چرا رفتار بعضی از مسئولین دوگانه و متناقض است؟

در جهان بینی دینی، مبنای حکومت، خدا محوری، شریعت مداری و دین باوری است و هر حکومتی که مستند به اجازه و قانونی الهی نباشد از مشروعیت و حقانیت برخوردار نیست و نقش مردم در برابر حکومت، مقبولیت است نه مشروعیت.

 


 

مکتب سکولار

برای تبیین رفتار دوگانه و متناقض بعضی از مسئولین باید اشاره‌ای به مکتب سکولار کرد. در مکتب سکولار، دین یک امر شخصی است و نباید در حکومت، دخالت کند و نباید در اداره جامعه، نقش داشته باشد و حکومت، نباید کاری با دین مردم داشته باشد بلکه با عقل و علم باید جامعه را مدیریت نماید و امورات مردم را سامان داد و دین به عنوان یک وسیله باید در اختیار حکومت قرار گیرد تا هر وقت مصلحت باشد و منفعت اقتضا کند از آن استفاده کند.

 

ملاک در اداره جامعه، خواست و منافع مردم است و مردم آزادند که چه چیزی بخواهند و چه چیزی نخواهند. هرگز نباید منافع مردم را در برابر مصالح آنان نادیده گرفت و هرگز نباید دنیای نقد مردم را فدای آخرت نسیه کرد.

 

آسایش و آرامش، رفاه و راحتی مردم بر هر چیزی اولویت دارد و از آن جایی که واژه‌های انقلاب، جهاد، مبارزه، مقاومت، ظلم ستیزی، دفاع از مظلوم و…، واژه‌های خشنی است که آسایش و آرامش، رفاه و راحتی مردم را بهم می‌ریزد؛ باید از آن پرهیز کرد.

 

امور اخلاقی و ارزش‌های انسانی مانند راستی، درستی، عدالت، صداقت، ظلم ستیزی، دفاع از مظلوم، ایثار، فداکاری و…، تابع شرایط اجتماعی و خواست مردم است، آن چه مردم بپسندند، خوب و پسندیده است و آن چه مردم نپسندند بد و ناپسند است.

 

 

جهان بینی دینی

امّا در جهان بینی دینی، مبنای حکومت، خدا محوری، شریعت مداری و دین باوری است و هر حکومتی که مستند به اجازه و قانونی الهی نباشد از مشروعیت و حقانیت برخوردار نیست و نقش مردم در برابر حکومت، مقبولیت است نه مشروعیت.

 

در جهان بینی دینی، بشر موجودی سرا پا نیاز و عین محدودیت و وابستگی است؛ نمی‌تواند آزادی مطلق داشته باشد، چون آزادی حقی است خدادادی و همو باید محدوده آن را تعیین کند.

 

در جهان بینی الهی، آزادی یک هدف نیست، بلکه یک ابزاری است، برای رسیدن به هدف، با حدود شرعی و قانونی محدود و از آن جایی که یک موهبت الهی است، مسئولیت آور و تکلیف آفرین است.

 

در حکومت دینی، عقل در مقابل وحی نیست بلکه در کنار وحی است و به تعبیر علامه شهید مرتضی مطهری، عقل و علم در حکم چراغ است و وحی و دین در حکم راه، و عقل و علم، بدون دین راهی به جایی نمی‌برد.

 

در حکومت دینی، علوم تجربی و دستاوردهای علوم بشری، برای ساماندهی و مدیریت امور جامعه، لازم است اما کافی نیست، چرا که هستی ترکیبی از طبیعت و مارای طبیعت است و علوم تجربی، فقط در حیطه طبیعت عمل می‌کند و دستش از مارای طبیعت کوتاه است.

 

از نظر آموزه‌های دینی، اخلاق، از قبیل راستی، درستی، عدالت، صداقت، ظلم ستیزی، دفاع از مظلوم، ایثار، فداکاری، ارزش‌های انسانی و… یک سری اصول تغییر ناپذیر هستند و اگر نسبی و تغییر پذیر و بر محور پذیرش مردم باشد، سنگ روی سنگ نمی‌ماند.

