بزرگوار را یک چهرهی در خور تعظیم و تجلیل و یک انسان شایستهی خلافت که از خلیفه به سان علم و تقوی و خویشی با پیغمبر، بزرگتر و شایستهتر است، گشوده شد.
امام رضا عَلَیهِالسَّلام علی رقم زیرکى شیطنت آمیز مأمون، با تدبیرى الهى بر مأمون فائق آمد و سال ولایتعهدى به یکى از پربرکتترین سالهای تاریخ تشیع قرار گرفت و نفس تازه به مبارزات علویان دمیده شد و با حضور امام تمدن ساز، تمدن اسلامی وارد ایران شد، ترویج و تبلیغ فرهنگ شیعی علنی گردید، شعیان از مخفیگاهها خارج شدند، عقائد حقه شیعه، عزتمند ترویج و تبلیغ گردید و دائرهی جغرافیای تشیع گسترش یافت.
دیدگاهتان را بنویسید