پس از سخنان عبدالله بن عباس، مردم گروه گروه با حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام بیعت کردند و خلافت حضرت را به رسمیت شناختند و مردم دیگر بلاد، یکی پس از دیگری خلافت آن بزرگوار را به رسمیت شناختند.
صلح امام حسن مجتبی علیه السلام
شکوهمندترین نرمش قهرمانانه تاریخ
مقدمه
بیعت مردم با حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام
در بیست و یکم رمضان سال چهلم هجری، مولی الموحدین امیر المؤمنین علی علیه السلام به شهادت رسید و در شامگاه آن روز حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام به خطبه ایستاد: خَطَبَ الحسنُ بنُ على النَّاسَ حینَ قُتِلَ على، فَحَمِدَ اللَهَ و أَثنَى علیهِ، و پس از حمد و ثنای خداوند تبارک و تعالی فرمود:
ثُمّ قالَ: أَلا إِنَّهُ قَدْ مَضى فِی هذِهِ اللَّیلَةِ رَجُلٌ لَمْ یدْرِکهُ الأَوَّلُونَ وَ لَنْ یرى مِثْلَهُ الآخِرُونَ؛ به تحقیق که در شب گذشته، روح مردى به سراى جاودانى شتافت که پیشینیان به حقیقت او نرسیده وآیندگان هرگز مانند او را نخواهند دید.
و قد کانَ رسولُ اللَهِ صلَّى اللَهُ علیهِ و آلهِ و سَلَّمَ یُعطیهِ رَایَتَهُ، فَیُقاتلُ وَ جِبْرِئِیلُ عَنْ یمِینِهِ وَ میکائِیلُ عَنْ شِمالِهِ، فما یَرجعُ حتّى یَفتحُ اللَهُ علَیهِ؛ رسول خدا صلّى الله علیه و آله و سلّم پرچم جنگ را به او میداد و در میدان کارزار با دشمنان خدا مىجنگید در حالی که جبرائیل از طرف راستش و میکائیل از طرف چپش او را مدد مىنمودند، او هیچ گاه پشت به جنگ ننمود و از نبرد باز نگشت، مگر وقتی که خداوند تبارک و تعالی پیروزی را برای او مقرر میساخت.
وَاللّهِ لَقَدْ تُوفِّی فِی اللَّیلَةِ الّتی قُبِضَ فِیهَا مُوسَى بْنُ عِمْرانَ وَرُفِعَ فِیها عِیسَى بْنُ مَرْیمَ وَأُنْزِلَ الْقُرْآنُ؛ به خدا سوگند، در همان شبى وفات یافت که موسى بن عمران درگذشت وعیسى بن مریم به آسمان صعود کرد و در آن شب قرآن نازل گردید.
و ما تَرَکَ علَى أَهلِ الارضِ صفراء و لا بیضاءَ إلَّا سبعَ مِئةِ درهمٍ فَضلَت مِن عطایاهُ أَرادَ أَن یبتاعَ بِها خادمًا لاهلهِ؛ و براى مردم روى زمین به عنوان ارثیه چیزى نگذاشت، نه سفیدى و نه زردى، مگر هفتصد درهم که از عطایا و بخششهاى او زیاد آمده بود و میخواست با آن براى اهل خود خرید کند.