 

حکومت دینی، حقیقتی است بر مبنای خدا محورى، نه انسان محورى و هدف آن سعادت دین، دنیا و آخرت است و نه تنها دنیای انسان فقط و به تعبیر سید جمال الدین، اسلام در ذات خود یک حقیقت و یک هدف است، نه یک مصلحت و یک وسیله و تنها افرادی می توانند از این منبع انرژی بهره گیرند که به اسلام، به چشم حقیقت و هدف بنگرند نه به چشم مصلحت و وسیله.

 

 

چرایی رفتار دوگانه و متناقض بعضی از مسئولین

از آن جایی که مکتب سکولار، بر محور انسان استوار است و بجای خدا محوری، انسان محور و فرد محور است؛ دائر مدار منافع انسان‌ها است و در هنگام تعارض منافع، همواره منافع شخص بر منافع دیگران مقدم است و این سبب بروز رفتارهای دوگانه و متناقض می‌شود. پس اگر می‌بینیم بعضی از مسئولین، بجای حرکت جهادی و تلاش شبانه روزی و فعالیت جدی، دنبال سهل انگاری‌اند! و بجای ساده زیستی دنبال اشرافی‌گری‌اند! و بجای مصالح جامعه، دنبال منافع خود هستند!.

 

 و اگر می‌بینیم بعضی از مسئولین، و بجای قانون مداری و اِعمال قانون، دنبال قانون گریزی و اَعمال سلیقه‌ای هستند! و بجای خدمت صادقانه، دنبال سیاسی‌کاری‌اند! و بجای واقعیت بینی، دنبال جنجال آفرینی و تشنج‌اند!.

 

و اگر می‌بینیم بعضی از مسئولین، در تشخیص صحیح و عمل بهنگام لنگ می‌زند، در برابر مشکلات کم می‌آورد، با هزاران ترک فعل، به مشکلات دامن می‌زند، در برابر نابسامانی‌ها و چالش‌ها، بی‌توجه‌اند!.

 

و اگر می‌بینیم بعضی به سبک و سیاق زندگی دینی و اقتصاد مقاومتی اعتقادی ندارند، به مبارزه و مقاومت بی‌اعتقادند، به فاصله طبقاتی دامن می‌زنند، حال مبارزه با رشوه‌خوارى، رانت‌خواری و دست ‌اندازى به بیت المال را ندارند و امورات را با تسامح سپری می‌کنند و همواره در پی سازش هستند!.

 

و اگر می‌بینیم بعضی، خوب و زیبا سخن می‌گویند، اما زشت و ناشایست عمل می‌کنند، صادقانه و متدینانه حرف بزنند، اما خائنانه و منافقانه عمل می‌کنند و در برابر ناکارآمدی نظام اسلامی و فروریختن باورها مردم بی‌تفاوتند!.

 

و اگر می‌بینیم بعضی، بجای کرنش در برابر معروف و خروش در برابر منکر، از امر به معروف و نهی از منکر برآشفته می‌شود و می‏خواهد به هر قیمتی که شده، آمر به معروف و ناهی از منکر را زمین بزند! در عین حال خود را خَدوم و خادم مردم معرفی می‌کنند!.

 

تمام این ترک فعل‌ها و همه این رفتارهای دوگانه و متناقض، از مبانی سکولار سر چشمه می‌گیرد و از آن جایی که اینان مدعی مسلمانی هستند، اسلامشان به نوعی اسلام سکولار است که با مکتب و آیین اسلام ناب محمدی متفاوت است.

 

مسئولین سکولار در حقیقت، گندم نمایان جو فروشی هستند که به تعبیر شهید بزرگوار اسدالله لاجوردی خطرشان کمتر از منافقان خلق نیست، چرا که با افکار و رفتارهایشان، تیشه به ریشه اسلام می‌زنند.

 

قصد ما در این نوشتار نه سیاه نمایی است و نه متهم کردن مسئولین شایسته و خدوم کشور حفظهم الله تعالی و کثر الله امثالهم، بلکه تبیین چرایی ترک فعل و رفتارهای دوگانه و متناقض و برای برون رفت از وضعیت موجود فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور است.

 

نوشته های مشابه

← نوشته قبلی

نوشته بعدی →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *