
صف آرایی تمامی کفر در برابر تمامی ايمان
بعضی مقاومت را برنمیتابند، بعضی مبارزه را برنمیتابند و بعضی جمهوری اسلامی را متهم میکنند که با دنیا سر جنگ دارد؛[1] در حالی که جمهوری اسلامی با دنیا سر جنگ ندارد، این جبهه باطل است که با جمهوری اسلامی و با کشورهای مقاومت سر جنگ دارد. برای روشن شدن واقعیت، لازم است چند حقیقت روشن شود:
حقیقت اول: چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبی
رویارویی اهل باطل با اهل حق و مواجهه جبهه کفر با جبهه ایمان و درگیری شیاطین انس و جن با پیامبران و پیروان آنان، ریشه در تاریخ بشری داشته و از واقعیتهای انکار ناپذیر است. خداوند تبارک و تعالی در این باره میفرماید: «وَ کذلِک جَعَلْنا لِکلِّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یوحی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ»[2] این چنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آنان برای فریب مردم، سخنان فریبنده و بیاساس میگفتند؛ و اگر پروردگارت میخواست، چنین نمیکردند؛ و میتوانست جلو آنها را بگیرد؛ ولی اجبار سودی ندارد. بنابر این، آنها را به حال خود واگذار!
در این چمن، گلِ بی خار کس نچید * آری چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبی است
اساس این تقابل و رویاروئی را خداوند تبارک و تعالی در آیه بعد این گونه بیان میفرماید: «وَلِتَصْغَىٰ إِلَیهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِیرْضَوْهُ وَلِیقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ»[3] تا آنان که به قیامت ایمان ندارند، دل به القائات باطل شیاطین انس و جن بسپارند و آن القائات را بپسندد و به آن متمایل شوند و آنچه میتوانند به گناه و تباهی آلوده شوند و در نهایت از گردونه اهل ایمان خارج شوند.
در حقیقت اساس این تقابل و رویاروئی، جداسازی انسانهای مدعی از مؤمنان واقعی و افشای چهره منافقان و غربال سست ایمانان از مؤمنین واقعی است.
حقیقت دوم: شیوه مستمر اهل باطل
در طول تاریخ پیوسته اهل باطل، با ادیان توحیدی و انبیاء الهی، سر ستیز داشته و همواره به دشمنی برخواستهاند و در این ستیز و دشمنی، پیامبران و یاران بسیاری را به شهادت رساندهاند. قرآن کریم در آیات متعددی این حقیقت را بیان میکند و میفرماید: «لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیهِمْ رُسُلًا ۖ کلَّمَا جائَهُمْ رَسُولٌ بِما لاتَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یَقْتُلُونَ»[4] ما از بنی اسرائیل سخت پیمان گرفتیم و پیامبرانی بر آنها فرستادیم؛ اما هر گاه رسولی آمد که بر خلاف آنها سخن گفت، گروهی آنان را تکذیب کردند و گروهی آنان را کشتند.
مخالفت و دشمنی با مکاتب توحیدی، شیوه مستمر کافران و مشرکان در طول تاریخ بوده است. این مخالفت و دشمنی به حدی بوده که آنان مورد غضب الهی قرار میگرفتند. قرآن کریم در این زمینه میفرماید: «وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الْمَسْکنَةُ ذَٰلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَیقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ»[5] و آنان پیوسته به خشم خدا، گرفتار شدهاند و مهر بیچارگی و بدبختی بر آنها زده شد چرا که آنها به آیات خدا، کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند.
قرآن کریم در جای دیگر کافران را به عذاب دردناک میخواند چرا که انبیاء و اهل حق را به ناحق میکشتد: «إِنَّ الَّذِینَ یکفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ حَقٍّ وَیقْتُلُونَ الَّذِینَ یأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»[6] همانا آنان که به آیات خدا کافر شوند و انبیاء را بیجرم و به ناحق بکشند و آن مردمی را که دیگران را به درستی و عدل میخوانند، به قتل رسانند، آنها را به عذاب دردناک بشارت ده.
سرآغاز این مقابله و رویارویی، تقابل قابیل با هابیل بوده است و در ادامه رویارویی با پیامبران بزرگی چون حضرت ابراهیم، حضرت موسی و حضرت عیسی علیهم السلام است. جنگهای کفار و مشرکان با پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله یا جنگهای جمل، صفین و نهروان در دوران حکومت مولی الموحدین امیر المؤمنین علیه السلام، یا صلح تحمیلی امام حسن مجتبی علیه السلام یا شهادت امام حسین در کربلا و یا شهادت ائمه معصومین، همه گواه روشن بر این ادعا است.