بدین هنگام، امام به سختی گریست و مردم نیز گریستند، آنگاه بدان جهت که امامت از مسیر راستین خود، انحرا ف نیابد، جملاتی در باره خود بیان فرمود:
ثُمّ قالَ: أَیُّهَا النَّاسُ! مَنْ عَرفَنِى فَقد عَرفَنِى؛ و مَن لَم یَعرِفنى فأَنا الحَسنُ بنُ على، و أَنَا ابنُ النّبِى، و أَنا ابْنُ الوصىّ، و أَنا ابنُ البَشیرِ، و أَنا ابنُ النّذیرِ، و أَنا ابنُ الدّاعى إلَى اللَهِ بِإذنِهِ، و أَنا ابنُ السّراجِ المُنِیرِ، و أَنا مِن أَهلِ البیتِ الَّذِى کانَ جبریلُ یَنزِلُ إلینَا و یَصعَدُ مِن عندنا؛ سپس فرمود: اى مردم! هر که مرا مىشناسد که مىشناسد و کسى که مرا نمىشناسد پس من حسن بن على، فرزند پیغمبر خدا و فرزند وصى رسول خدا و فرزند بشارت دهنده به بهشت و فرزند ترساننده از عذاب خدا و فرزند دعوت کننده مردم به سوى خدا و فرزند چراغ تابناک و مشعل فروزان هدایت هستم و من از اهل بیتى هستم که جبرائیل در خانه ما هبوط میکند و از نزد ما صعود مىنماید
و أَنا مِن أَهل البیتِ الَّذِى أَذهَبَ اللَهُ عنهُمُ الرِّجسَ و طهَّرهُم تَطهیرًا، و أَنا مِن أَهلِ البیتِ الَّذِى افترَضَ اللَهُ مَوَدّتَهُم على کُلّ مُسلمٍ فقال تَبارکَ و تعالَى لنَبیّهِ صلَّى اللَهُ علَیهِ و آلهِ و سلَّمَ: «قُل لا أَسئلکُم علَیهِ أَجرًا إِلَّا المَودّةَ فى القُربَى وَمَنْ یقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا» فاقتِرافُ الحَسنَةِ مَوَدّتُنا أَهلَ البیت؛ و من از اهل بیتى هستم که خداوند اراده کرده است هر گونه رجس و پلیدى را از آنان دور کند و آنها را به مقام طهارت مطلق برساند و من از اهل بیتى هستم که خداوند مودت آنها را بر هر مسلمانى واجب کرده است و خداوند تبارک و تعالى به پیامبرش چنین خطاب فرموده است: بگو من از شما هیچ مزدى را نمىخواهم مگر دوستی اهل بیتم و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکیش میافزاییم، پس نیکی در حقیقت دوستی ما اهل بیت است[1].
در این هنگام حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام نشست و عبدالله بن عباس برخاست پس از اشاره به حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام گفت: مردم این بزرگوار فرزند پیامبر شما و جانشین حضرت امام علی علیه السلام و امام شماست، با او بیعت کنید.
پس از سخنان عبدالله بن عباس، مردم گروه گروه با حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام بیعت کردند و خلافت حضرت را به رسمیت شناختند و مردم دیگر بلاد، یکی پس از دیگری خلافت آن بزرگوار را به رسمیت شناختند.
کارشکنیهای منافقین و معاویه
منطقه شام که به شدت تحت نفوذ معاویه بود در شمار بیعتکنندگان قرار نگرفت و وقتی معاویه فهمید که مردم با حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، بیعت کردهاند، همان رفتاری را پیش گرفت که با پدر بزرگوارش پیش گرفته بود و به مخالفت با آن بزرگوار برخواست و در پی آن جاسوسانی را برای کسب اطلاع به بصره و کوفه فرستاد.
معاویه برای رسیدن به مقاصد پلید خود، افرادی را اجیر کرد تا با شایعه پراکنی و اخلال در زندگی مردم و اذیت و آزار شهروندان مدینه و کوفه و دیگر شهرهای اسلامی، مسلمانان را علیه حضرت تحریک نمایند. معاویه به اجیر شدگان دستور داده بود به نام مأمورین امام حسن، مردم را به دادن خراج مجبور کنید و آنانی که در دادن خراج امتناع ورزیدند؛ مجازات نمایید و این گونه با جوّ رعب و وحشت و آشوبگری، مردم را علیه حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام تحریک نمود.
هنگامی که حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام با آشوبگری معاویه مواجه شد؛ طی چند نامه به معاویه بر حقانیت خود استدلال کرد او را به پذیرش حکومت مرکزی توصیه فرمود و او را از مخالف با خلیفه مسلمین پرهیز داد و به آشوب در شهرهای اسلامی فراخواند.
معاویه در جواب نامههای حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، به مخالفت پرداخت و با توصیههای آن بزرگوار، خباثت ذاتی خود را فاش کرد و بر دشمنی خود با امامت و رهبری جامعه اصرار ورزید و از آن جایی که با نیت پلید خود قصد تسلیم نداشت؛ در برابر استدلال دندان شکن حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام سرکشی و طغیان را پیش گرفت و به فاصله کوتاهی سپاهی عظیمی را برای جنگ با آن بزرگوار به عراق گسیل داد.
فرمان جهاد
حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام برای پاسخ به ستیزه جویی معاویه اعلان جهاد کرد و پس از سخنرانی در مسجد جامع کوفه مردم را به نخیله فراخواند و پس از فراهم شدن سپاه دوازده هزار نفره، عبیدالله بن عباس که از نخستین افرادی بود که مردم را به بیعت امام تشویق کرده بود؛ را به فرماندهی آنان منصوب کرد و به عنوان طلایه داران لشکر، به شمالی ترین نقطه در عراق گسیل داد و فرمود هر کجا به سپاه معاویه رسیدید، جلوی پیشروی آنها را بگیرند تا سپاه اصلی به شما ملحق شود.
حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام سعید بن قیس و قیس بن سعد که هر دو از یاران بزرگ آن حضرت بودند به عنوان مشاور و جانشین عبیدالله بن عباس تعیین نمود تا اگر برای فرمانده حادثهای پیش آمد، بترتیب، دیگری جایگزین وی گردد.
وقتی عبیدالله بن عباس با سپاه معاویه روبرو شد اردو زد اما وسوسههای مکرر معاویه او را تحت تاثیر قرار داد و مطمئنترین فرمانده امام، در مقابل یک میلیون درهم که نصفش را نقد پرداخت نمود، به اردوگاه خود کشاند و به دنبال وی هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاه همراه او به اردوگاه معاویه شتافتند.
قیس بن سعد طبق دستور حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام فرماندهی سپاه را به عهده گرفت و طی سخنان مهیجی کوشید روحیه سربازان را تقویت کند. معاویه خواست او را نیز با پول بفریبد، ولی قیس فریب او را نخورد و همچنان در مقابل معاویه ایستادگی کرد.
معاویه به منظور ایجاد شکاف و اختلاف در میان سپاه اسلام، بوسیله جاسوسان و مزدوران خود، در میان لشکر امام شایع کرد که حسن بن علی علیه السلام با معاویه صلح کرده است و با این عمل، خباثت خود را به حد اعلی رساند.
از سوی دیگر معاویه چند نفر از افراد خوش ظاهر که مورد اعتماد مردم بودند را، به حضور حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در مدائن فرستاد تا با حضرت ملاقات کنند، و پس از خروج از چادر امام، این عده در میان مردم جار زدند که خدا بوسیله فرزند پیامبر فتنه را خواباند و آتش جنگ را خاموش ساخت، حسن بن علی با معاویه صلح کرد، و خون مردم را حفظ نمود.
مزدوران معاویه مردم را فریب داده و مسلمانان بدون تحقیق سخنان آنها را باور کرده و بر ضد امام شورش کردند به حدی که به سرا پرده آن حضرت حملهور شده و آنچه در خیمه بود حتی فرش زیر پای امام، به غارت بردند و در صدد قتل امام برآمدند و در این میان یکی از خوارج که به تحریک عوامل معاویه نیزهای بر ران امام زد به حدی که استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحتی سخت در ران آن حضرت پدید آمد.
