بعد از آن که موانع پذیرش و گسترش اسلام در حجاز یکی پس از دیگری برطرف شد؛ پیامبر گرامی اسلام صَلَّى الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وسَلَّمْ به سران کشورها نامه نوشت و آنان را به اسلام دعوت نمود و در این بین، برای اُسقف نَجْران نامهاى نوشت و در آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت نمود و از آنان خواست تا اسلام را بپذیرند.
بعد از آن که موانع پذیرش و گسترش اسلام در حجاز یکی پس از دیگری برطرف شد؛ پیامبر گرامی اسلام صَلَّى الله عَلَیهِ وَ آلِهِ وسَلَّمْ به سران کشورها نامه نوشت و آنان را به اسلام دعوت نمود و در این بین، برای اُسقف نَجْران[1] نامهاى نوشت و در آن نامه ساکنان نجران را به آیین اسلام دعوت نمود و از آنان خواست تا اسلام را بپذیرند.
متن نامه
به نام خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب، از محمد پیامبر خدا به اسقف نجران. خداى ابراهیم و اسحاق و یعقوب را حمد و ستایش مىکنم و شما را از پرستش بندگان نهى کرده و به پرستش خدا دعوت مىنمایم.
وقتى اسقف نجران نامه را خواند با یکى از یاران بلند پایه خود به مشورت پرداخت. وى گفت: شما از وعدهی خدا به ابراهیم آگاهید و مىدانید که از صلب اسماعیل پیامبرى برانگیخته خواهد شد. شاید که این مرد همان پیامبر گرامی اسلام باشد. اسقف نجران با افراد دیگر نیز به مشورت پرداخت و سرانجام تصمیم گرفت هیأتى به عنوان نمایندگان نجران به مدینه بفرستد و از نزدیک حقیقت را جویا شوند.
هیئت نمایندگى نجران که بیش از ده نفر از بزرگان آنان بودند، با لباسهاى فاخر، در حالى که انگشترهاى طلا بر دست و صلیب بر گردن داشتند وارد مدینه شدند و یکسره به مسجد پیامبر گرامی اسلام رفتند. با این که پیامبر گرامی اسلام با کلیهی هیئتهاى اعزامى به مدینه با چهرهی باز روبرو مىشد، این بار آثار ناراحتى در چهرهی او آشکار گردید وعلت آن بر کسى معلوم نبود. علت را از حضرت امام علی علیه السلام جویا شدند و آن بزرگوار چنین فرمود: شما باید با لباسهاى ساده بدون زر و زیور به حضور پیامبر گرامی اسلام بار یابید، در این صورت آن بزرگوار از شما با روى باز استقبال خواهد کرد.
اعضاى هیئت نمایندگى وضع خود را عوض کردند و با لباسهاى ساده و بدون انگشتر طلا به حضور پیامبر گرامی اسلام شرفیاب شدند که با چهرهی گشاده و حسن استقبال پیامبر گرامی اسلام روبرو گشتند. قبل از آغاز مذاکره اجازه خواستند که در مسجد پیامبر در برابر دیدگان مسلمانان رو به مشرق بایستند و نماز بخوانند. پیامبر گرامی اسلام نیز در آن شرایط با انجام مراسم آنان موافقت کرد و آنان همگى به نیایش پرداختند و پس از نیایش خدمت پیامبر گرامی اسلام رسیدند.
دعوت به اسلام
ابتدا پیامبر گرامی اسلام آنان را به اسلام دعوت کرد و آنان گفتند: قد کنّا مُسلمین قبلک، ما از قبل مسلمان بودهایم. پیامبر گرامی اسلام به آنان فرمود: کذِبتُمْ، یَمنَعُکُم مِنَ الإسلامِ ثَلاثُ: عِبادَتُکُم الصَلیب، وَأکلُکُم لَحمَ الخِنزیر، وَزَعمُکمْ أنّ لله وَلداً؛ دروغ میگوید چرا که سه چیز شما را از اسلام منع کرده است: شما صلیب را عبادت میکنید، از گوشت خوک میخورید و تصور میکنید که برای خداوند فرزندی است.
آنان در جواب گفتند: المسیح هو الله لأنه أحیا الموتى، وأخبر عن الغیوب، وأبرأ من الأدواء کلِها، وخلَق من الطین طیراً؛ مسیح خداست چون مردگان را زنده میکند از غیب خبر میدهد و بیماران را شفا میدهد و از گل پرنده خلق میکند. پیامبر گرامی اسلام فرمود: هو عَبُد الله وَکلِمَتُهُ أَلْقَاهَا إِلَىٰ مَرْیمَ؛ او فقط بندهی خدا و مخلوق اوست، که خداوند او را بر مریم عنایت کرده است.