بر همین اساس مدعیان دین داری را خداوند تبارک و تعالی امتحان میکند و میفرماید: «اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکوا اَن یَقولوا ءامَنّا وهُم لایُفتَنون»[7] آیا مردم میپندارند به سخن آنان در خصوص ایمان بسنده میشود و آنان امتحان نمیشوند؟
حقیقت سوم: دشمن، دست بردار نیست
جبهه باطل تا نابودی جبهه حق و تسلیم اهل ایمان، دست از تقابل برنخواهد داشت و کوتاه نخواهد آمد و عقب نشینی نخواهد کرد. این حقیقت را خداوند تبارک و تعالی در قران کریم این گونه بیان میفرماید: «وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْک الْیهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»[8] هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد و دست از دشمنی برنخواهند داشت، مگر آنکه به طور کامل، تسلیم خواستههای آنها شوی و از آیین آنها پیروی کنی.
جبهه باطل برای پیروزی بر حق، از همه توان خود در یک جنگ ترکیبی بهره میبرد تا حق را نابود کند و اهل ایمان را تسلیم نماید. از این رو از سخت افزارهای گوناگون تا نرم افزارهای پیشرفته، از ارازل و اوباش تا منافقین و جواسیس، از فساد و فحشا تا ظلم و ستم، از سحر و جادو تا تحریف و دورغ، برای رسیدن به مقصود خود استفاده میکند. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم به این حقیقت اشاره کرده و حملههای چند ضلعی تبلیغاتی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی شیطان را بیان فرموده و به وی خطاب میکند: «وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِک وَأَجْلِبْ عَلَیهِمْ بِخَیلِک وَرَجِلِک وَشَارِکهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْۚ وَمَا یعِدُهُمُ الشَّیطَانُ إِلَّا غُرُورًا»[9] هر که را توانستى با آواى خود به لغزش افکن و با سواره نظام و پیاده نظام خود، بر آنان بتاز و در اموال و اولاد آنان شریک شو و به ایشان وعده ده و شیطان جز فریب و دروغ به آنها وعده نخواهد داد.
جبهه باطل در رویارویی و تقابل با جبهه ایمان، با سرسختترین و کینه توزانهترین شکل عمل کرده است، چنان چه خداوند تبارک و تعالی در قران کریم میفرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکوا»[10] هر آینه سرسختترین و کینه توزترین دشمنان بشریت نسبت به مؤمنان، یهود و مشرکان هستند.
حقیقت چهارم: مبارزه نفسگیر و جهادی خستگی ناپذیر در یک دفاع مقدس
از آن جایی که طواغیت و اهل باطل، خداپرستی را برنمیتابند و در صدد نابودی دین و دینداران برمیآیند؛ مبارزه و جهاد[11] و میارزه با آنان، به عنوان متعالیترین و مترقیترین دستورات دین مبین اسلام واجب گشته است، چرا که اگر جهاد نباشد، طواغیت جهان، اثری از دین بر روی زمین باقی نمیگذارند، همان گونه که حضرت نوح علیه السلام در دعا و خطابش به خداوند میفرماید: «وَقَالَ نُوحٌ رَبِّ لَا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْكَافِرِينَ دَيَّارًا إِنَّكَ إِنْ تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلَا يَلِدُوا إِلَّا فَاجِرًا كَفَّارًا»[12] پروردگارا! هیچ یک از کافران را بر روی زمین باقی مگذار که اگر آنان را باقی گذاری، بندگانت را گمراه می کنند و جز نسلی بدکار و ناسپاس زاد و ولد نمی کنند.
این جا است که خداوند تبارک و تعالی، رسالت انبیا را «دعوت به خداپرستی و اجتناب از طاغوت» معرفی کرده و میفرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»[13] و همانا ما در میان هر امّتى، پیامبرى را برانگیختیم، تا مردم را به خدا پرستی و دوری از طاغوت رهنمون سازند.
از این رو خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم به پیامبر گرامی دستور میدهد که مؤمنان را به جهاد بخوان: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ»[14] ای پیامبر مؤمنان را به جنگ با دشمن تشویق و ترغیب نما.
و از آن جایی که همواره اهل باطل در مسیر حق و حقیقت، مفسده گری میکنند؛ خداوند تبارک و تعالی فرمان داد تا مؤمنان با فتنه گران به جهاد برخیزند و فرمود: «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ»[15] با دشمنان و فتنه گران پیکار کنید تا آتش فتنه خاموش شود و دین مخصوص خدا گردد.
و چون همواره جبهه کفر و اهل باطل با مؤمنان سر جنگ دارند، خداوند تبارک و تعالی فرمان داد تا مؤمنان با جنگ طلبان به جهاد برخیزند و فرمود: «وَ قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ»[16] و در راه خدا با کسانی که با شما میجنگند، نبرد کنید.
خداوند تبارک و تعالی، فلسفه تشریع جهاد را به عنوان یک قانون کلى، جلوگیری از فساد و تباهی زمین یاد کرده و می فرماید: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمینَ»[17] و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسیله بعضى دیگر دفع نکند سراسر زمین فاسد مى شود.
خداوند تبارک و تعالی، در آیه دیگر فلسفه تشریع جهاد را برای جلوگیری از ویرانی مراکز توحیدی و خداپرستی یاد کرده و مىفرماید: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً وَ لَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزیزٌ»[18] و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسیله بعضى دیگر دفع نکند. دیرها و صومعهها و معابد یهود و نصارا و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مىشود، ویران مى گردد.
خداوند تبارک و تعالی برای جهاد به مؤمنان آماده باش میدهد و میفرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ»[19] اى کسانى که ایمان آوردهاید، با کمال دقت، مراقب دشمن باشید و سلاحهای خود را مهیا نمایید، مبادا غافلگیر شوید. این دستور جامع، هم ضامن امنیت، و هم ضامن آمادگی برای جهاد در همه زمانها و مکانها است.
خداوند تبارک و تعالی برای جهاد به همه مؤمنان دستور میدهد که از همه ظرفیتهای موجود استفاده نمایید: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ»[20] و شما ای مؤمنان در مقام مبارزه با کافران، هر نیرویی در قدرت دارید بکار گیرید خود را مهیا کنید، اسباب و لوازم جهاد را برای مقابله با تهدید با دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید.
فرمان متعالی و مترقی جهاد آن قدر مهم است که قرآن کریم به جزئیات آن قسم یاد کرد و میفرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ * وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً * فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً * فَالْمُغیراتِ صُبْحاً * فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً * فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً»[21] به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی است. سوگند به اسبان دوندهای که همهمه کنان به سوی جنگ میتازند و سوگند به اسبانی که با کوبیدن سمشان از سنگها جرقه میجهانند و سوگند به سوارانی که هنگام صبح غافل گیرانه به دشمن هجوم میبرند و به وسیله آن هجوم، گرد و غبار فراوانی بر انگیزند و غافلگیرانه، دشمن را در میان گیرند.
بر همین اساس خداوند تبارک و تعالی کسانی که با استقامت و پایداری، پیامبران را در مبارزه با کافران همراهی میکردند میستاید و میفرماید: «وَکأَینْ مِنْ نَبِی قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکانُوا وَاللَّهُ یحِبُّ الصَّابِرِینَ»[22] چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند و تن به تسلیم ندادند؛ و خداوند استقامتکنندگان را دوست دارد.
و بر همین اساس خداوند تبارک و تعالی از مجاهدان تجلیل کرده و برای آنان مقامی والا قرار داده است آن جایی که میفرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَهاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ اُولئِکَ هُمُ الْفائِزُون . یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِیها نَعِیمٌ مُقِیمٌ»[23] آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند. پروردگارشان آنها را به رحمتی از ناحیۀ خود و رضایت [خویش] و باغهایی از بهشت بشارت میدهد که در آن نعمتهای جاودانه دارند.
همچنین قرآن کریم در آیه ای دیگر مجاهدین در راه خدا را به عنوان «محبوبین الهی» معرفی کرده و میفرماید: «اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَاَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ»[24] همانا خداوند کسانی را دوست دارد که صف بسته در راه او پیکار میکنند، چنانکه گویی بنای بسیار مستحکم سُربی هستند.
خداوند تبارک و تعالی نه تنها جهاد در برابر کفر و شرک را واجب کرده، بلکه جهاد در برابر ظلم و ستم را در آیات فراوانی فرمان داده است تا مؤمنان با جهاد، شر ظالمان و ستمگران را از سر خود کم کنند: «اُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیر»[25] به کسانی که جنگ بر آنها تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است، چرا که مورد ستم قرار گرفتهاند و خداوند بر یاری آنها تواناست.
