خطبه فدکیه فاطمه زهرا سلام الله علیها

خطبه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک حماسه‌ی بیاد ماندنی و یک جهاد تمام عیار بود. سخنرانی آن بزرگوار برای جلوگیری از انحراف جامعه اسلامی و محروم ساختن جهان اسلام از رهبری شایسته‌ی رهبران دینی بود. در حقیقت فدک نماد حق حاکمیت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود و غصب و مصادره آن، علامت و نشانه انحرافی بود که بعد از ارتحال پیامبر گرامی اسلام به جان جامعه اسلامی افتاد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با سخنرانی خود از این انحراف پرده برداشت و افشاگری کرد.


فَجَعَلَ اللهُ الإیمَانَ تَطْهیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزیهاً لَکُمْ عَنِ الْکِبْرِ وَ الزَّکاةَ تَزْکِیَةً لِلنَّفْسِ

 بخش اوّل: مقدمه

یهودیان عنود و لجوج

یهودیان منطقه‌ی مدینه که به علت نقض پیمان خود با پیامبر گرامی اسلام صلى الله علیه و آله و سلم، دچار سرنوشتی شوم شده بودند؛ به منطقه خیبر[1] کوچ کردند و به تدریج دشمنی‌ها را آشکار ساختند و حال نوبت آن رسید بود که دشمنی‌های قوم لجوج و عنود یهود که از هیچ توطئه‌ای بر علیه اسلام دریغ نداشتند؛ پاسخ دندان شکن داده شود.

 

جنگ خیبر

با صلح حدیبیه و رهایی از شر مشرکان مکّه، پایه‌های حکومت اسلامی در مدینه استحکام یافت. بر این اساس پیامبر گرامی اسلام صلى الله علیه و آله و سلم به منظور ایجاد امنیت و آرامش در جامعه اسلامی و خلع سلاح عاملان فساد؛ در سال ۷ هجری قمری، با لشکری از مسلمانان به سمت منطقه خیبر که مرکز استقرار یهودیان بود، حرکت کرد.

 

در مواجهه با سران یهود، عناد و دشمنی آنان، کار را به جنگ کشاند و از آن جایی که یهودیان در قلعه‌های مستحکم مستقر بودند، کار جنگ گره خورد و هر فرماندهی که با سپاهی برای فتح قلعه مرکزی می‌رفت کاری از پیش نمی‌برد و شکست خورده باز می‌گشت.

 

فتح خیبر

پیامبر گرامی اسلام که از این پیش آمد بسیار ناراحت شده بود، فرمود: «لَأُعطِینَّ الرَّایةَ غَداً رَجُلاً یحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ و یحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ کَرّارٌ غَیرُ فَرّارٍ، لا یرْجِعُ حَتّی یفْتَحُ اللَّهُ عَلَی یدَیهِ» فردا پرچم را به دست مردی خواهم داد که خدا و رسولش او را دوست دارند و او خدا و رسولش را دوست دارد، هجوم کننده غیر فرار است و از حمله بر نمی‌گردد تا خدا به دست او قلعه را فتح کند.

 

فردای آن روز که همه انتظار به دست آوردن این مقام را داشتند، آن بزرگوار، حضرت امام علی علیه السلام را خواست و پرچم را به دست او داد و فرمود: «پرچم را بگیر حرکت کن تا خدا قلعه را برایت بگشاید». سپس برای او و یارانش دعا فرمودند. حضرت امام علی علیه السلام پرچم را به دست گرفت و با جمعی از سپاهیان به سوی قلعه‌ی مرکزی شتافت و پرچم سپاه را جلوی قلعه بر زمین فرو آورد و پایه آن را در زمین فروبرد.

 

ابتدا برادر مرحب خیبری با تعدای از جنگجویان یهودی از قلعه خارج شد و بخشی از سپاه با دیدن او، پا به فرار گذاشتند و حضرت امام علی علیه السلام با او جنگید تا به هلاکت رسید و جنگجویان یهودی به سوی قلعه گریختند. در این هنگام مرحب جنگجوی نامی یهود با کلاه‌خود سنگی، رجزخوان بیرون آمد و مبارز طلبید و پس از تبادل ضرباتی، حضرت امام علی علیه السلام با ضربتی، کلاه‌خود و سر مرحب را تا دندان‌هایش شکافت و او را به درک واصل کرد.

 

در این هنگام حضرت امام علی علیه السلام به سوی قلعه شتافت و در قلعه را از جا کند و آن را سپر قرار داد و پس از جنگ نمایان، درِ قلعه را پل قرار داد تا لشکریان اسلام برای ورود به درون قلعه از روی آن عبور کنند و این چنین قلعه را فتح نمود.

 

مزرعه فدک

پس از پیروزی مسلمانان، منطقه‌ی حاصل خیز خیبر به تصرف حکومت اسلامی در آمد و پیامبر گرامی اسلام، آن منطقه را بر اساس رأفت اسلامی در اختیار یهودیانی که حاکمیت اسلام را پذیرفتند و تحت شرایطی، تابع حکومت اسلامی شدند؛ قرار داد و یهودیان در برابر این رأفت اسلامی، مزرعه حاصل خیز و پردرآمد فدک[2] را به پیامبر گرامی اسلام بخشیدند و در نتیجه فدک بدون جنگ و خونریزی، به تصرف حکومت اسلامی در آمد.

 

قانون اسلامی و فدک

بر اساس قوانین حکومت اسلامی و به استناد آیه هفتم سوره حشر[3] آن اموال منقول و غیر منقولی که بدون جنگ و خونریزی، و بدون مشقت و سختی برای مسلمانان، به تصرف حکومت اسلامی درآید؛ «فِیئ» به حساب آمده و در اختیار رهبری جامعه اسلامی قرار دارد تا آن گونه که صلاح می‌داند در راه مصالح اسلامی مصرف نماید یا بین افراد مستحق تقسیم کند. این گونه اموال منقول و غیر منقول از حیطه بیت المال مسلمین خارج است و فدک جزء همین اموال قرار داشت.

 

وَآتِ ذَا الْقُرْ‌بَیٰ حَقَّهُ

از آن جایی که حضرت امام علی علیه السلام در کندن در قلعه و شکست یهودیان و فتح خیبر، نقش بی‌بدیل داشت و از آن جایی که در روزهای سخت مکّه و شعب ابی‌طالب، حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها، همه سرمایه خود را فدای اسلام و مسلمین کرد؛ پیامبر گرامی اسلام به دستور خداوند و بر اساس آیه: «وَآتِ ذَا الْقُرْ‌بَیٰ حَقَّهُ[4]» فدک را در اختیار فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار داد و بدین وسیله ایثارگری حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها و فداکاری‌های حضرت امام علی علیه السلام پاسخ داده شد.

 

ضرورت اعطای فدک

تمام ثروت حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها برای ترویج و تقویت اسلام مصرف شد و بعد از وفات آن بزرگوار ماترکی نماند تا به دخترش فاطمه زهرا سلام الله علیها به عنوان ارث برسد؛ و در حقیقت آن بزرگوار از سرمایه هنگفتی محروم شد پس لازم بود این محرومیت به گونه‌ای جبران شود و درآمد فدک می‌توانست قسمی از این محرومیت را جبران نماید.

 

برای حفظ حیثیت و شرف خاندان وحی، باید مخارج و هزینه‌های ضروری زندگی خاندان پیامبر گرامی اسلام، بعد از ارتحال آن بزرگوار تأمین می‌شد تا با زندگی در شأن و شایسته، آبروی خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام حفظ شود و درآمد فدک می‌توانست قسمی از این مخارج را جبران نماید.

 

هزینه‌های امامت حضرت امام علی علیه السلام بعد از ارتحال پیامبر گرامی اسلام به مراتب سنگین‌تر از هزینه‌های رهبری پیامبر بود، چرا که حامیانی که پیامبر داشت، علی نداشت و دشمن‌هایی که علی داشت، پیامبر نداشت که یکی از آنان بازماندگان کفار و مشرکینی بودند که به دست حضرت امام علی علیه السلام در جنگ‌های متعدد، به درک واصل شده بودند؛ از این رو درآمد فدک می‌توانست قسمی از این هزینه‌ها را جبران نماید و نیازی نباشد تا آن بزرگوار از بیت المال مسلمین استفاده کند.

 

اعطای فدک و در اختیار گذاشتن درآمد آن، زمینه ساز امامت امام علی و دیگر ائمه اطهار علیهم السلام بود چرا که یکی از ضروریات امامت، اقتصاد رهبری است که ضمن تأمین هزینه‌های رهبری؛ امام را برای مخارج جانبی از جمله مخارج زندگی و خانواده و حمایت مالی از فقیران، مساکین، مستمندان و الفت قلوب[5]  توانمند می‌ساخت و درآمد فدک می‌توانست قسمی از این هزینه‌ها را جبران نماید.

 

مصادره فدک

فدک تا زمان وفات پیامبر گرامی اسلام در اختیار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها بود و افرادی به عنوان وکیل، کارگزار و کارگر در فدک کار می‌کردند و درآمد آن، پس از کسر هزینه‌ها، تحویل آن بزرگوار می‌شد و آن حضرت آن را در اختیار امام علی علیه السلام قرار می‌داد تا برای فقرا و مساکین جامعه‌ی اسلامی هزینه نماید. اما پس از واقعه‌ی سقیفه و به خلافت رسیدن ابوبکر، فدک به نفع خلافت مصادره گردید.

 

چرایی مصاره فدک

سرانجام دشمنی منافقین با خاندان عصمت و طهارت، پلیدی خود را نشان داد و به همان دلیلی که حق حاکمیت رهبری دینی، ناروا غصب شد؛ به همان دلیل فدک نیز ناروا مصادره شد تا پایه‌های حکومت غاصبانه خلافت تقویت شود. در حقیقت فدک برای تحریم و محاصره‌ی اقتصادی و محرومیت خاندان عصمت و طهارت و جلوگیری از تقویت نهاد امامت مصادره گردید.

 

دادخواهی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

فدک یک مسئله شخصی و نزاع مادی نبود؛ بلکه نوعی زنده کردن سنت پیامبر گرامی اسلام و مخالفت با کج روی‌های خلفای غاصب بود که پس از مصادره، فاطمه زهرا سلام الله علیها، از ابوبکر فدک را مطالبه کرد و وی به دورغ اظهار داشت: «از پیامبر گرامی اسلام شنیده است که اموالش پس از او به مسلمانان می‌رسد و از او میراثی باقی نمی‌ماند».

 

حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها پس از آن که دادخواهی و اعتراضش نزد ابوبکر نتیجه نداد؛ در میان جمعی از زنان بنی هاشم به مسجد پیامبر گرامی اسلام رفت و سران مهاجر و انصار و جمعیت مسلمانان را مخاطب قرار داد و با سخنرانی خود حماسه‌ای به یاد ماندنی آفرید.

 

جهاد تمام عیار حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

خطبه‌ی حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یک حماسه‌ی بیاد ماندنی و یک جهاد تمام عیار بود. سخنرانی آن بزرگوار پیرامون فدک یک بهانه بود؛ برای جلوگیری از انحراف جامعه اسلامی و محروم ساختن جهان اسلام از رهبری شایسته‌ی رهبران دینی. در حقیقت، فدک نماد حق حاکمیت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام بود و غصب و مصادره آن، علامت و نشانه انحرافی بود که بعد از ارتحال پیامبر گرامی اسلام به جان جامعه اسلامی افتاد و حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با سخنرانی خود از این انحراف پرده برداشت و افشاگری کرد.