در خباثت دیگری، معاویه عدهای از روسای قبائل را فریب داد و آنان طی نامههایی به معاویه حمایت خود را از حکومت وی ابراز نمودند و او را برای حرکت به سوی عراق تشویق کردند و تضمین نمودند که به محض نزدیک شدن وی، حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام را تسلیم وی کنند، معاویه نیز عین نامهها را برای حضرت فرستاد و پیغام داد که چگونه با اتکا به چنین افرادی حاضر به جنگ با وی شده است؟
در حقیقت خرید فرماندهان، ساخت شایعههای پیچیده، ایجاد شکاف و اختلاف در میان نیروهای مقابل، استخدام جاسوس و مزدور خبره، بهرهگیری از شیوههای فریب در بکارگیری افراد ظاهرالصلاح برای فریب مردم و دهها روش توطئهآمیز دیگر، هر حرکت شایستهای را به شکست منتهی میکرد.
خیانت فرماندهان از یک سو، وعده روسای قبائل در همکاری با معاویه از سوی دیگر، ترور امام توسط خوارج از سوی سوم آن چنان عرصه را برای ادامه جهاد و مبارزه تنگ کرده بود که هر حرکت نسنجیده میرفت تا نظام اسلامی را با چالش جدّی روبرو سازد و نیروهای معدود وفادار را از هستی ساقط نماید.
پیشنهاد صلح
معاویه وقتی وضع را برای اغراض پلیدش مساعد یافت، به امام پیشنهاد صلح داد و عبدالله بن عامر را به عنوان نماینده با نامهای سفید که زیر آن را امضا کرده بود نزد امام فرستاد و گفت هر چه تو در آن صلح نامه بگنجانی من آن را قبول دارم.
اقدامات رذیلانه معاویه جو بسیار سنگین و گمراه کنندهای را بر علیه حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام ایجاد کرده بود. در این شرائط آن بزرگوار چارهای نداشت تا موضوع را با سپاهیان خود در میان بگذارد. در این میان عده زیادی فریب نقشههای معاویه را خوردند و خواهان صلح شدند و عدهای با تهمت درخواست صلح را به آن حضرت نسبت دادند و عدهای با زخم زبان به جان امام افتادند و بین سپاهیان آشفتگی عجیبی ایجاد شد به گونهای که توان جنگ با معاویه را از دست دادند.
سپاه اسلام به دلیل چند دستگی، اختلاف عقیده، تشتت، پراکندگی، بی میلی و خستگی از جنگهای پیدرپی، نهتنها آمادگی روحی برای نبرد نداشت، بلکه با شنیدن یک شایعه، بهم ریخت و بدین ترتیب آنانی که میخواستند در رکاب امام، با سپاه شام بجنگند، خود حادثه ساز شدند و مشروعیت جنگ را زیر سوال بردند.
عواملی که زمینه صلح تحمیلی را فراهم کرده بود عبارت است از بیمیلی مردم کوفه، فریب فرمانده و عمده طلایه داران سپاه توسط معاویه و پیوستن به سپاه شام، سستی دیگر سپاهیان در رودرویی با سپاه شام، کارشکنی و نافرمانی خوارج، شایعه پراکنی مزدوران معاویه، ساده لوحی مسلمانان در برابر عوام فریبی معاویه، ایجاد آشوب در بین مسلمانان توسط عمال معاویه و فریبکاری معاویه با ارسال صلح نامه سفید امضا شده. همه این موارد، صلح را بر حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام تحمیل کرد و امام چارهای جز پذیرش صلح تحمیلی نداشت.
نتایح پذیرش صلح تحمیلی
تدبیر شایسته حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در مدیریت صلح تحمیلی، آثار و برکات زیادی را دنبال داشت که به عناوین کلی آن اشاره میشود:
- حفظ دین مبین اسلام
در شرائط خطرناک حاکم که میرفت تا تمامی زحمات پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و مجاهدتهای یاران به هدر رود؛ دین مبین اسلام حفظ شد. جامعه آن روز مواجه بود با گروههای مختلف و متضاد، گروه نافهم خوارح، طرفداران حزب خطرناک اموی، افراد پیمان شکن، بیوفا، متلوّن، با تعصبات عشیرهای، نان به نرخ روز خور، سود جو و دنیا پرست که هر کدام به نوعی در اندیشه و طمع منافع مادی خود بودند و همچنین مسلمانان غیر عرب و تازه مسلمانان که جامعهای غیر قابل اعتماد ساخته بودند و حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام در میان این همه ناملایمات، با مدیریت صلح تحمیلی، دین مبین اسلام حفظ گردید.