و در آیه دیگر توبیخ گونه میفرماید چرا با جهاد، به حمایت از مظلومان و ستمدیدگان برنمیخیزید؟ «مَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ»[26] چرا شما در راه خدا برای رهایی مردان و زنان و كودكان ستم دیده نمىجنگيد؟
جهاد هدیه خداوند به اولیاء خاص الهی است که مایه حیات و تعالی جامعه میشود. حضرت علی علیه السلام در این باره میفرماید: «إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أولیائِهِ»[27] همانا جهاد، دری است از دربهای بهشت که خداوند آن را برای دوستان خاصش باز کرده است.
بر همین اساس قرآن کریم یکى از خصوصیات یاران پیامبر صلی الله علیه و آله را چنین بر مى شمرد: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ»[28] محمد فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند، در برابر کفار شدید و دلسختند و در میان خودشان مهربانند.
در اهمیت این فریضۀ الهی جهاد، همین بس که ترک آن نتیجهای جز خواری و ذلت نخواهد داشت. چنانچه پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله وسلم میفرماید: «فَمَنْ تَرَکَ الْجِهَادَ اَلْبَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذُلًّا وَ فَقْراً فِی مَعِیشَتِهِ وَ مَحْقاً فِی دِینِه»[29] هر کس که جهاد را ترک کند، خداوند لباس ذلت و فقر در زندگی و تباهی در دین را بر او خواهد پوشاند.
همچنین امیر مؤمنان علی علیه السلام میفرماید: «فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیِّثَ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ»[30] هر کس جهاد را از باب بیاعتنایی ترک کند، خداوند بر او جامۀ ذلّت بپوشاند و وی را غرق بلا نماید و به خواری و پستی گرفتار آید.
یا در جای دیگر میفرماید: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَرَضَ الْجِهَادَ وَ عَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصْرَهُ وَ نَاصِرَهُ وَ اللَّهِ مَا صَلَحَتْ دُنْیَا وَ لَا دِینٌ اِلَّا بِهِ»[31] خداوند جهاد را واجب گردانید و آن را بزرگداشت و مایۀ پیروزی و یاور خود قرار داد. به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمیشود.
چه چیزی شیرینتر از نجات بشریت از ضلالت و گمراهی است؟ دستوری که انسانها را از پوچی و خمودگی و از استعمار و بردگی رهایی میبخشد و زندگی را برای بشریت هدفمند میسازد. در واقع جامعه با جهاد زنده و سعادتش تضمین شده است. این که گفته میشود آرام بیا و آرام برو که کسی شاخت نزند، در حقیقت دینداری نیست.
نتیجه آن که خداوند تبارک و تعالی جهاد را به منظور چهار هدف اساسی واجب کرده است:
- اعتلا و گسترش کلمه توحید
- رشد و تعالی مؤمنان
- افشای چهره مدعیان و منافقان
- و نابودی کفر و شرک و طاغوت.
حقیقت پنجم: پیروزی قطعی است
سنت حتمی الهی، بر پیروزی حق بر باطل تعلق گرفته است. خداوند تبارک و تعالی در قطعیت پیروزی حق بر باطل چنین میفرماید: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»[32] بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و پیروز میگردانیم تا باطل را محو و نابود سازد و باطل نابود شدنی است.
آیه دیگری که بر غلبه حق بر باطل دلالت دارد: «قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما یبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یعِیدُ»[33] بگو: حق آمد و برای باطل آغاز و انجامى نیست.
قرآن کریم، طبیعت باطل را زائل شدنی دانسته و میفرماید:«وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»[34] و بگو: حق آمد و باطل نابود شد، بیتردید باطل، نابود شدنى است.
قرآن کریم در جریان پیروزی حضرت موسی بر ساحران، نابودی حق را این چنین بیان میکند: «وَ أَوْحَینا إِلى مُوسى أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَإِذا هِی تَلْقَفُ ما یأْفِکُونَ. فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یعْمَلُونَ. فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِینَ»[35] به موسى وحى کردیم: عصاى خویش را بیفکن، و همان دم که افکند، همه بافتههای ساحران را بلعید و حقیقت آشکار گردید و همه بافتههای ساحران باطل گشت، پس همه فرعونیان در آنجا مغلوب شده و خوار و سرشکسته بازگشتند.