 

حضرت امام موسی کاظم علیه السلام و فدک

هارون در یک خطای راهبردی و به خیال خام خود، به غلط تصور کرد که مخالفت اهل‌بیت عصمت و طهارت با بنی‌امیه و بنی‌العباس بر سر فدک است و اگر ادعا کند که من حاضرم فدک را به شما برگردانم؛ مشکل حل خواهد شد یا حداقل، تنش بین خلیفه و علویون کم رنگ خواهد شد در ضمن می‌خواست با این پیشنهاد ببیند حضرت امام موسی کاظم علیه السلام در سر چه می‌پروراند؛ لذا به آن حضرت اعلام کرد که حاضر است فدک را به او برگرداند و امام نپذیرفت و وقتی با اصرار هارون مواجه شد؛ فرمود: «در صورتی حاضرم فدک را تحویل بگیرم که آن را با تمام حدود و مرزهایش پس بدهی.» و هارون پرسید: «حدود و مرزهای آن کدام است؟» و امام فرمود: «اگر حدود آن را بگویم هرگز پس نخواهی داد.» و هارون اصرار کرد و سوگند یاد نمود که، این کار را انجام خواهد داد.

حضرت امام موسی کاظم علیه السلام حدود آن را چنین تعیین فرمود: «حد اول آن، عدن! حد دوم آن، سمرقند! حد سوم آن، آفریقا و حد چهارم آن بحر خزر است» و هارون که با شنیدن هر یک از این حدود، تغییر رنگ می‌داد و بشدت ناراحت می‌شد؛ نتوانست خود را کنترل کند و با خشم و ناراحتی گفت: «با این ترتیب چیزی برای ما باقی نمی‌ماند!» و امام فرمود: «می‌دانستم که نخواهی پذیرفت و به همین دلیل از گفتن آن امتناع داشتم.»

امام با این پاسخ می‌خواست به هارون بفهماند فدک نماد حق حاکمیت اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام است و اگر قرار باشد حق برگردانده شود؛ باید همه قلمرو حکومت اسلامی در اختیار قرار گیرد.

 

خطبه فدکیه

پس از بی‌نتیجه ماندن دادخواهی فاطمه زهرا سلام الله علیها، آن بزرگوار در میان بانوان هاشمی به مسجد رفت و در جمع صحابه به سخنرانی پرداخت. سخنرانی فاطمه زهرا سلام الله علیها که از معجزات بزرگ بانوی اسلام به حساب می‌آید؛ بنام خطبه فدکیه معروف و مشهور گشت.

 

خطیبی بی نظیر 

خطبه‌ی فدکیه در حد خطبه‌های مولی الموحدین امیر المؤمنین است، کسانی که با خطبه‌های حضرت امیر علیه السلام آشنائی دارند؛ معتقدند که این خطبه همان فصاحت و بلاغت خطبه‌های حضرت امیر را داراست و دارای همان لحن و همان سیاق و همان اسلوب است. بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، چنان بلیغ، فصیح و عالمانه سخن گفت که تمامی اهل مجلس را مبهوت سخنان خود کرد.

 

دانشمند عرب زبان مستبصر سنی به نام عبدالمنعم حسن می‌گوید روزی خطبۀ فدکیه را از زبان خطیبی شنیدم مثل تیری به دلم نشست؛ «کَالسَّهم فی اَعماقی» هر چه فکر کردم، دیدم لا تَخرُج مِن شخصٍ عادی و إن کانَ عالِماً، این خطبه با این زیبایی و فصاحت از یک آدم عادی نمی‌تواند صادر شده باشد، ولو اینکه او عالم و دانشمند باشد پس از آن تحقیق کردم و کم کم با معارف شیعه آشنا شدم و مذهب شیعه را پذیرفتم و مستبصر شدم، این دانشمند کتابی دارد به نام «بِنُورِ فاطِمَةَ إهتَدَیتُ» یعنی من به نور حضرت زهرا سلام الله علیها هدایت یافتم.

 

محتوای خطبه

خطبه‌ی جهاد گونه بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها از معجزات بی‌مانندی است و دارای معارف بلند و بیان اسرار نهان است که با فصاحت و بلاغت تمام ارائه گردید.

 

بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه خود ابتدا به حمد و ثنای الهی و سپس شهادت به وحدانیت خدا و پس از آن شهادت به رسالت پیامبر گرامی اسلام و توصیف قران کریم و اسرار واجبات پرداخت و با معرفی پیامبر گرامی اسلام و معرفی حضرت امام علی علیه السلام ادامه داد و سپس با بیان دستاوردهای اسلام؛ وضعیت عرب قبل از اسلام را تشریح نمود.

 

بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه‌ی خود با تبیین جایگاه مهاجر و انصار، از وضعیت اسف بار اصحاب، پرده برداشت و آنان را به دلیل بی‌بصیرتی و سکوت سرزنش کرد.

 

بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه‌ی خود به نقش حضرت امام علی در پیروزی اسلام اشاره کرد، و با افشاگری به چرائی و چگونگی فتنه و انحراف پرداخت.

 

بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، برای بطلان ادعاهای واهی و جعلی بودن روایت وراثت، به قرآن کریم استدلال کرد و با استفاده از آیات روح بخش قرآن کریم، ادعای واهی خلیفه را باطل کرد و با جواب‌های دندان شکن به ابوبکر وی را رسوا ساخت و از اقدام شنیع خلیفه پرده برداشت و گروه انصار را به قیام فراخواند.

 

بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، انحراف و کجی جامعه اسلامی را برملا ساخت و سره را از ناسره، حق را از باطل، مشخص نمود و با افشاگری از چهره‌ی مدعیان دروغین و خیانت منافقان پرده برداشت و در پایان همه را به عدالت خواهی و قیام در برابر ظلم و تعدی فرا خواند.

 

بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها با خطبه جهاد گونه‌اش، بزرگترین ظلم را ظلم به رهبری معرفی کرد و عملکرد مدعیان دروغین و سکوت خواص را عامل انحراف دانست. فهرست بلندی از ظلم‌های مدعیان دین داری با سکوت مرگ بار خواص اهل حق در تاریخ ثبت است. و این حقیقتی است که هرگاه منافقین با سکوت خواص به نام دین بر پیگر آئین تاختند؛ رهبر اگر علی هم بوده باشد خانه نشین خواهد شد.

 

چرائی این انحراف

بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در خطبه به چرائی انحراف اشاره کرد و آن را بی‌بصیرتی، سکوت و راحت طلبی خواص، نفاق و غوغا سالاری، معرفی نمود و فرمود: «فَأَنّی حِرْتُمْ بَعْدَ الْبَیَانِ» بعد از آن همه بیان، امروز حیران مانده‌اید (بی بصیرتی). «قَدْ أَخْلَدْتُمْ إلَی الْخَفْضِ و خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ» می‌بینم که شما به تن آسایی و عافیت طلب روی آورده‌اید (راحت طلبی). «تَلْبَسُکُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُکُمُ الْخُبْرَةُ» اخبار به خوبی به شما می‌رسد و باز هم خاموش نشسته اید؟! (سکوت مهاجر و انصار). «ظَهَرَتْ فیکُمْ حَسِیکَةُ النِّفَاقِ» کینه‌های درونی و آثار نفاق در میان شما ظاهر گشت (نفاق). «نَطَقَ کَاظِمُ الْغَاوِینَ» گمراهان به صدا درآمدند (غوغا سالاری).

 

بخش دوّم: متن و ترجمه خطبه فدکیه

حمد و ثنای الهی

«اَلْحَمْدُللَّـهِ عَلی ما اَنْعَمَ، وَ لَهُ الشُّكْرُ عَلی ما اَلْهَمَ، وَ الثَّناءُ بِما قَدَّمَ» خدا را بر نعمت هایش سپاس می‌گویم و بر توفیقاتش شکر می‌کنم و بر مواهبی که ارزانی داشته، ثنا می‌گویم.

 

«مِنْ عُمُومِ نِعَمٍ اِبْتَدَاَها، وَ سُبُوغِ الاءٍ اَسْداها، وَ تَمامِ مِنَنٍ اَوْلاها» نعمت‌های گسترده‌ای که از آغاز به ما داده و مواهب بی‌حسابی که به ما احسان فرموده و عطایای پی در پی که همواره ما را مشمول آن ساخته است.

 

«جَمَّ عَنِ الْاِحْصاءِ عَدَدُها وَ نَأی عَنِ الْجَزاءِ اَمَدُها، وَ تَفاوَتَ عَنِ الْاِدْراكِ اَبَدُها، وَ نَدَبَهُمْ لاِسْتِزادَتِها بِالشُّكْرِ لاِتِّصالِها» نعمت‌هایی که از شماره و احصاء بیرون است و بخاطر گستردگی در بستر زمان، هرگز قابل جبران نیست و انتهای آن از ادراک انسان خارج است.

 

«وَ اسْتَحْمَدَ اِلَی الْخَلائِقِ بِاِجْزالِها، وَ ثَنی بِالنَّدْبِ اِلی اَمْثالِها» بندگان را برای افزایش و استمرار این مواهب به شکر خویش فراخواند و خلایق را برای تکمیل آن به ستایش خود دعوت نموده و آنان را برای بدست آوردن همانند آنها تشویق فرمود.

 

شهادت به وحدانیت خدا

«وَ اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلاَّ اللَّـهُ وَحْدَهُ لاشَریكَ لَهُ، كَلِمَةٌ جَعَلَ الْاِخْلاصَ تَأْویلَها، وَ ضَمَّنَ الْقُلُوبَ مَوْصُولَها، وَ اَنارَ فِی التَّفَكُّرِ مَعْقُولَها، الْمُمْتَنِعُ عَنِ الْاَبْصارِ رُؤْیتُهُ، وَ مِنَ الْاَلْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِنَ الْاَوْهامِ كَیفِیتُهُ» و من شهادت می‌دهم که معبودی جز خداوند یکتا نیست. بی‌مثال است و شریک و مانند ندارد. این امر بزرگى است که اخلاص آن را تأویل می‌کند و قلوب مشتاقان متضمّن وصل آن است و آثار آن در افکار، پرتوافکن شده است. خدایی که رؤیتش با چشم‌ها، غیر ممکن است و بیان اوصافش با این زبان‌ها، محال، و درک ذات مقدّسش برای عقل و اندیشه‌ها ممتنع است.

 

«اِبْتَدَعَ الْاَشْیاءَ لامِنْ شَیءٍ كانَ قَبْلَها، وَ اَنْشَاَها بِلاَاحْتِذاءِ اَمْثِلَةٍ اِمْتَثَلَها، كَوَّنَها بِقُدْرَتِهِ وَ ذَرَأَها بِمَشِیتِهِ، مِنْ غَیرِ حاجَةٍ مِنْهُ اِلی تَكْوینِها، وَ لافائِدَةٍ لَهُ فی تَصْویرِها» موجودات جهان هستی را ابداع فرمود، بی آن که چیزی پیش از آن وجود داشته باشد و همه آنها را ایجاد کرد، بی آن که الگو و مثالی قبل از آن موجود باشد. آنها را به قدرتش تکوین نمود و به اراده‌اش خلق کرد، بی آن که به آفرینش آنها نیاز داشته باشد، یا فایده‌ای از صورت بندی آنها عائد ذات پاکش شود.