آنان در جواب گفتند: المسیح ابن الله لأنّه لا أبَ له؛ او فرزند خدا است چون پدر نداشت. در این هنگام آیه ۵۹ آلعمران نازل شد: إنَّ مثَلَ عِیسى عِنْدَ الله کمثَلِ آدَمَ خلَقَهُ مِنْ تُراب؛ کیفیت آفرینش عیسى مانند آفرینش آدم است که او را از خاک آفرید. اگر نداشتن پدر، نشانهی خدا بودن عیسى است، پس آدم به طریق اولی باید خدا باشد چرا که بدون پدر و مادر، پا به عرصهی گیتى نهاد.
با آن که مسیحیهای نجران در برابر منطق رسول گرامى اسلام استدلالى نداشتند؛ با این حال از قبول اسلام خوددارى کردند. در این هنگام آیهی مباهله نازل شد و پیامبر گرامی اسلام آنان را به مباهله دعوت کرد: فَمنْ حاجَّک فیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءک مَنِ العِلْم فَقُلْ تَعالَوا نَدْعُ أبْناءنا وَأَبْناءکمْ وَنساءنا وَنِساءکمْ وَأَنْفُسَنا وَأَنْفُسَکمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَةَ الله عَلى الْکاذِبین[2]» هرگاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده، باز کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: «بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. هیئت نجرانی پیشنهاد پیامبر گرامی اسلام را پذیرفتند و قرار شد فردا با یکدیگر مباهله کنند.
رویداد مباهله
روز مباهله پیامبر گرامی اسلام باید تعدادی را برای مباهله همراه خود میبرد، آن بزرگوار از میان مسلمانان؛ مؤمنترین و پاکترین و عزیزترین افراد را برای مباهله همراه خود کرد، یعنی حضرت امام علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را برای مباهله به همراه برد، حسن در دست پیامبر گرامی اسلام و حسین در آغوش و فاطمه در کنار و على پشت سر آنها حرکت کردند و وقتى به میعادگاه مباهله وارد شدند حضرت فرمود: «إذا دعوتُ فأمِّنوا» هر موقع من دعا کردم شما آمین بگوئید.
هیئت نمایندگى مسیحیان نجران قبل از ورود پیامبر گرامی اسلام به منطقهی مباهله، به مذاکره پرداختند و بزرگ آنان گفت: اگر دیدید محمد با شکوه و جلال مادى و قدرت ظاهرى و با جمعیت پا به مباهله نهاده است، بدانید که او یک فرد عادى است و اگر با بهترین عزیزانش، بدون جمعیت و وارسته از هر نوع جلال و جبروت مادى؛ با ما روبرو شد او یک فرد راستگوست، وبه اندازهاى به گفتهی خود ایمان دارد که حاضر است خود و عزیزان خویش را در معرض فنا ونابودى قرار دهد.
وقتى هیئت مسیحی وارستگى پیامبر گرامی اسلام را مشاهده کردند، اسقف نجران گفت: چهرههایى را مىبینم که هرگاه دست به دعا بلند کنند و از خدا بخواهند که بزرگترین کوهها را از جا بکند، کوهها فوراً کنده شوند، هرگز صحیح نیست ما با این چهرههای نورانى و با این افراد با فضیلت به مباهله برخیزیم زیرا بعید نیست که همگى نابود شویم و دامنهی عذاب، دیگر مسیحیان روى زمین را فرا بگیرد. سرانجام هیئت مسیحی با اصرار بر باقیماندن بر آیین خود؛ قبول کردند در امنیت حکومت اسلامى زندگى کنند و هزینهی آن را پرداخت نمایند. بر این اساس پیامبر گرامی اسلام با هیئت مسیحی قرارداد صلح تنظیم نمود.
رویداد مباهله و دو حقیقت مهم
اول: مباهله و حقانیت اسلام
پیشنهاد مباهله، نشان از حقانیت دعوت پیامبر گرامی اسلام دارد و اختصاص به زمان و مکان و شخص پیامبر گرامی اسلام ندارد. استاد علاّمه طباطبایى به استناد روایت امام صادق علیهالسلام در این باره می فرماید: هر فرد با ایمانى به پیروى از نخستین پیشواى اسلام مىتواند در راه اثبات حقیقتى از حقایق اسلام با مخالفین به مباهله بپردازد و از خداوند جهان درخواست كند كه طرف مخالف را كیفر دهد.
در حدیثى حضرت صادق علیهالسلام مىفرماید آنجا كه به یكى از یاران خود مىفرماید: مخالفان خود را به مباهله دعوت كن و از قبل روزه بگیر و غسل كن و دعایى را یادآور مىشود كه بخواند آنگاه مىافزاید چیزى نمىگذرد كه عذاب مخالف را فرا مىگیرد.
دوم: مباهله و افضیلت حضرت امیر
آیهی مباهله به طور روشن بر فضیلت و برتری اهلبیت علیهم السلام خاصه حضرت امام علی علیه السلام دلالت دارد چرا که وجود مبارک حضرت امام علی علیه السلام به عنوان جانِ پیامبر گرامی اسلام یاد کرده است و از آن جایی که هیچ کس از آفریدههای خدای تبارک و تعالی شریفتر و برتر از پیامبر گرامی اسلام نیست؛ آن که جان پیامبر گرامی اسلام است هم به حکم آیه برتر و شریفتر از دیگران است. بر همین اساس است که حضرت امام رضا علیه السلام برای برتری حضرت امام علی علیه السلام به آیهی مباهله استدلال کرده است.