قرآن کریم باطل را به درختی تشبیه میکند که از ریشه جدا شد و پایداری ندارد: «وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ»[36] و مثل کلمهاى پلید چون درختى پلید است که از روى زمین ریشه کن شده باشد، آن را هیچ پایدارى نیست.
قرآن کریم باطل را در جهان هستی همانند کف روی آب میداند و میفرماید: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیهٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیهٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما ینْفَعُ النَّاسَ فَیمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ»[37] از آسمان آبى فرو فرستاد پس سیل در رودها روان شد و سیلاب، کفى انبوه بر روى خود بر آورد، چنان که هنگام گداختن فلزات زینتی و ظروفی بر روی خود کف میآورند؛ خداوند این چنین پایدار حق و از بین رفتنی باطل را مثال مىزند که کف به کنارى رود و نیست شود، و اما آنچه مردم را سود مىرساند در زمین میماند. این گونه، خدا مثَلهای روشن مىزند.
حضرت امام علي عليه السلام در پایداری حق و گذرا بودن باطل میفرماید: «لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ، لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ»[38] دولت حق، پايدار و حاكميت باطل، گذرا است.
در رویارویی و تقابل جبهه کفر با جبهه ایمان، پیروزی از آن مؤمنان است بنابر این از هیچ چیزی نمیحراسند و محکم و استوارند، چنان که خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم میفرماید: «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون»[39] و به یقین پیروزی از آن مؤمنان صبور و ثابت قدم است. «وَلَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ»[40] و به تحقیق خداوند کسانی که به یاری دین قیام کنند؛ یاری می رساند چرا که خدا نیرومند و شکستناپذیر است.
حقیقت ششم: واقعیت موجود
در رویارویی و تقابل جبهه کفر با جبهه ایمان، افراد جامعه به سه گروه تقسیم میشوند:
گروه اول: کسانی که از موقعیت بوجود آمده، بیشترین سوء استفاده را کرده و برای کسب منافع خود، به هر خیانتی دست میرنند.
گروه دوم: کسانی که خود را باخته و دین و دین داران را متهم کرده و در آن شرائط، با جملات: «این قدر دشمن تراشی کردید تا به جانمان افتادند»، «بدبخت شدم»، «بیچاره شدم»، «کارمان ساخته است» و… جامعه را به چالش میکشند. در سوره احزاب خداوند تبارک و تعالی داستان این گروه را این گونه بیان میفرماید: «إِذْ جَاءُوكُمْ مِنْ فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنْكُمْ وَإِذْ زَاغَتِ الْأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا. هُنَالِكَ ابْتُلِيَ الْمُؤْمِنُونَ وَزُلْزِلُوا زِلْزَالًا شَدِيدًا. وَإِذْ يَقُولُ الْمُنَافِقُونَ وَالَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ إِلَّا غُرُورًا»[41] آنگاه که دشمن از هر سو به شما حملهور شد و شما از شدت ترس، خیره شدید و جان ها به گلوتان رسید و به خدا بد گمان شدید؛ در آنجا مؤمنان امتحان شدند و ضعیف ایمانان سخت متزلزل گردیدند، آن گاه منافقان و آنان که دل هایشان بیمار است میگفتند: خدا و پیامبرش جز به فریب، ما را وعده پیروزی ندادهاند!
این گروه چون جهاد در راه خدا را خوش ندارند به بهانههای واهی از جهاد گریزان هستند، خداوند تبارک و تعالی این گروه را این گونه معرفی میکند و میفرماید: «فَرِحَ الْمُخَلَّفُونَ بِمَقْعَدِهِمْ خِلَافَ رَسُولِ اللَّهِ وَكَرِهُوا أَنْ يُجَاهِدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَقَالُوا لَا تَنْفِرُوا فِي الْحَرِّ ۗ قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا ۚ لَوْ كَانُوا يَفْقَهُونَ»[42] آنهایی که از جهاد در رکاب رسول خدا سر باز زدند، خوشحالند چرا که جهاد در راه خدا را خوش نداشتند و مؤمنان را هم از جهاد منع کرده و به آنها گفتند: شما در این هوای سوزان از وطن خود بیرون نروید! آنان را بگو: آتش دوزخ بسیار سوزانتر است، اگر میفهمیدند.