 

«اِلاَّ تَثْبیتاً لِحِكْمَتِهِ وَ تَنْبیهاً عَلی طاعَتِهِ، وَ اِظْهاراً لِقُدْرَتِهِ وَ تَعَبُّداً لِبَرِیتِهِ، وَ اِعْزازاً لِدَعْوَتِهِ، ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ عَلی طاعَتِهِ، وَ وَضَعَ الْعِقابَ عَلی مَعْصِیتِهِ، ذِیادَةً لِعِبادِهِ مِنْ نِقْمَتِهِ وَ حِیاشَةً لَهُمْ اِلی جَنَّتِهِ» جز این نست که می خواست حکمتش را از این طریق آشکار سازد و مردم را به اطاعتش دعوت کند. قدرت بی پایان خود را از این دریچه نشان دهد. خلایق را به عبودیت خود رهنمون گردد. و دعوت پیامبرانش را از طریق هماهنگی تکوین و تشریع قوّت بخشد. سپس برای اطاعتش پاداش‌ها مقرّر فرمود و برای معصیتش کیفرها، تا بندگان را بدین وسیله از خشم و انتقام و عذاب خویش رهایی بخشد و به سوی باغ‌های بهشت و کانون رحمتش سوق دهد.

 

شهادت به رسالت پیامبر گرامی اسلام

«وَ اَشْهَدُ اَنَّ اَبی مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اِخْتارَهُ قَبْلَ اَنْ اَرْسَلَهُ، وَ سَمَّاهُ قَبْلَ اَنْ اِجْتَباهُ، وَ اصْطَفاهُ قَبْلَ اَنْ اِبْتَعَثَهُ، اِذ الْخَلائِقُ بِالْغَیبِ مَكْنُونَةٌ، وَ بِسَتْرِ الْاَهاویلِ مَصُونَةٌ، وَ بِنِهایةِ الْعَدَمِ مَقْرُونَةٌ، عِلْماً مِنَ اللَّـهِ تَعالی بِمائِلِ الْاُمُورِ، وَ اِحاطَةً بِحَوادِثِ الدُّهُورِ، وَ مَعْرِفَةً بِمَواقِعِ الْاُمُورِ» گواهى مى‌دهم که پدرم، محمّد، بنده و فرستاده اوست. او را برگزید و انتخاب کرد قبل از آنکه به سوى مردم براى هدایت آنان بفرستد و پیش از انتخاب کردن، نامى نیکو بر او نهاد و قبل از آنکه او را به پیامبرى برانگیزاند؛ از میان مردم انتخاب کرد و برگزید و این در آن هنگام بود که بندگان در حجاب غیب مستور، در پس پرده‌ی نیستى و در پهنه‌ی بیابان عدم، سرگردان بودند. پروردگار بزرگ به پایان هر کار دانا و بر دگرگونی‌ها احاطه دارد و به انجام هر چیز بینا است.

 

 «اِبْتَعَثَهُ اللَّـهُ اِتْماماً لِاَمْرِهِ، وَ عَزیمَةً عَلی اِمْضاءِ حُكْمِهِ، وَ اِنْفاذاً لِمَقادیرِ رَحْمَتِهِ، فَرَأَی الْاُمَمَ فِرَقاً فی اَدْیانِها، عُكَّفاً عَلی نیرانِها، عابِدَةً لِاَوْثانِها، مُنْكِرَةً للَّـهِ مَعَ عِرْفانِها» او را برانگیخت تا امرش را کامل و حکم قطعیش را امضا و مقدّراتش را اجرا نماید، و آن حضرت امّت‌ها را دید که در آئینه‌ی مختلفی قرار داشته، و در پیشگاه آتش‌های افروخته، معتکف و بت‌های تراشیده شده را پرستنده، و خداوندی که شناخت آن در فطرتشان قرار دارد را منکر بودند.

 

«فَاَنارَ اللَّـهُ بِاَبی مُحَمَّدٍ ظُلَمَها، وَ كَشَفَ عَنِ الْقُلُوبِ بُهَمَها، وَ جَلی عَنِ الْاَبْصارِ غُمَمَها، وَ قامَ فِی النَّاسِ بِالْهِدایةِ، فَاَنْقَذَهُمْ مِنَ الْغِوایةِ، وَ بَصَّرَهُمْ مِنَ الْعِمایةِ، وَ هَداهُمْ اِلَی الدّینِ الْقَویمِ، وَ دَعاهُمْ اِلَی الطَّریقِ الْمُسْتَقیمِ» پس خداوند به وسیله پدرم محمد تاریکی‌ها را روشن ساخت، و مشکلات قلب‌ها را برطرف نمود، و موانع رؤیت دیده‌ها را از میان برداشت، و با هدایت در میان مردم قیام کرد و آنان را از گمراهی رهانید، و بینایشان کرد، و ایشان را به دین استوار و محکم رهنمون ساخت، و به راه راست دعوت نمود.

 

«ثُمَّ قَبَضَهُ اللَّـهُ اِلَیهِ قَبْضَ رَأْفَةٍ وَ اخْتِیارٍ، وَ رَغْبَةٍ وَ ایثارٍ، فَمُحَمَّدٌ مِنْ تَعَبِ هذِهِ الدَّارِ فی راحَةٍ، قَدْ حُفَّ بِالْمَلائِكَةِ الْاَبْرارِ وَ رِضْوانِ الرَّبِّ الْغَفَّارِ، وَ مُجاوَرَةِ الْمَلِكِ الْجَبَّارِ، صَلَّی اللَّـهُ عَلی أَبی نَبِیهِ وَ اَمینِهِ وَ خِیرَتِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ صَفِیهِ، وَ السَّلامُ عَلَیهِ وَ رَحْمَةُ اللَّـهِ وَ بَرَكاتُهُ» تا هنگامی که خداوند او را بسوی خود فراخواند، فراخواندنی از روی مهربانی و آزادی و رغبت و میل، پس آن حضرت از رنج این دنیا در آسایش قرار گرفت، و فرشتگان نیکوکار در گرداگرد او جمع شدند، و خشنودی پروردگار آمرزنده او را فراگرفته، و در جوار رحمت الهی مستقر شد، پس درود خدا بر پدرم، پیامبر و امینش و بهترین خلق و برگزیده‌اش باد، و سلام و رحمت و برکات الهی بر او باد.

 

خطاب به حضار

آنگاه بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رو به مردم كرد و فرمود:

«اَنْتُمْ عِبادَ اللَّـهِ نُصُبُ اَمْرِهِ وَ نَهْیهِ، وَ حَمَلَةُ دینِهِ وَ وَحْیهِ، وَ اُمَناءُ اللَّـهِ عَلی اَنْفُسِكُمْ، وَ بُلَغاؤُهُ اِلَی الْاُمَمِ، زَعیمُ حَقٍّ لَهُ فیكُمْ، وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَیكُمْ، وَ بَقِیةٍ اِسْتَخْلَفَها عَلَیكُمْ» ای بندگان خدا، شما‌ پرچمداران امر و نهی، و حاملان دین و وحی، و امین‌های خدا بر یکدیگر، و مبلّغان او بسوی امّت‌ها، و پاسداران حق الهی در میان خود و حافظان پیمان خداوندی هستید که پیامبر بعد از خود در میان شما به یادگار گذارده است.

 

توصیف قرآن کریم

«كِتابُ اللَّـهِ النَّاطِقُ وَ الْقُرْانُ الصَّادِقُ، و النُّورُ السَّاطِعُ وَ الضِّیاءُ اللاَّمِعُ، بَینَةً بَصائِرُهُ، مُنْكَشِفَةً سَرائِرُهُ، مُنْجَلِیةً ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطَةً بِهِ اَشْیاعُهُ، قائِداً اِلَی الرِّضْوانِ اِتِّباعُهُ، مُؤَدٍّ اِلَی النَّجاةِ اسْتِماعُهُ، بِهِ تُنالُ حُجَجُ اللَّـهِ الْمُنَوَّرَةُ، وَ عَزائِمُهُ الْمُفَسَّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ الْمُحَذَّرَةُ، وَ بَیناتُهُ الْجالِیةُ، وَ بَراهینُهُ الْكافِیةُ، وَ فَضائِلُهُ الْمَنْدُوبَةُ، وَ رُخَصُهُ الْمَوْهُوبَةُ، وَ شَرائِعُهُ الْمَكْتُوبَةُ» آن کتاب گویای الهی و قرآن راستگو و نور فروزان و شعاع درخشان، که بیان و حجّت‌ آن روشن، اسرار باطنی آن آشکار و ظواهر آن جلوه‌گر است. پیروان آن، مورد غبطه جهانیانند و تبعیت از او خشنودی الهی را، باعث و شنیدن آن، راه نجات است. بوسیله آن می‌توان به حجّت نورانی الهی و به واجباتی که تفسیر شده، و محرّماتی که از ارتکاب آن منع گردیده، رسید و نیز به گواهی‌های جلوه‌گرش و برهان‌های کافیش و فضائل پسندیده‌اش، و رخصت‌های بخشیده شده‌اش و قوانین واجبش دست یافت.

 

اسرار واحبات

«فَجَعَلَ اللَّـهُ الْایمانَ تَطْهیراً لَكُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَ الصَّلاةَ تَنْزیهاً لَكُمْ عَنِ الْكِبْرِ، وَ الزَّكاةَ تَزْكِیةً لِلنَّفْسِ وَ نِماءً فِی الرِّزْقِ، وَ الصِّیامَ تَثْبیتاً لِلْاِخْلاصِ، وَ الْحَجَّ تَشْییداً لِلدّینِ، وَ الْعَدْلَ تَنْسیقاً لِلْقُلُوبِ، وَ طاعَتَنا نِظاماً لِلْمِلَّةِ، وَ اِمامَتَنا اَماناً لِلْفُرْقَةِ» پس خدای بزرگ ایمان را برای پاک کردن شما از شرک، و نماز را برای پاک نمودن شما از تکبّر، و زکات را برای تزکیه و پاکی نفس و افزایش روزی، و روزه را برای تثبیت اخلاص، و حج را برای استحکام دین، و عدالت ورزی را برای التیام قلب‌ها، و اطاعت ما خاندان را برای نظم یافتن ملت‌ها، و امامتمان را برای رهایی از تفرقه مقرر فرمود.

 

«وَ الْجِهادَ عِزّاً لِلْاِسْلامِ، وَ الصَّبْرَ مَعُونَةً عَلَی اسْتیجابِ الْاَجْرِ، وَ الْاَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلِحَةً لِلْعامَّةِ، وَ بِرَّ الْوالِدَینِ وِقایةً مِنَ السَّخَطِ، وَ صِلَةَ الْاَرْحامِ مَنْساءً فِی الْعُمْرِ وَ مَنْماةً لِلْعَدَدِ، وَ الْقِصاصَ حِقْناً لِلدِّماءِ، وَ الْوَفاءَ بِالنَّذْرِ تَعْریضاً لِلْمَغْفِرَةِ» و جهاد را برای عزّت اسلام، و صبر را برای به دست آوردن پاداش قرار داد، و امر به معروف را برای مصلحت جامعه، و نیکی به پدر و مادر را برای رهایی از غضب الهی، و صله ارحام را برای طولانی شدن عمر و افزایش جمعیت، و قصاص را وسیله حفظ خون‌ها، و وفای به نذر را برای مغفرت الهی قرار داد.