- توطئهها خنثی شد
به برکت مدیریت صلح تحمیلی توسط حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، اختلاف و تشتت در جامعه اسلامی برچیده شد، توطئه منافقین بر علیه دین مبین اسلام خنثی گردید، طمع بیگانگان به کشورهای اسلامی برطرف گردید، از بدبینی تازه مسلمانان و از خسارت جبران ناپذیر ساده دلان و از هدر رفتن قوای مسلمانان جلو گیری شد و نهال تازه دین مبین اسلام آبیاری و تداوم آن تضمین گردید.
- پاسخ دندان شکن
به برکت مدیریت صلح تحمیلی توسط حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، خنجر زدند دوستان را با شکوهمندترین نرمش قهرمانانه تاریخ پاسخ داد شد. شنیع ترین و بدترین شیوه ضربه به دین، همواره توسط مدعیان دروغین دین داری صورت می گیرد و به برکت این نرمش قهرمانانه، ضربات مدعیان دروغین دین داران بر پیکر دین و رهبری خنثی گردید.
- آشکار شدن ماهیت بنی امیه
به برکت مدیریت صلح تحمیلی توسط حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، ماهیت کثیف دودمان بنی امیه فاش شد، چهره پلید این خاندان در دشمنی با دین مبین اسلام آشکار گردید، نقشههای آنان بر علیه امامت و رهبری برملا شد و از کینه آنها نسبت به خاندان عصمت و طهارت پرده برداشته شد و در نهایت نابودی بنی امیه رقم خورد.
- بیداری افکار عمومی
به برکت مدیریت صلح تحمیلی توسط حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، افکار عمومی مردم به مرور بیدار شد و نقشههای پلید دودمان بنی امیه رنگ باخت و مسلمانان به خباثت درونی این خاندان پی بردند.
- تربیت نیروهای شایسته
به برکت مدیریت صلح تحمیلی توسط حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، با تبدیل تهدید به فرصت، شایستهترین افراد برای ترویج دین مبین اسلام و برای مبارزه و قیام تربیت شدند. افرادی که برای جانبازی در راه دین مبین اسلام سر از پا نمیشناختند و حاضر بودند همه هستی خود را فدای امامت و رهبری کنند.
- زمینه ساز قیام
به برکت مدیریت صلح تحمیلی توسط حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام، زمینه نهضت و قیام سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام برای مبارزه با ظلم و ستم و فساد حاکم و برای ابیاری نهال نوپای دین مبین اسلام و جاودانگی آن فراهم شد.
اما امروز
اما آن چه امروز لازم است بر آن تأکید شود این است که کسانی که در شرائط فعلی سخن از صلح حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام میزنند باید لوازم سخن خود را بپذیرند. باید بپذیرند که چه عواملی صلح را بر آن بزرگوار تحمیل کرد؟ باید بپذیرند کوتاهیها، خودخواهیها، خیانتها، فریب خوردنها، بیبصیرتیها، صلح را بر آن بزرگوار تحمیل کرد؛ پس کسی که میگوید زمان صلح است اول باید بپذیرد که خیانتی در کار است و باید بپذیرد که با خیانت باید مبارزه کرد تا دیگر نیازی به صلح تحمیلی نباشد[2].
[1] – مستدرک حاکم، باب فضآئل حسن بن على علیهما السّلام، ج 3، ص 172 و المناقب: جلد۳: صفحه۳۱۳
[2] – دانشنامه: صلح امام حسن علیه السلام. سید جعفر مرتضی عاملی، تحلیلی از زندگانی سیاسی امام حسن مجتبی علیه السلام، ترجمه محمد سپهری، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. راضی آل یاسین، صلح امام حسن علیه السلام، ترجمه سید علی خامنهای، انتشارات گلشن، چاپ سیزدهم.
دیدگاهتان را بنویسید