خداوند تبارک و تعالی ماهیت این گروه را این گونه افشا کرده و میفرماید: «فَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ مُحْكَمَةٌ وَذُكِرَ فِيهَا الْقِتَالُ ۙ رَأَيْتَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ نَظَرَ الْمَغْشِيِّ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ ۖ فَأَوْلَىٰ لَهُمْ»[43] امّا هنگامی که سوره واضح و روشنی نازل میگردد که در آن سخنی از جنگ است، منافقان بیماردلان را میبینی که همچون کسی که در آستانه مرگ قرار گرفته به تو نگاه میکنند؛ پس مرگ و نابودی برای آنان سزاوارتر است!
همین حقیقت را خداوند تبارک و تعالی در سوره احزاب بیان میفرماید: «فَإِذَا جَاءَ الْخَوْفُ رَأَيْتَهُمْ يَنْظُرُونَ إِلَيْكَ تَدُورُ أَعْيُنُهُمْ كَالَّذِي يُغْشَىٰ عَلَيْهِ مِنَ الْمَوْتِ ۖ فَإِذَا ذَهَبَ الْخَوْفُ سَلَقُوكُمْ بِأَلْسِنَةٍ حِدَادٍ أَشِحَّةً عَلَى الْخَيْرِ ۚ أُولَٰئِكَ لَمْ يُؤْمِنُوا فَأَحْبَطَ اللَّهُ أَعْمَالَهُمْ ۚ وَكَانَ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرًا»[44] و چون زمینه جنگ پیش آمد، آنان را میبینی به سوی تو مینگرند در حالی که چشمانشان بیاختیار در حدقه میگردد، مانند کسی که بیهوشی مرگ او را فرا گرفته است، پس هنگامی که ترس برطرف شود با زبانهایی تیز و تند به شما آزار میدهند، در حالی که بر سخن خیر و زبان خوش بخیلاند؛ اینان ایمان نیاوردهاند، به این خاطر خدا اعمالشان را تباه و بیاثر کرده است؛ و این کار بر خدا آسان است.
در آیه دیگر خداوند تبارک و تعالی توبیخ گونه این گروه را مخاطب قرار داده و میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَا لَكُمْ إِذَا قِيلَ لَكُمُ انْفِرُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ اثَّاقَلْتُمْ إِلَى الْأَرْضِ ۚ أَرَضِيتُمْ بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ ۚ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ»[45] ای کسانی که ایمان آوردهاید! چرا هنگامی که به شما گفته میشود: «به سوی جهاد در راه خدا حرکت کنید!» بر زمین سنگینی میکنید و سستی به خرج میدهید؟! آیا به زندگی دنیا به جای آخرت راضی شدهاید؟! با اینکه متاع زندگی دنیا، در برابر آخرت، جز اندکی نیست!
گروه سوم: مؤمنانی که بر اساس آموزههای دینی، به قطع و یقین میدانندکه «دشمنان در برابر آنان آرام نخواهند گرفت، اما با نصرت الهی بر آنان پیروز خواهند شد» پس بدون هیچ شک و شبههای، وعده الهی را تصدیق کرده و با ایمان راسخ در برابر دشمنان میایستند. همان حقیقتی که خداوند در داستان طالوت و جالوت بیان فرموده است: «فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ قَالُوا لَا طَاقَةَ لَنَا الْيَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ ۚ قَالَ الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلَاقُو اللَّهِ كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِيلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثِيرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ ۗ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِينَ وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ وَلَمَّا بَرَزُوا لِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ قَالُوا رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَيْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانْصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْكَافِرِينَ فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَقَتَلَ دَاوُودُ جَالُوتَ وَآتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَهُ مِمَّا يَشَاءُ»[46] و چون طالوت و سپاهیانش از نهر گذشتند و لشکر جالوت را دیدند، معتراضانه، گفتند: ما را تاب مقاومت با جالوت و سپاه او نخواهد بود اما آنان که به رحمت الهی ایمان داشتند، ثابت قدم مانده و گفتند: چه بسیار گروهی اندک که به یاری خدا بر سپاهی بسیار غالب آید و خدا با صابران است. و چون آنها در میدان مبارزه، با جالوت و لشکریان روبرو شدند گفتند: پروردگارا، به ما صبر و استواری عطا فرما و ما را ثابت قدم دار و بر شکست کافران یاری نما. پس به یاری خدا کافران را شکست دادند و داود علیه السلام، جالوت (فرمانده آنان) را کشت و خدایش پادشاهی و فرزانگی عطا فرمود و از آنچه میخواست بدو بیاموخت.