 

«وَ تَوْفِیةَ الْمَكائیلِ وَ الْمَوازینِ تَغْییراً لِلْبَخْسِ، وَ النَّهْی عَنْ شُرْبِ الْخَمْرِ تَنْزیهاً عَنِ الرِّجْسِ، وَ اجْتِنابَ الْقَذْفِ حِجاباً عَنِ اللَّـعْنَةِ، وَ تَرْكَ السِّرْقَةِ ایجاباً لِلْعِصْمَةِ، وَ حَرَّمَ اللَّـهُ الشِّرْكَ اِخْلاصاً لَهُ بِالرُّبوُبِیةِ» و دقت در کیل و وزن را برای رفع کم‌فروشی و نهی از شراب خواری را برای پاکیزگی از زشتی، و حرمت نسبت ناروا دادن را برای عدم دوری از رحمت الهی، و ترک دزدی را برای پاکدامنی قرار داد، و شرک را حرام کرد تا مردمان در یگانه‌پرستی خالص گردند.

 

«فَاتَّقُوا اللَّـهَ حَقَّ تُقاتِهِ، وَ لاتَمُوتُنَّ اِلاَّ وَ اَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[6]»، وَ اَطیعُوا اللَّـهَ فیما اَمَرَكُمْ بِهِ وَ نَهاكُمْ عَنْهُ، فَاِنَّهُ «اِنَّما یخْشَی اللَّـهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ[7]»؛ «پس آن گونه که شایسته است از خدا بترسید، و از دنیا نروید جز آنکه مسلمان باشید»، و خدا را در آنچه بدان امر کرده و از آن بازداشته اطاعت نمائید، « و از میان بندگان تنها عالمان مطیع و خدا ترسند».

 

معرفی خود

«اَیهَا النَّاسُ! اِعْلَمُوا اَنّی فاطِمَةُ وَ اَبی مُحَمَّدٌ، اَقُولُ عَوْداً وَ بَدْءاً، وَ لااَقُولُ ما اَقُولُ غَلَطاً، وَ لااَفْعَلُ ما اَفْعَلُ شَطَطاً» ای مردم! بدانید که من فاطمه و پدرم محمد است، آنچه می گویم، آغاز و انجامش یکی است، در گفتارم غلط نگویم و در کردارم راه خطا نپویم.

 

«لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِكُمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیكُمْ بِالْمُؤْمِنینَ رَؤُوفٌ رَحیمٌ[8]» فَاِنْ تَعْزُوهُ وَتَعْرِفُوهُ تَجِدُوهُ اَبی دُونَ نِسائِكُمْ، وَ اَخَا ابْنِ عَمّی دُونَ رِجالِكُمْ، وَ لَنِعْمَ الْمَعْزِی اِلَیهِ صَلَّی اللَّـهُ عَلَیهِ وَ الِهِ» «پیامبری از میان شما برانگیخته شد که رنج‌های شما بر او گران آمده و دلسوز شما است، و بر مؤمنان مهربان و عطوف است». پس اگر نسبت او را بررسی کنید و او را بشناسید می‌دانید که او پدر من است نه پدر زنان شما و برادر پسر عموی من بوده است نه برادر مردان شما و چه پر افتخار است این نسب! درود خدا بر او و خاندانش باد!

 

معرفی پیامبر گرامی اسلام

«فَبَلَّغَ الرِّسالَةَ صادِعاً بِالنَّذارَةِ، مائِلاً عَنْ مَدْرَجَةِ الْمُشْرِكینَ، ضارِباً ثَبَجَهُمْ، اخِذاً بِاَكْظامِهِمْ، داعِیاً اِلی سَبیلِ رَبِّهِ بِالْحِكْمَةِ و الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ یجُفُّ الْاَصْنامَ وَ ینْكُثُ الْهامَّ، حَتَّی انْهَزَمَ الْجَمْعُ وَ وَلَّوُا الدُّبُرَ» رسالت خود را با انذار انجام داد، از طریقه مشرکان روی بر تافت، بر گردن آنان کوبید و گلویشان را فشرد، او همواره با دلیل و برهان و با حکمت و پند و اندرز نیکو، مردم را بسوی پروردگارشان دعوت نمود. بت‌ها را در هم شکست و مغزهای متکبّران را در هم کوبید، تا جمع آنها متلاشی شد و از میدان گریختند.

 

«حَتَّی تَفَرَّی اللَّـیلُ عَنْ صُبْحِهِ، وَ اَسْفَرَ الْحَقُّ عَنْ مَحْضِهِ، و نَطَقَ زَعیمُ الدّینِ، وَ خَرَسَتْ شَقاشِقُ الشَّیاطینِ، وَ طاحَ وَ شیظُ النِّفاقِ، وَ انْحَلَّتْ عُقَدُ الْكُفْرِ وَ الشَّقاقِ، وَ فُهْتُمْ بِكَلِمَةِ الْاِخْلاصِ» تا آنگاه که صبح روشن از پرده شب برآمد، و حق، نقاب از چهره برکشید و زمامدار دین به سخن درآمد، و فریاد شیطان‌ها خاموش گردید؛ خار نفاق از سر راه برداشته شد، و گره‌های کفر و تفرقه از هم گشوده گردید، و دهان‌های شما به کلمه اخلاص باز شد.

 

وضعیت عرب قبل از اسلام

«فی نَفَرٍ مِنَ الْبیضِ الْخِماصِ وَ «كُنْتُمْ عَلی شَفا حُفْرَةٍ مِنَ النَّارِ[9]»، مُذْقَةَ الشَّارِبِ، وَ نُهْزَةَ الطَّامِعِ، وَ قُبْسَةَ الْعِجْلانِ، وَ مَوْطِیءَ الْاَقْدامِ، تَشْرَبُونَ الطَّرْقَ، وَ تَقْتاتُونَ الْقِدَّ، اَذِلَّةً خاسِئینَ، تَخافُونَ اَنْ یتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ مِنْ حَوْلِكُمْ» در حالی که شما گروهی اندک و تهی‏دست بیش نبودید و «بر پرتگاهی از آتش قرار داشتید» و از کمی نفرات همچون جرعه‌ی آبی بودید برای شخص تشنه و یا لقمه‌ای برای طمّاعان و همچون آتشزنه‌ای بودید که بلافاصله خاموش می‌گردید و همواره، زیر دست و پاها له می‌شدید! در آن ایّام آب نوشیدنی شما متعفن و گندیده بود و خوراکتان برگ درختان! ذلیل و خوار بودید و پیوسته از این می‌ترسیدید که دشمنان زورمند شما را بربایند و ببلعند!.

 

«فَاَنْقَذَكُمُ اللَّـهُ تَبارَكَ وَ تَعالی بِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّـهُ عَلَیهِ وَ الِهِ بَعْدَ اللَّـتَیا وَ الَّتی، وَ بَعْدَ اَنْ مُنِی بِبُهَمِ الرِّجالِ، وَ ذُؤْبانِ الْعَرَبِ، وَ مَرَدَةِ اَهْلِ الْكِتابِ» پس خداوند تبارک و تعالی شما را به برکت محمّد که درود خدا بر او و خاندانش باد؛ بعد از آن همه ذلّت و خواری و ناتوانی، شما را از دست قدرتمندان و گرگ‌های عرب و سرکشان اهل کتاب نجات بخشید.

 

نقش امیرالمؤمنین در پیروزی اسلام

«كُلَّما اَوْقَدُوا ناراً لِلْحَرْبِ اَطْفَأَهَا اللَّـهُ، اَوْ نَجَمَ قَرْنُ الشَّیطانِ، اَوْ فَغَرَتْ فاغِرَةٌ مِنَ الْمُشْرِكینَ، قَذَفَ اَخاهُ فی لَهَواتِها، فَلاینْكَفِیءُ حَتَّی یطَأَ جِناحَها بِأَخْمَصِهِ، وَ یخْمِدَ لَهَبَها بِسَیفِهِ؛ هر گاه آتش جنگ برافروخت، خدا آن را خاموش کرد و هر گاه شیطان سر برمی‌آورد یا اژدهای مشرکان دهان می‌گشود؛ پیامبر برادرش را در کام آن می‌افکند، و او تا زمانی که سرآنان را به زمین نمی‌کوفت و آتش آنها را به آب شمشیرش خاموش نمی‌کرد، باز نمی‌گشت.

 

«مَكْدُوداً فی ذاتِ اللَّـهِ، مُجْتَهِداً فی اَمْرِ اللَّـهِ، قَریباً مِنْ رَسُولِ اللَّـهِ، سَیداً فی اَوْلِیاءِ اللَّـهِ، مُشَمِّراً ناصِحاً مُجِدّاً كادِحاً، لاتَأْخُذُهُ فِی اللَّـهِ لَوْمَةَ لائِمٍ؛ او در راه خشنودی خدا رنج بسیار کشید و در راه انجام دستورات الهی بسیار تلاش کرد و به رسول خدا نزدیک و سیّد و سالار اولیای خدا بود. او همواره آماده، خیر خواه، مجد و زحمت کش بود و در راه خدا از ملامت ملامت کنندگان نمی‌هراسید.

 

تشریح وضعیت اصحاب

«وَ اَنْتُمَ فی رَفاهِیةٍ مِنَ الْعَیشِ، و ادِعُونَ فاكِهُونَ آمِنُونَ، تَتَرَبَّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ، وَ تَتَوَكَّفُونَ الْاَخْبارَ، وَ تَنْكُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ، وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتالِ» و این در حالی بود که شما در آسایش و نعمت، خوش گذرانی می‌کردید و انتظار می‌کشیدید و گوش به زنگ بودید کی برای ما حوادث ناگوار پیش آید و هنگام کارزار عقب نشینی می‌کردید و به هنگام نبرد فرار می‌کردید!

 

شروع فتنه

«فَلَمَّا اِختارَ اللَّـهُ لِنَبِیهِ‌دار اَنْبِیائِهِ وَ مَأْوی اَصْفِیائِهِ؛ ظَهَرَ فیكُمْ حَسْكَةُ النِّفاقِ، وَ سَمَلَ جِلْبابُ الدّینِ، وَ نَطَقَ كاظِمُ الْغاوینَ، وَ نَبَغَ خامِلُ الْاَقَلّینَ، وَ هَدَرَ فَنیقُ الْمُبْطِلینَ، فَخَطَرَ فی عَرَصاتِكُمْ» اما هنگامی که خداوند، سرای پیامبران را برای پیامبرش برگزید و جایگاه برگزیدگانش را منزلگاه او ساخت؛ ناگهان کینه‌های درونی و آثار نفاق در میان شما ظاهر گشت و پرده‌ی دین کنار رفت و گمراهان به صدا درآمدند و گمنامانِ فراموش شده، سر بلند کردند و نعره‌های باطل برخاست و در صحنه اجتماع شما به حرکت درآمدند.

 

«وَ اَطْلَعَ الشَّیطانُ رَأْسَهُ مِنْ مَغْرَزِهِ، هاتِفاً بِكُمْ، فَأَلْفاكُمْ لِدَعْوَتِهِ مُسْتَجیبینَ، وَ لِلْغِرَّةِ فیهِ مُلاحِظینَ، ثُمَّ اسْتَنْهَضَكُمْ فَوَجَدَكُمْ خِفافاً، وَ اَحْمَشَكُمْ فَاَلْفاكُمْ غِضاباً، فَوَسَمْتُمْ غَیرَ اِبِلِكُمْ، وَ وَرَدْتُمْ غَیرَ مَشْرَبِكُمْ» و شیطان، سر از مخفیگاه خود بیرون آورد و شما را فراخواند و شما را آماده‌ی پذیرش دعوتش و منتظر فریبش یافت، سپس شما را دعوت به قیام کرد و شمار را برای حرکت سبک بار یافت! شعله‌های خشم و انتقام را در دل‌های شما برافروخت و آثار غضب در شما نمایان گشت، پس شما را بر شتر دیگران سوار کرد و به غصب حکومت واداشت.