روزی مأمون از امام رضا علیه السلام از بزرگترین فضیلت حضرت امام علی علیه السلام سؤال کرد و حضرت فرمود: فَضِیلَتُهْ فِی الْمُبَاهَلَهْ قَالَ اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللهِ عَلَی الْکاذِبِینَ فَدَعَا رَسُولُالله الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَکَانَا ابْنَیْهِ وَ دَعَا فَاطِمَهْ فَکَانَتْ فِی هَذَا الْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا امیرالمؤمنین فَکَانَ نَفْسَهُ بِحُکْمِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ تَعَالَی أَجَلَّ مِنْ رسولالله فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ نَفْسُهُ الَّتِی عَنَاهَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ فِی کِتَابِهِ؛ فضیلت حضرت امام علی علیه السلام در مباهله است. خدای عزّ و جلّ فرمود: پس کسی که در آن با تو مجادله کند بعد از آنچه از دانش برایت آمد بگو بیایید فرزندانمان و فرزندانتان و زنانمان و زنانتان و نفسهایمان و نفسهایتان را بخوانیم آنگاه مباهله و زاری کنیم. و لعنت و نفرین خدا را بر دروغگویان قرار دهیم. و پس پیامبر گرامی اسلام حسن و حسین را خواند که دو فرزندش بودند و فاطمه را خواند که در موضع زنان بود و حضرت امام علی علیه السلام را خواند که به حکم خدای عزّ و جلّ نفس او بود و چون پیامبر گرامی اسلام در مباهله جز حضرت امام علی عَلَیهِالسَّلام، مرد دیگری را دعوت نکرد از این رو ثابت میشود که مراد از نفس پیامبر گرامی اسلام، حضرت امام علی علیه السلام بوده که خداوند در کتابش بدان اشاره است و از آن جایی که هیچ کس از آفریدههای خدای تعالی شریفتر و برتر از پیامبر گرامی اسلام نیست؛ پس کسی که نَفْس و جان پیامبر گرامی اسلام است به حکم خدای تعالی برتر و شریفتر از دیگران است.
رویداد مباهله و رکن مهم امامت و ولایت
آیت الله جوادی آملی در بارهی جایگاه مهم رویداد مباهله میفرماید: واقعهی غدیر و مباهله، واقعهی بسیار مهمی است چرا که از اجزای رکنی ولایت و امامت است و با سالروز ازدواج حضرت امام علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها فرق میکند. مثل اجزای نماز است، در نماز یک واجب رکنی داریم یک واجب غیر رکنی. سالروز ازدواج حضرت امام علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها جزء واجبات است و باید بزرگ شمرده شود اما واقعهی غدیر و از آن مهمتر واقعهی مباهله جزء واجبات رکنی ولایت است و اهمیتش بیشتر است چرا که در واقعهی مباهله خداوند صریحاً از وجود مبارک حضرت امام علی علیه السلام به عنوان جانِ پیغمبر یاد کرده است. بر همین اساس وجود مبارک امام رضا علیه السلام در برابر مأمون در افضلیت حضرت امام علی علیه السلام به فرمایش پیامبر گرامی اسلام که فرمود من کنت مولاه فهذا علی مولاه استدلال نکرد و به آیهی مباهله استدلال فرمود چرا که جایگاه آیهی مباهله در شرافت حضرت امام علی علیه السلام بسیار بالاتر است و این یک مطلب بسیار عظیمی است و از مفاخر ماست و متأسفانه در پیش ما خیلی جلال و شکوه ندارد و از غریبترین ایام زندگی ما است و این در حالی است که ما اجزای غیر رکنی را خیلی محترم میشماریم و واجب رکنی را رها کردهایم و از این مفاخر اسلام خبری نداریم. نه رسالهای، نه مقالهای، نه پایاننامهای و نه همایش علمی برگزار نمیکنیم.
[1]. نجران منطقه ای با هفتاد دهکده، در نقطهی مرزى حجاز و یمن قرار دارد، و در موقع طلوع ستارهی اسلام این نقطه تنها منطقهی مسیحى نشین جزیرة العرب بود که به عللى از بت پرستى دست کشیده و به آیین مسیح گرویده بودند.
[2]. مباهله برای اثبات حقانیت و برای اثبات نادرستی طرف مقابل است. به این صورت که دو طرف مناقشه در مکان و زمان مشخص یکدیگر را و در حقیقت دروغگو را نفرین میکنند و از خدا برای طرف مقابل که دروغگو هست عذاب طلب میکند. سنت مباهله از دیرباز در بین اقوام رواج داشته و افزون بر قرآن در كتابهای مقدس دیگر نیز به مواردی به آن اشاره شده است.
دیدگاهتان را بنویسید