دقیقاً همان حقیقتی که وقتی موسی به قوم خود که در محاصره دریا و لشکریان فرعون قرار گرفتند و ناامیدانه به موسی اعتراض کردند و گفتند: «فَلَمَّا تَرَاءَى الْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَكُونَ»[47] کارمان ساخته است ما حتماً در چنگ فرعونیان گرفتار خواهیم شد و حضرت موسی به آنان فرمود: «قَالَ كَلَّا إِنَّ مَعِيَ رَبِّي سَيَهْدِينِ»[48] این چنین نیست، نگران نباشید، بی تردید پروردگارم با من است، و به زودی مرا راهنمایی خواهد کرد.
خداوند تبارک و تعالی در جریان جنگ احزاب از مؤمنانی این چنین سخن میگوید: «وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُۚ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا»[49] و مؤمنان وقتی لشکر و نیروهای کفار را به چشم دیدند گفتند: این، همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده بودند، و خدا و رسولش راست گفتهاند و در مواجهه با لشکر کفر، جز بر ایمان و تسلیم مؤمنان نیفزاید.
خداوند تبارک و تعالی در جای دیگر، ایجاد وحشت توسط منافقان را که سبب افزایش ایمان مؤمنان شده را این گونه بیان میفرماید: «الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ»[50] آن مؤمنانی که چون مردم منافق به آنها گفتند: لشکری بسیار بر علیه شما مؤمنان فراهم شده، از آنان در اندیشه و بر حذر باشید، این تبلیغات بر ایمانشان بیفزود و گفتند: تنها خدا ما را کفایت کند و او نیکو وکیل و کارسازی است.
پیروان انبیاء در شرائط رویارویی و تقابل، هرگز سست نشده و تن به تسلیم در برابر ظلم و جبروت ظاهری دشمنان و طواغیت، نمی دهند.
بر این اساس پیامبران الهی همواره در نبردی نفس گیر، به مبارزه و جهاد در راه خدا پرداخته و در این مسیر یاران خود را رهبری میکردند. در این زمینه قرآن کریم میفرماید: «وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا ۗ وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ»[51] چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگیدند! آنها هیچگاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان میرسید، سست و ناتوان نشدند و در برابر دشمن، سر تسلیم فرود نیاوردند و خداوند شكيبايان را دوست دارد.
حقیقت هفتم: جمهوری اسلامی ایران
امروز همان رویارویی و تقابل اتفاق افتاده است. امروز تمامی جبهه کفر در برابر جمهوری اسلامی ایران، صف آرایی کرده است چرا که جمهوری اسلامی ایران، تمام منافع نظام سلطه را به چالش کشیده است.
انقلاب اسلامی بر پیکر دو ابرقدرت شرق و غرب لرزه انداخته، دنیا را از انحصار دو ابرقدرت خارج کرده، تمامی طراحیهای آنان را نقش بر آب کرده، نظام سلطه را در رسیدن به اهداف سلطه جویانه خود، ناکام گذاشته، یک قدرت مبتنی بر دین در جغرافیای سیاسی و حاکمیتی قرن بیستم بوجود آورده، دنیا را به تدین و معنویت، شرافت و انسانیت، آزادی و استقلال دعوت نمود، به اسلام حیات مجدد داد و به ملت مسلمان و شریف ایران، هویت جهانی بخشید؛ پس بدیهی است که دشمنان جمهوری اسلامی ایران، ساکت ننشینند و با تمام قوا با آن به دشمنی برخیزند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در این زمینه میفرماید: «اگر بخواهیم جبهه امروز دشمن جمهوری اسلامی را در صدر اسلام مشابه سازی بکنیم میشود جنگ احزاب. در جريان جنگ احزاب همه مشركان، کفار و يهود در یک اتحاد نظامی همصدا شدند و در برابر اسلام صف آرایی کردند و با جمعیت چند برابری، مدینه منوره را محاصره کردند و جنگ احزاب به راه افتاد».
پس بر اساس آیه کریمه «وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُۚ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا»[52] هرچه دشمنیها با جمهوری اسلامی ایران بیشتر شود؛ باید به تحقق وعدههای الهی و به پیروزی جبهه حق؛ بیشتر ایمان آورد و درستی راهی که انتخاب کردهایم را بیشتر تصدیق کرد و بهتر از گذشته از آرمانهای انقلاب اسلامی دفاع نمود و در برابر توطئهها قویتر ایستاد و به مبارزه و مقاومت بیشتر پافشاری کرد.