 

«هذا، وَ الْعَهْدُ قَریبٌ، وَالْكَلْمُ رَحیبٌ، وَ الْجُرْحُ لَمَّا ینْدَمِلُ، وَ الرَّسُولُ لَمَّا یقْبَرُ؛ اِبْتِداراً زَعَمْتُمْ خَوْفَ الْفِتْنَةِ، «أَلَا فِی الْفِتْنَةِ سَقَطُوا وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِیطَةٌ بِالْكَافِرِینَ[10]» این در حالی بود که هنوز چیزی از رحلت پیامبر نگذشته بود و زخم‌های وسیع مصیبت ما و جراحات قلبی ما التیام نیافته بود و هنوز پیامبر به خاک سپرده نشده بود؛ بهانه کردید که می‌ترسیم فتنه‌ای برپا شود! و چه فتنه ای از این بالاتر که در آن افتادید؟ «آگاه باشید که در فتنه قرار گرفته اید، و براستی جهنم، کافران را احاطه نموده است».

 

نکوهش و سرزنش انصار

«فَهَیهاتَ مِنْكُمْ، وَ كَیفَ بِكُمْ، وَ اَنَّی تُؤْفَكُونَ، وَ كِتابُ اللَّـهِ بَینَ اَظْهُرِكُمْ، اُمُورُهُ ظاهِرَةٌ، وَ اَحْكامُهُ زاهِرَةٌ، وَ اَعْلامُهُ باهِرَةٌ، و زَواجِرُهُ لائِحَةٌ، وَ اَوامِرُهُ واضِحَةٌ، وَ قَدْ خَلَّفْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ، أَرَغْبَةً عَنْهُ تُریدُونَ؟ اَمْ بِغَیرِهِ تَحْكُمُونَ؟ «بِئْسَ لِلظَّالمینَ بَدَلاً[11]» «وَ مَنْ یبْتَغِ غَیرَ الْاِسْلامِ دیناً فَلَنْ یقْبَلَ مِنْهُ، وَ هُوَ فِی الْاخِرَةِ مِنَ الْخاسِرینِ[12]»؛ این کار از شما بعید بود! راستی چگونه توانستید این کار را بکنید؟ و به کجا می‌روید؟ با این که کتاب خدا قرآن کریم در میان شماست، همه چیزش روشن، نشانه‌هایش درخشان، علائم هدایتش ظاهر، نواهیش آشکار، اوامرش واضح؛ اما شما آن را پشت سر افکنده اید! آیا از آن روی برتافته‌اید؟ یا به غیر آن حکم می‌کنید؟ «آه که ستمکاران جانشین بدی را برای قرآن برگزیدند» «و هر کس آیینی غیر از اسلام را انتخاب کند، از او پذیرفته نخواهد شد و در آخرت از زیانکاران است».

 

تبیین چگونگی فتنه

«ثُمَّ لَمْ تَلْبَثُوا اِلی رَیثَ اَنْ تَسْكُنَ نَفْرَتَها، وَ یسْلَسَ قِیادَها، ثُمَّ اَخَذْتُمْ تُورُونَ وَقْدَتَها، وَ تُهَیجُونَ جَمْرَتَها، وَ تَسْتَجیبُونَ لِهِتافِ الشَّیطانِ الْغَوِی، وَ اِطْفاءِ اَنْوارِالدّینِ الْجَلِی، وَ اِهْمالِ سُنَنِ النَّبِی الصَّفِی، تُسِرُّونَ حَسْواً فِی ارْتِغاءٍ» شما ناقه‌ی خلافت را در اختیار گرفتید، حتی این اندازه صبر نکردید که رام گردد و تسلیمتان شود. ناگهان آتش فتنه ها را برافروختید و شعله‌های آن را به هیجان درآوردید تا آن را شعله ور سازید و ندای شیطان اغواگر را اجابت نمودید و به خاموش ساختن انوار تابان آیین حق و از میان بردن سنّت‌های پیامبر پاک الهی پرداختید به بهانۀ گرفتن کف از روی شیر، آن را به کلی تا ته مخفیانه نوشیدید.

 

«وَ تَمْشُونَ لِاَهْلِهِ وَ وَلَدِهِ فِی الْخَمَرِ وَ الضَّرَّاءِ، وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلی مِثْلِ حَزِّ الْمَدی، وَ وَخْزِ السنان فی الحشا» برای منزوی ساختن خاندان و فرزندان او به کمین نشستید. ما نیز چاره‌ای جز شکیبایی ندیدیم؛ همچون کسی که خنجر بر گلوی او فرو رفته و نوک نیزه بر دل او نشسته دارد.

 

استدلال بر بطلان ادعاهای واهی

«وَ اَنْتُمُ الانَ تَزْعُمُونَ اَنْ لا اِرْثَ لَنا «أَفَحُكْمَ الْجاهِلِیةِ تَبْغُونَ، وَ مَنْ اَحْسَنُ مِنَ اللَّـهِ حُكْماً لِقَومٍ یوقِنُونَ، أَفَلاتَعْلَمُونَ[13]»؟ بَلی، قَدْ تَجَلَّی لَكُمْ كَالشَّمْسِ الضَّاحِیةِ أَنّی اِبْنَتُهُ اَیهَا الْمُسْلِمُونَ! أَاُغْلَبُ عَلی اِرْثی؟» آیا چنین می‌پندارید که خداوند ارثی برای ما قرار نداده و ما از پیامبر ارث نمی‌بریم! «آیا حکم جاهلیت ماندگار شده است؟ و برای اهل یقین چه حکمی بالاتر از حکم خداوند است؟، آیا نمی‌دانید»؟ آری! می‌دانید و همچون آفتاب برای شما روشن است که من دختر اویم ای مسلمانان! آیا سزاوار است که ارث پدرم را از من بگیرند؟

 

استدلال از قرآن در خطاب به ابوبکر

«یابْنَ اَبی‌قُحافَةَ! اَفی كِتابِ اللَّـهِ تَرِثُ اَباكَ وَ لا اَرِثُ اَبی؟ لَقَدْ جِئْتَ شَیئاً فَرِیاً، اَفَعَلی عَمْدٍ تَرَكْتُمْ كِتابَ اللَّـهِ وَ نَبَذْتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِكُمْ» ‌ای پسر ابی‌قحافه آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببری و من از ارث پدرم محروم باشم؟ امر تازه و زشتی آوردی! آیا آگاهانه کتاب خدا را ترک کرده و پشت سر می‌اندازید؟

 

«إذْ یقُولُ «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ[14]» وَ قالَ فیما اقْتَصَّ مِنْ خَبَرِ زَكَرِیا اِذْ قالَ: «فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْكَ وَلِیاً یرِثُنی وَ یرِثُ مِنْ الِیعْقُوبَ[15]» وَ قالَ: «وَ اوُلُوا الْاَرْحامِ بَعْضُهُمْ اَوْلی بِبَعْضٍ فی كِتابِ اللَّـهِ[16]» وَ قالَ «یوصیكُمُ اللَّـهُ فی اَوْلادِكُمْ لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْاُنْثَیینِ[17]» وَ قالَ «اِنْ تَرَكَ خَیراً الْوَصِیةَ لِلْوالِدَینِ وَالْاَقْرَبَینِ بِالْمَعْرُوفِ حَقّاً عَلَی الْمُتَّقینَ[18]» آیا قرآن نمی‌گوید «سلیمان از داود ارث برد»، و در مورد خبر زکریا آنگاه که گفت: «پروردگار مرا فرزندی عنایت فرما تا از من و خاندان یعقوب ارث برد»، و فرمود: ««و خویشاوندان رحمی به یکدیگر سزاوارتر از دیگرانند»، و فرموده: «خدای تعالی به شما درباره فرزندان سفارش می‌کند که بهره پسر دو برابر دختر است»، و می‌فرماید: «هنگامی که مرگ یکی از شما فرارسد بر شما نوشته شده که برای پدران و مادران و نزدیکان وصیت کنید، و این حکم حقّی است برای پرهیزگاران».

 

«وَ زَعَمْتُمْ اَنْ لاحَظْوَةَ لی، وَ لااَرِثُ مِنْ اَبی، وَ لارَحِمَ بَینَنا، اَفَخَصَّكُمُ اللَّـهُ بِایةٍ اَخْرَجَ اَبی مِنْها؟ اَمْ هَلْ تَقُولُونَ: اِنَّ اَهْلَ مِلَّتَینِ لایتَوارَثانِ؟ اَوَ لَسْتُ اَنَا وَ اَبی مِنْ اَهْلِ مِلَّةٍ واحِدَةٍ؟ اَمْ اَنْتُمْ اَعْلَمُ بِخُصُوصِ الْقُرْانِ وَ عُمُومِهِ مِنْ اَبی وَابْنِ عَمّی؟» آیا چنین پنداشتید که من هیچ بهره و ارثی از پدرم ندارم؟ و هیچ نسبت و خویشاوندی در میان ما نیست؟! آیا خداوند آیه‌ای مخصوص شما نازل کرده است که پدرم را از آن خارج ساخته؟ یا می‌گویید: پیروان دو مذهب از یکدیگر ارث نمی‌برند، و من با پدرم یک مذهب نداریم؟ یا این که شما به عام و خاص قرآن از پدرم و پسر عمویم آگاهترید؟

 

 

«فَدُونَكَها مَخْطُومَةً مَرْحُولَةً تَلْقاكَ یوْمَ حَشْرِكَ فَنِعْمَ الْحَكَمُ اللَّـهُ، وَ الزَّعیمُ مُحَمَّدٌ، وَ الْمَوْعِدُ الْقِیامَةُ، وَ عِنْدَ السَّاعَةِ یخْسِرُ الْمُبْطِلُونَ، وَ لاینْفَعُكُمْ اِذْ تَنْدِمُونَ، «وَ لِكُلِّ نَبَأٍ مُسْتَقَرٌّ، وَ لَسَوْفَ تَعْلَمُونَ[19]» «مَنْ یأْتیهِ عَذابٌ یخْزیهِ، وَ یحِلُّ عَلَیهِ عَذابٌ مُقیمٌ[20]» حال که چنین است، پس بگیر آن ارث مرا که همچون مرکب آماده و مهار شده، آماده بهره برداری است و بر آن سوار شو ولی بدان در قیامت تو را دیدار می‌کند. پس در آن روز چه نیک داوری است خداوند، و چه نیکو دادخواهی است پیامبر و چه نیکو وعدهگاهی است قیامت و در آن روز اهل باطل زیان خواهند دید! اما پشیمانی به حال شما سودی نخواهد داشت! «و برای هر خبری که خداوند به شما داده، سرانجام انجام خواهدگرفت» «بزودی خواهید دانست که کدام یک به عذاب ذلت و خواری گرفتار و مجازات دائمی بر او قطعی خواهد شد!».

 

آنگاه بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها گروه انصار را مخاطب ساخت و با آهنگی رسا و محکم و کوبنده فرمود:

 

نکوهش و سرزنش انصار

«یا مَعْشَرَ النَّقیبَةِ وَ اَعْضادَ الْمِلَّةِ وَ حَضَنَةَ الْاِسْلامِ! ما هذِهِ الْغَمیزَةُ فی حَقّی وَ السِّنَةُ عَنْ ظُلامَتی؟ اَما كانَ رَسُولُ اللَّـهِ اَبی یقُولُ: «اَلْمَرْءُ یحْفَظُ فی وُلْدِهِ[21]»، سَرْعانَ ما اَحْدَثْتُمْ وَ عَجْلانَ ذا اِهالَةٍ، وَ لَكُمْ طاقَةٌ بِما اُحاوِلُ، وَ قُوَّةٌ عَلی ما اَطْلُبُ وَ اُزاوِلُ» ای جوانمردان و ای بازوان توانمند ملت و یاران اسلام! این نادیده گرفتن حق مسلم من از سوی شما چیست؟ این چه تغافلی است که در برابر ستمی که بر من وارد شده نشان می‌دهید؟! آیا رسول خدا، «پدرم» نمی‌فرمود: ««احترام هر کس را در مورد فرزندان او باید نگاه داشت؟» چه زود اوضاع را دگرگون ساختید و چه با سرعت به بیراهه گام نهادید، با این که توانایی بر احقاق حق من دارید و نیروی کافی بر آنچه می‌گویم در اختیار شماست اما سکوت کرده‌اید.

 

«اَتَقُولُونَ ماتَ مُحَمَّدٌ؟ فَخَطْبٌ جَلیلٌ اِسْتَوْسَعَ وَ هْنُهُ، وَاسْتَنْهَرَ فَتْقُهُ، وَ انْفَتَقَ رَتْقُهُ، وَ اُظْلِمَتِ الْاَرْضُ لِغَیبَتِهِ، وَ كُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ وَ انْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصیبَتِهِ، وَ اَكْدَتِ الْامالُ، وَ خَشَعَتِ الْجِبالُ، وَ اُضیعَ الْحَریمُ، وَ اُزیلَتِ الْحُرْمَةُ عِنْدَ مَماتِهِ» آیا می‌گوئید: محمّد از دنیا رفت و همه چیز تمام شد و خاندان او باید فراموش شوند؟ مرگ او مصیبت و ضربه دردناکی بر جهان اسلام نبود که شکافش هر روز آشکارتر و گسستگی آن دامنه دارتر و وسعتش فزون‌تر می‌گردد. زمین از غیبت او تاریک و ستارگان برای مصیبتش بی فروغ و امیدها به یأس مبدل و کوه ها متزلزل گردید و احترام افراد پایمال شد و با مرگ او حرمتی باقی نماند!

 

«فَتِلْكَ وَاللَّـهِ النَّازِلَةُ الْكُبْری وَ الْمُصیبَةُ الْعُظْمی، لامِثْلُها نازِلَةٌ، وَ لابائِقَةٌ عاجِلَةٌ اُعْلِنَ بِها، كِتابُ اللَّـهِ جَلَّ ثَناؤُهُ فی اَفْنِیتِكُمْ، وَ فی مُمْساكُمْ وَ مُصْبِحِكُمْ، یهْتِفُ فی اَفْنِیتِكُمْ هُتافاً وَ صُراخاً وَ تِلاوَةً وَ اَلْحاناً، وَ لَقَبْلَهُ ما حَلَّ بِاَنْبِیاءِ اللَّـهِ وَ رُسُلِهِ، حُكْمٌ فَصْلٌ وَ قَضاءٌ حَتْمٌ» به خدا سوگند، این حادثه‌ای است عظیم و مصیبتی است بزرگ و ضایعه‌ای است جبران ناپذیر! ولی فراموش نکنید اگر پیامبر رفت، قرآن مجید قبلا از آن خبر داده بود همان قرآنی که پیوسته در خانه‌های شماست و صبح و شام با صدای بلند و فریاد و یا آهسته و با الحان مختلف در گوش‌ها خوانده می‌شود، پیامبران پیشین نیز قبل از او با این واقعیت رو به رو بودند چرا که مرگ فرمان تخلف ناپذیر الهی است.

 

«وَ ما مُحَمَّدٌ اِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ اَفَاِنْ ماتَ اَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلی اَعْقابِكُمْ وَ مَنْ ینْقَلِبْ عَلی عَقِبَیهِ فَلَنْ یضُرَّ اللَّـهَ شَیئاً وَ سَیجْزِی اللَّـهُ شَیئاً وَ سَیجْزِی اللَّـهُ الشَّاكِرینَ[22]»؛ آری! قرآن صریحاً گفته بود: «محمّد فقط فرستاده خداست و پیش از او فرستادگان دیگری نیز بودند آیا اگر او بمیرد و یا کشته شود، شما به عقب بر می‌گردید؟ و اسلام را رها کرده به دوران جاهلیّت و کفر بازگشت خواهید نمود؟ و هر کس به عقب بازگردد، هرگز به خداوند ضرری نمی‌زند و خداوند بزودی شاکران را پاداش خواهد داد».

 

فراخوان انصار به قیام

«اَیها بَنی قیلَةَ! ءَ اُهْضَمُ تُراثَ اَبی وَ اَنْتُمْ بِمَرْأی مِنّی وَ مَسْمَعٍ وَ مُنْتَدی وَ مَجْمَعٍ، تَلْبَسُكُمُ الدَّعْوَةُ وَ تَشْمَلُكُمُ الْخُبْرَةُ، وَ اَنْتُمْ ذَوُو الْعَدَدِ وَ الْعُدَّةِ وَ الْاَداةِ وَ الْقُوَّةِ، وَ عِنْدَكُمُ السِّلاحُ وَ الْجُنَّةُ، تُوافیكُمُ الدَّعْوَةُ فَلاتُجیبُونَ، وَ تَأْتیكُمُ الصَّرْخَةُ فَلاتُغیثُونَ» عجبا! ای فرزندان «قَیله[23]» آیا ارث من باید پایمال گردد و شما آشکارا می‌بینید و می‌شنوید و در جلسات و جمع شما این معنا گفته می‌شود و اخبارش به خوبی به شما می‌رسد و باز هم خاموش نشسته‌اید؟! با این که دارای نفرات کافی و تجهیزات و نیروی وسیع و سلاح و سپر هستید؛ دعوت مرا می‌شنوید و لبیک نمی‌گویید؟ و فریاد من در میان شما طنین افکن است و به فریاد من نمی‌رسید؟

 

«وَ اَنْتُمْ مَوْصُوفُونَ بِالْكِفاحِ، مَعْرُوفُونَ بِالْخَیرِ وَ الصَّلاحِ، وَ النُّخْبَةُ الَّتی انْتُخِبَتْ، وَ الْخِیرَةُ الَّتِی اخْتیرَتْ لَنا اَهْلَ الْبَیتِ. قاتَلْتُمُ الْعَرَبَ، وَ تَحَمَّلْتُمُ الْكَدَّ وَ التَّعَبَ، وَ ناطَحْتُمُ الْاُمَمَ، وَ كافَحْتُمُ الْبُهَمَ، لانَبْرَحُ اَوْ تَبْرَحُونَ، نَأْمُرُكُمْ فَتَأْتَمِرُونَ» با این که شما در شجاعت زبانزدید؛ در خیر و صلاح معروفید و شما برگزیدگان اقوام و قبائل هستید. با مشرکان عرب پیکار کردید و رنج‌ها و محنت‌ها را تحمل نمودید. شاخ‌های گردنکشان را درهم شکستید و با جنگجویان بزرگ دست و پنجه نرم کردید و شما بودید که پیوسته با ما حرکت می‌کردید و در خط ما قرار داشتید، دستورات ما را گردن می‌نهادید و سر بر فرمان ما داشتید.

 

«حَتَّی اِذا دارَتْ بِنا رَحَی الْاِسْلامِ، وَ دَرَّ حَلَبُ الْاَیامِ، وَ خَضَعَتْ نُعْرَةُ الشِّرْكِ، وَ سَكَنَتْ فَوْرَةُ الْاِفْكِ، وَ خَمَدَتْ نیرانُ الْكُفْرِ، وَ هَدَأَتْ دَعْوَةُ الْهَرَجِ وَ اسْتَوْسَقَ نِظامُ الدّینِ» تا آسیای اسلام بر محور وجود خاندان ما به گردش درآمد و شیر در پستان مادر روزگار فزونی گرفت و نعره‌های شرک در گلوها خفه شد و شعله‌های دروغ فرو نشست و آتش کفر خاموش گشت و دعوت به پراکندگی متوقف شد و نظام دین محکم گشت.

 

«فَاَنَّی حِزْتُمْ بَعْدَ الْبَیانِ، وَاَسْرَرْتُمْ بَعْدَ الْاِعْلانِ، وَ نَكَصْتُمْ بَعْدَ الْاِقْدامِ، وَاَشْرَكْتُمْ بَعْدَ الْایمانِ؟ بُؤْساً لِقَوْمٍ «نَكَثُوا اَیمانَهُمْ مِنْ بَعْدِ عَهْدِهِمْ[24]» «وَ هَمُّوا بِاِخْراجِ الرَّسُولِ وَ هُمْ بَدَؤُكُمْ اَوَّلَ مَرَّةٍ، اَتَخْشَوْنَهُمْ فَاللَّـهُ اَحَقُّ اَنْ تَخْشَوْهُ اِنْ كُنْتُمْ مُؤمِنینَ[25]» پس چرا بعد از آن همه بیانات قرآن و پیامبر، امروز حیران مانده‌اید؟ چرا حقایق را بعد از آشکار شدن مکتوم می‌دارید و «پیمان‌های خود را شکسته و بعد از ایمان راه شرک پیش گرفته اید؟» «آیا با گروهی که پیمان‌های خود را شکستند و تصمیم به اخراج پیامبر گرفته‌اند، پیکار نمی‌کنید؟ در حالی که آنها نخستین بار پیکار با شما را آغاز کردند. آیا از آنها می‌ترسید؟ با این که خداوند سزاوارتر است که از او بترسید، اگر مؤمن هستید».

 

بیان چراییِ سکوت انصار

«اَلا، وَ قَدْ أَری اَنْ قَدْ اَخْلَدْتُمْ اِلَی الْخَفْضِ، وَ اَبْعَدْتُمْ مَنْ هُوَ اَحَقُّ بِالْبَسْطِ وَ الْقَبْضِ، وَ خَلَوْتُمْ بِالدَّعَةِ، وَ نَجَوْتُمْ بِالضّیقِ مِنَ السَّعَةِ، فَمَجَجْتُمْ ما وَعَبْتُمْ، وَ دَسَعْتُمُ الَّذی تَسَوَّغْتُمْ، فَ«اِنْ تَكْفُرُوا اَنْتُمْ وَ مَنْ فِی الْاَرْضِ جَمیعاً فَاِنَّ اللَّـهَ لَغَنِی حَمیدٌ[26]» آگاه باشید من می‌بینم که شما به تن آسایی و عافیت طلبی روی آورده‌اید! کسی را که از همه برای زعامت و اداره‌ی امور مسلمین شایسته‌تر بود، دور ساختید! و با راحت طلبی خلوت کرده و از فشار مسئولیت‌ها به بی‌تفاوتی روی آوردید. آری! آنچه را از ایمان و آگاهی در درون داشتید، بیرون افکندید و آب گوارایی را که نوشیده بودید، به سختی از گلو برآوردید! اما فراموش نکنید خداوند می‌فرماید: «اگر شما و همه مردم روی زمین کافر شوید، به خدا زیانی نمی‌رسد، چرا که خداوند بی نیاز و شایسته ستایش است».