آری امروز تمامی کفر، در برابر تمامی ايمان صف آرایی کرده است. آیا جهان اسلام هم به تمامه در برابر کفر، صف آرایی کرده است؟ مصداق بَرَزَ الإِيمانُ كُلُّهُ إلَى الشِّركِ كُلِّهِ کیست؟
[1]. امام خمینی رحمت علیه در پیام 24 تیر 1367 در این مورد میفرماید: بعضي مغرضين ما را به اعمال سياسي نفرت و كينه توزي در مجامع جهاني توصيف و مورد شماتت قرار ميدهند و با دلسوزيهاي بيمورد و اعتراضهاي كودكانه ميگويند: جمهوري اسلامي سبب دشمنيها شده است و از چشم غرب و شرق و اياديشان افتاده است، كه چه خوب است اين سوال پاسخ داده شود كه ملتهاي جهان سوم و مسلمانان و خصوصاً ملت ايران در چه زماني نزد غربيها و شرقيها احترام و اعتبار داشتهاند كه امروز بياعتبار شدهاند!.
[2]. سوره انعام آیه 112.
[3]. سوره انعام آیه 113.
[4]. سوره مائده آیه 70
[5]. سوره آل عمران آیه 112.
[6]. سوره آل عمران آیه 21.
[7]. سوره عنکبوت آیه 2.
[8]. سوره بقره آیه 120
[9]. سوره اسراء آیه 64.
[10]. سوره مائده آیه 82.
[11]. جهاد، عبارتست از نهایت تلاش برای دفع دشمن تا اجرای حکومت الهی است. مرحوم صاحب جواهر میفرماید: جهاد از واژه جَهد و به معنای تعب و مشقت یا از جُهد، به معنای وسع و طاقت گرفته شده است و در اصطلاح شرع «بذل النفس و المال و الوسع فی إعلاء کلمة الإسلام و إقامة شعائر الإیمان»؛ بخشیدن جان و مال و به کارگیری نهایت توان، در بالابردن اسلام و اجرای شعائر الهی. جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج21، ص: 3. و راغب اصفهانی نیز در معنای جهاد میگوید: «الجهاد و المجاهدة: إستفراغ الوسع فی مدافعة العدو» جهاد و مجاهده به معنای بهره جستن از نهایت وسع و توان، برای دفاع در مقابل دشمن است.
[12]. سوره نوح آیه 26 و 27.
[13]. سوره نحل آیه 36.
[14]. سوره انفال آیه 65.
[15]. سوره بقره آیه 193.
[16]. سوره بقره آیه 190.
[17]. سوره بقره آیه 251.
[18]. سوره حج آیه 40.
[19]. سوره نساء آیه 71.
[20]. سوره انفال آیه 60.
[21]. سوره عادیات آیات 1 تا 5.
[22]. سوره آل عمران آیه 146
[23]. سوره توبه آیه 20 و21.
[24]. سوره صف آیه 4.
[25]. سوره حج آیه 39.
[26]. سوره نساء آیه 75.
[27]. نهج البلاغه، خطبه 27.
[28]. سوره فتح، آیه 29.
[29]. الأمالي للصدوق : 673/906
[30].نهج البلاغه ، خ 34، ص 114
[31].وسائل الشيعة : 11/9/15
[32]. سوره أنبیاء آیه ۱۸.
[33]. سوره سبأ آیه 49.
[34]. سوره إسراء ۸۱.
[35]. سوره أعراف آیه 117 تا 119.
[36]. سوره إبراهیم آیه ۲۶.
[37]. سوره رعد آیه ۱۷.
[38]. غرر الحكم حدیث ۷۳۱۷.
[39]. سوره یونس آیه 62.
[40]. سوره حج آیه 40.
[41]. سوره احزاب آیه 10 تا 12.
[42]. سوره توبه آیه 81.
[43]. سوره محمد آیه 20.
[44]. سوره احزاب آیه 19.
[45]. سوره توبه آیه 38.
[46]. سوره بقره آیه 249 تا 251
[47]. سوره شعرا آیه 61.
[48]. سوره شعرا آیه 62.
[49]. سوره احزاب آیه 22.
[50]. سوره آل عمران آیه 173
[51]. سوره آل عمران آیه 146.
[52]. سوره احزاب آیه 22.





دیدگاهتان را بنویسید