 

«اَلا، وَ قَدْ قُلْتُ ما قُلْتُ هذا عَلی مَعْرِفَةٍ مِنّی بِالْخِذْلَةِ الَّتی خامَرْتُكُمْ، وَ الْغَدْرَةِ الَّتِی اسْتَشْعَرَتْها قُلُوبُكُمْ، وَ لكِنَّها فَیضَةُ النَّفْسِ، وَ نَفْثَةُ الْغَیظِ، وَ حَوَزُ الْقَناةِ، وَ بَثَّةُ الصَّدْرِ، وَ تَقْدِمَةُ الْحُجَّةِ» بدانید و آگاه باشید من آنچه را باید بگویم، گفتم. با این که بخوبی می‌دانم ترک یاری حق با گوشت و پوست شما آمیخته و عهد شکنی، قلب شما را فرا گرفته است ولی چون قلبم از اندوه پر بود و احساس مسئولیت شدیدی می‌کردم کمی از غم‌های درونی‌ام بیرون ریخت و اندوهی که در سینه‌ام موج می‌زد، خارج شد تا با شما اتمام حجت کنم و عذری برای احدی باقی نماند.

 

«فَدُونَكُمُوها فَاحْتَقِبُوها دَبِرَةَ الظَّهْرِ، نَقِبَةَ الْخُفِّ، باقِیةَ الْعارِ، مَوْسُومَةً بِغَضَبِ الْجَبَّارِ وَ شَنارِ الْاَبَدِ، مَوْصُولَةً بِ«نارِ اللَّـهِ الْمُوقَدَةِ الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْاَفْئِدَةِ[27]» اکنون که چنین است این مرکب خلافت و آن فدک، همه از آنِ شما! محکم بچسبید؛ ولی بدانید این مرکبی نیست که راه خود را بر آن ادامه دهید؛ پشتش زخم و کف پایش شکسته است! داغ ننگ بر آن خورده و غضب خداوند علامت آن است و رسوایی ابدی همراه آن و «سرانجام به آتش برافروختۀ خشم الهی که از دل‌ها سر بر می‌کشد، خواهد پیوست!».

 

«فَبِعَینِ اللَّـهِ ما تَفْعَلُونَ، «وَ سَیعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا اَی مُنْقَلَبٍ ینْقَلِبُونَ[28]»، وَ اَنَا اِبْنَةُ «نَذیرٍ لَكُمْ بَینَ یدَی عَذابٌ شَدیدٌ[29]»، فَاعْمَلُوا «اِنَّا عامِلُونَ وَ انْتَظِرُوا اِنَّا مُنْتَظِرُونَ[30]» فراموش نکنید آنچه را انجام می‌دهید، در برابر خداست. «و آنان كه ظلم و ستم كردند به زودی خواهند دانست كه بازگشتشان به کجاست!» و من دختر پیامبری هستم که «شما را در برابر عذاب شدید انذار کرد» و بدانید «آنچه از دست شما بر می‌آید، انجام دهید، ما هم انجام می‌دهیم» «و انتظار بکشید، ما هم منتظریم!».

 

اعتراف ابوبکر به درستی سخن حضرت فاطمه زهرا

در این هنگام ابوبکر، به سخن درآمد و گفت: ای دختر رسول خدا! پدر تو بر مؤمنین، مهربان و بزرگوار و رئوف و رحیم، و بر کافران، عذاب دردناک و عقاب بزرگ بود. اگر به نسب او بنگریم؛ وی در میان زنانمان پدر تو، و در میان دوستان برادر شوهر توست، که وی را بر هر دوستی برتری داد، و او نیز در هر کار بزرگی پیامبر را یاری نمود، جز سعادتمندان شما را دوست نمی‌دارند، و تنها بدکاران شما را دشمن می‌شمرند.

پس شما خاندان پیامبر؛ پاکان و برگزیدگان جهان بوده، و ما را به خیر، راهنما، و بسوی بهشت رهنمون ساختید، و تو‌ای برترین زنان و دختر برترین پیامبران! در گفتارت صادق، در عقل فراوان پیشقدم بوده، و هرگز از حقت باز نخواهی شد و از گفتار صادقت مانعی نخواهد بود.

و بخدا سوگند از رأی پیامبر قدمی فراتر نگذارده، و جز با اجازه او اقدام نکرده‌ام، و پیشرو قوم به آنان دروغ نمی‌گوید، و خدا را گواه می‌گیرم که بهترین گواه است، از پیامبر شنیدم که فرمود: «ما گروه پیامبران، دینار و درهم و خانه و مزرعه به ارث نمی‌گذاریم، و تنها کتاب و حکمت و علم و نبوت را به ارث می‌نهیم، و آنچه از ما باقی میماند در اختیار ولی امر بعد از ماست، که هر حکمی که بخواهد در آن بنماید.

ما آنچه را که می‌خواهی در راه خرید اسب و اسلحه قرار دادیم، تا مسلمانان با آن کارزار کرده و با کفّار جهاد نموده و با سرکشان بدکار جدال کنند، و این تصمیم به اتفاق تمام مسلمانان بود، و به تنها دست به این کار نزدم، و در رأی و نظرم مستبدّانه عمل نکردم و این حال من و این اموال من است که برای تو و در اختیار توست، و از تو دریغ نمی‌شود و برای فرد دیگری ذخیره نشده، توئی سرور بانوان امّت پدرت، و درخت بارور و پاک برای فرزندانت، فضائلت انکار نشده، و از شاخه و ساقه‌ات فرونهاده نمی‌گردد، حُکمت در آنچه من مالک آن هستم نافذ است، آیا می‌پسندی که در این زمینه مخالف سخن پدرت عمل کنم.

 

جواب حضرت فاطمه زهرا به ابوبکر

آنگاه بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، برخورد وقیحانه ابوبکر را این چنین پاسخ داد:

«سُبْحانَ اللَّـهِ، ما كانَ اَبی رَسُولُ اللَّـهِ عَنْ كِتابِ اللَّـهِ صادِفاً، وَ لالِاَحْكامِهِ مُخالِفاً، بَلْ كانَ یتْبَعُ اَثَرَهُ، وَ یقْفُو سُوَرَهُ، اَفَتَجْمَعُونَ اِلَی الْغَدْرِ اِعْتِلالاً عَلَیهِ بِالزُّورِ، وَ هذا بَعْدَ وَفاتِهِ شَبیهٌ بِما بُغِی لَهُ مِنَ الْغَوائِلِ فی حَیاتِهِ» پاک و منزه است خداوند، هرگز پدرم پیامبر، از کتاب خدا رویگردان و با احکامش مخالف نبود، بلکه پیرو آن بود و به آیات آن عمل می‌نمود، آیا می‌خواهید علاوه بر نیرنگ و مکر به زور او را متهم نمائید، و این کار بعد از رحلت او شبیه است به دام‌هائی که در زمان حیاتش برایش گسترده شد.

 

«هذا كِتابُ اللَّـهِ حُكْماً عَدْلاً وَ ناطِقاً فَصْلاً، یقُولُ: «یرِثُنی وَ یرِثُ مِنْ الِیعْقُوبَ[31]»، وَ یقُولُ: «وَ وَرِثَ سُلَیمانُ داوُدَ[32]» بَینَ عَزَّ وَ جَلَّ فیما وَزَّعَ مِنَ الْاَقْساطِ، وَ شَرَعَ مِنَ الْفَرائِضِ وَالْمیراثِ، وَ اَباحَ مِنْ حَظِّ الذَّكَرانِ وَ الْاِناثِ، ما اَزاحَ بِهِ عِلَّةَ الْمُبْطِلینَ وَ اَزالَ التَّظَنّی وَ الشُّبَهاتِ فِی الْغابِرینَ، كَلاَّ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ اَنْفُسُكُمْ اَمْراً، فَصَبْرٌ جَمیلٌ وَ اللَّـهُ الْمُسْتَعانُ عَلی ما تَصِفُونَ» این کتاب خداست که حاکمی است عادل، و ناطقی است که بین حق و باطل جدائی می‌اندازد، و می‌فرماید: «زکریا گفت: خدایا فرزندی به من بده که از من و خاندان یعقوب ارث ببرد»، و می‌فرماید: «سلیمان از داود ارث برد» و خداوند در سهمیه‌هائی که مقرر کرد، و مقادیری که در ارث تعیین فرمود، و بهره‌هائی که برای مردان و زنان قرار داد، توضیحات کافی داده، که بهانه‌های اهل باطل، و گمان‌ها و شبهه‌ها را تا روز قیامت زائل فرموده است، نه چنین است، بلکه هواهای نفسانی شما راهی را پیش پایتان قرار داده، و جز صبر زیبا چاره‌ای ندارم، و خداوند در آنچه می‌کنید یاور ماست.

 

ابوبكر به نیرگ گفت: خدا و پیامبرش راست گفته، و دختر او نیز، که معدن حکمت و جایگاه هدایت و رحمت، و رکن دین و سرچشمه حجت و دلیل می‌باشد و راست می‌گوید، سخن حقّت را دور نیفکنده و گفتارت را انکار نمی‌کنم، این مسلمانان بین من و تو حاکم هستند، و آنان این حکومت را بمن سپردند، و به تصمیم آنها این منصب را پذیرفتم، نه متکبّر بوده و نه مستبدّ به رأی هستم، و نه چیزی را برای خود برداشته‌ام، و اینان همگی گواه و شاهدند.

 

خطاب حضرت فاطمه زهرا به حضار مجلس

«مَعاشِرَ الْمُسْلِمینَ الْمُسْرِعَةِ اِلی قیلِ الْباطِلِ، الْمُغْضِیةِ عَلَی الْفِعْلِ الْقَبیحِ الْخاسِرِ، «اَفَلاتَتَدَبَّرُونَ الْقُرْانَ اَمْعَلی قُلُوبٍ اَقْفالُها[33]»، «كَلاَّ بَلْ رانَ عَلی قُلُوبِكُمْ[34]» ما اَسَأْتُمْ مِنْ اَعْمالِكُمْ، فَاَخَذَ بِسَمْعِكُمْ وَ اَبْصارِكُمْ، وَ لَبِئْسَ ما تَأَوَّلْتُمْ، وَ ساءَ ما بِهِ اَشَرْتُمْ، وَ شَرَّ ما مِنْهُ اِعْتَضْتُمْ» ای مسلمانان! که برای شنیدن حرف‌های بیهوده شتابان و کردار زشت را نادیده گرفتید. «آیا در قرآن نمی‌اندیشید، یا بر دل‌های شما  مهر زده شده است»، «نه چنین است بلکه اعمال زشتتان بر دلهایتان تیرگی آورده»، و گوش و چشم‌تان را فراگرفته، و بسیار بد آیات قرآن را تأویل کردید، و به بد راهی رفتید، و با بد چیزی معاوضه کردید.

 

«لَتَجِدَنَّ وَ اللَّـهِ مَحْمِلَهُ ثَقیلاً، وَ غِبَّهُ وَ بیلاً، اِذا كُشِفَ لَكُمُ الْغِطاءُ، وَ بانَ ما وَرائَهُ الضَّرَّاءُ، وَ بَدا لَكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ ما لَمْ تَكُونُوا تَحْتَسِبُونَ، «وَ خَسِرَ هُنالِكَ الْمُبْطِلُونَ[35]» به خدا سوگند تحمّل این بار برایتان سنگین، و عاقبتش پر از وزر و وبال است، آنگاه که پرده‌ها کنار رود و زیان‌های آن روشن گردد، و آنچه را که حساب نمی‌کردید برای شما آشکار گردد، «آن جاست که اهل باطل زیانکار گردند». [36]

 

حضرت فاطمه زهرا بر سر قبر پیامبر

سپس بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها رو به سوی قبر پیامبر كرد و فرمود:

«قَدْ كانَ بَعْدَكَ اَنْباءٌ وَهَنْبَثَةٌ * لَوْ كُنْتَ شاهِدَها لَمْ تَكْثِرِ الْخُطَبُ

اِنَّا فَقَدْ ناكَ فَقْدَ الْاَرْضِ وابِلَها

وَ اخْتَلَّ قَوْمُكَ فَاشْهَدْهُمْ وَ لاتَغِبُ

وَ كُلُّ اَهْلٍ لَهُ قُرْبی وَ مَنْزِلَةٌ  * عِنْدَ الْاِلهِ عَلَی الْاَدْنَینِ مُقْتَرِبُ

اَبْدَتْ رِجالٌ لَنا نَجْوی صُدُورِهِمُ

لمَّا مَضَیتَ وَ حالَتْ دُونَكَ التُّرَبُ

تَجَهَّمَتْنا رِجالٌ وَ اسْتُخِفَّ بِنا * لَمَّا فُقِدْتَ وَ كُلُّ الْاِرْثِ مُغْتَصَبُ

وَ كُنْتَ بَدْراً وَ نُوراً یسْتَضاءُ بِهِ * عَلَیكَ تُنْزِلُ مِنْ ذِیالْعِزَّةِ الْكُتُبُ

وَ كانَ جِبْریلُ بِالْایاتِ یؤْنِسُنا * فَقَدْ فُقِدْتَ وَ كُلُّ الْخَیرِ مُحْتَجَبُ

فَلَیتَ قَبْلَكَ كانَ الْمَوْتُ صادِفُنا

لَمَّا مَضَیتَ وَ حالَتْ دُونَكَ الْكُتُبُ[37]»

بعد از تو خبرها و مسائلی پیش آمد که اگر بودی آنچنان بزرگ جلوه نمی‌کرد. ما تو را از دست دادیم مانند سرزمینی که از باران محروم گردد و قوم تو متفرّق شدند. بیا بنگر که چگونه از راه، منحرف گردیدند. هر خاندانی نزد خدا منزلت و مقامی داشت و نزد بیگانگان نیز محترم بود، غیر از ما. مردانی چند از امت تو همین که رفتی، و پرده‌ی خاک میان ما و تو حائل شد، اسرار سینه‌ها را آشکار کردند. بعد از تو مردانی دیگر از ما روی برگردانده و خفیفمان نمودند، و میراثمان را دزدیدند. تو ماه شب چهارده و چراغ نوربخشی بودی، که از جانب خداوند بر تو کتاب‌ها نازل می‌گردید. جبرئیل با آیات الهی مونس ما بود، و بعد از تو تمام خیرها پوشیده شد. ای کاش پیش از تو مرده بودیم، آنگاه که رفتی و خاک ترا در زیر خود پنهان کرد.

بازگشت حضرت فاطمه زهرا به منزل

بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها به خانه برگشت و به حضرت امام علی علیه السلام گلایه کرد و فرمود: «یابْنَ اَبی‌طالِبٍ! اِشْتَمَلْتَ شِمْلَةَ الْجَنینِ، وَ قَعَدْتَ حُجْرَةَ الظَّنینِ، نَقَضْتَ قادِمَةَ الْاَجْدَلِ، فَخانَكَ ریشُ الْاَعْزَلِ» ای پسر ابوطالب! همچون کودکی که در شکم مادر جمع شده و زانو در بغل گرفته، کنج خانه نشسته‌ای؟، همانند آدم‌های ظنین و متهم به گوشه‌ای نشسته‌ای. تو کسی بودی که بال‌های باز شکاری را در هم کوبیدی، حال بی‌سلاحان به تو خیانت کرده‌اند.

 

«هذا اِبْنُ اَبی‌قُحافَةَ یبْتَزُّنی نِحْلَةَ اَبی وَ بُلْغَةَ ابْنَی! لَقَدْ اَجْهَرَ فی خِصامی وَ اَلْفَیتُهُ اَلَدَّ فی كَلامی حَتَّی حَبَسَتْنی قیلَةُ نَصْرَها وَ الْمُهاجِرَةُ وَصْلَها، وَ غَضَّتِ الْجَماعَةُ دُونی طَرْفَها، فَلا دافِعَ وَ لامانِعَ، خَرَجْتُ كاظِمَةً، وَ عُدْتُ راغِمَةً» این پسر ابی‌قحافه است كه هدیه پدرم و مایه زندگی دو پسرم را از من گرفته است، با كمال وضوح با من دشمنی می‌کند، و من او را در سخن گفتن با خود بسیار لجوج و كینه توز دیدم، تا آنكه انصار حمایتشان را از من باز داشته، و مهاجران یاریشان را از من دریغ نمودند، و مردم از یاریم چشم پوشی كردند، نه مدافعی دارم و نه كسی كه مانع از كردار آنان گردد، در حالی كه خشمم را فروبرده بودم از خانه خارج شدم و بدون نتیجه بازگشتم.

 

«اَضْرَعْتَ خَدَّكَ یوْمَ اَضَعْتَ حَدَّكَ، اِفْتَرَسْتَ الذِّئابَ وَ افْتَرَشت التُّرابَ، ما كَفَفْتَ قائِلاً وَ لااَغْنَیتَ باطلاً وَ لاخِیارَ لی، لَیتَنی مِتُّ قَبْلَ هَنیئَتی وَ دُونَ ذَلَّتی، عَذیرِی اللَّـهُ مِنْكَ عادِیاً وَ مِنْكَ حامِیاً» از روزى كه تندى شمشیرت را از بین بردى، روزى گرگ‌ها را مى‌دریدى و امروز خاك را فرش خود قرار داده‌اى، جلوى هیچ گوینده‌اى را نمى‌گیرى و هیچ كار مؤثرى، در جهت دفع فتنه انجام نمی‌دهی و من هم هیچ اختیارى ندارم. اى كاش پیش از این گوشه نشینى و پیش از افتادن به ذلت مُرده بودم. خداوند، از قِبَل من، عذر خواه باشد كه ستم‌هایى را از من دفع نمودى و از من حمایت كردى.

 

«وَیلای فی كُلِّ شارِقٍ، وَیلای فی كُلِّ غارِبٍ، ماتَ الْعَمَدُ وَ وَهَنَ الْعَضُدُ، شَكْوای اِلی اَبی وَ عَدْوای اِلی رَبّی، اَللَّـهُمَّ اِنَّكَ اَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ حَوْلاً، وَ اَشَدُّ بَأْساً وَ تَنْكیلاً» واى بر من در هر صبحدمى، واى بر من در هر شبانگاهى و تكیه گاهِ ما مُرد و بازوى ما سست شد، شكایتم را به پدرم و عرض حالم را به پروردگارم ارائه مى‌كنم. خداوندا عذاب و انتقام تو شدیدتر است.

 

پاسخ حضرت امام علی علیه السلام

حضرت امام علی علیه السلام در پاسخ بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: «لا وَیلَ لَكِ، بَلِ الْوَیلُ لِشانِئِكِ، نَهْنِهْنی عَنْ وُجْدِكِ، یا اِبْنَةَ الصَّفْوَةِ وَ بَقِیةَ النُّبُوَّةِ، فَما وَنَیتُ عَنْ دینی، وَ لااَخْطَأْتُ مَقْدُوری، فَاِنْ كُنْتِ تُریدینَ الْبُلْغَةَ فَرِزْقُكِ مَضْمُونٌ، وَ كَفیلُكِ مَأْمُونٌ، وَ ما اُعِدَّ لَكِ اَفْضَلُ مِمَّا قُطِعَ عَنْكِ، فَاحْتَسِبِی اللَّـهَ[38]» ویل بر تو نیست، بلكه ویل سزاوار دشمن ستمگر توست، از اندوه و غضب دست بردار، ای دختر برگزیده‌ی خدا و ای باقیمانده نبوت، من در دینم سست نشده و از آنچه در حدّ توانم است مضائقه نکردم، اگر برای گذران روزیت ناراحتی، بدان كه روزی تو نزد خدا ضمانت شده و كفیل تو امین است، و آن چه برایت آماده شده، از آن چه از تو گرفته شده بهتر است، پس برای خدا صبر كن.

 

آنگاه بزرگ بانوی اسلام، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها فرمود: «حَسْبِی اللَّـهُ» خدا مرا كافی است.

 

[1]. خیبر در منطقه مزرعی و نخلستانی و حاصل خیز حجاز و به فاصله ۱۶۰ کیلومتری شمال غربی مدینه، از راه شام بود و عمده ساکنان آن یهودی بودند.

[2]. مزرعه حاصل خیز و پردرآمد فدک، نزدیک منطقه عمومی خیبر و متعلق به یهودیان و دارای آب و محصول خرمای فراوانی بود و باغات و نخلستان‌های بسیاری داشت.

[3]. آیه 7 سوره حشر: مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَی فَللّهِ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی وَ الْیتَامَی وَ الْمَسَاکینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ کی لَایَکونَ دُولَةً بَینْ الْأَغْنِیاءِ مِنکمْ وَ مَا ءَاتَئکمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نهَاکُمْ عَنْهُ فَانتَهُواْ وَ اتَّقُواْ اللَهَ إنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقَاب؛ آنچه خدا از دارایی ساکنان آن قریه‌ها عاید پیامبرش گشته، از آنِ خدا و از آنِ پیامبر و متعلّق به خویشاوندان نزدیک وی و یتیمان و بینوایان و در راه ماندگان است، تا میان توانگران شما دست به دست نگردد. و آنچه را پیامبر به شما داد، آن را بگیرید و از آنچه شما را باز داشت، بازایستید و از خدا پروا بدارید که خدا سخت کیفر است.


[4]. آیه 26 سوره اسراء: و ای پیامبر حقوق خویشاوندان را بپرداز.

[5]. کفاری که با اختصاص بخشی از زکات به ایشان، دل‌های ایشان، جلب و به اسلام متمایل می‌شود.

[6]. آیه 102 سوره آل عمران.

[7]. آیه 28 سوره فاطر.

[8]. آیه 128 سوره توبه.

[9]. آیه 103 سوره آل عمران.

[10]. آیه 49 سوره توبه.

[11]. آیه 50 سوره کهف.

[12]. آیه 85 سوره آل عمران.

[13]. آیه 50 سوره مائده.

[14]. آیه 16 سوره نمل.

[15]. آیه 5 سوره مریم.

[16]. آیه 6 سوره احزاب.

[17]. آیه 11 سوره نساء.

[18]. آیه 180 سوره بقره.

[19]. آیه 67 سوره انعام.

[20]. آیه 39 سوره هود.

[21]. عوالم العلوم ج11 ص910.

[22]. آیه 144 سوره آل عمران.

[23]. شخصیتی که نسب قبائل انصار به او منتهی می گردد.

[24]. آیه 12 سوره توبه.

[25]. آیه 13 سوره توبه.

[26]. آیه 8 سوره ابراهیم.

[27]. آیه 7 سوره همزه.

[28]. آیه 227 سوره شعراء.

[29]. آیه 46 سوره سبأ.

[30]. آیه 122 سوره هود.

[31]. آیه 6 سوره مریم.

[32]. آیه 16 سوره نمل.

[33]. آیه 24 سوره محمد.

[34]. آیه 14 سوره مطففین.

[35]. آیه 78 سوره غافر.

[36]. زندگانى حضرت زهرا علیها السلام، جلد ۴۳ بحارالانوار. شیخ مفید، محمد بن محمد بن نعمان، المقنعة، قم، مؤسسة النشر الإسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق. کلینی، محمد بن یعقوب.

[37]. احتجاج، ج۱، ص۹۷.

[38]. الکافی، تحقیق علی‌اکبر غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۶۳ش.

نوشته های مشابه

← نوشته قبلی

نوشته بعدی →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *