هرهری مذهب

حادثه دلخراش کربلا، توسط مسلمانان هُرهُری مذهب، اتفاق افتاد. مسلمانی فقط نماز و روزه و حج بی‌روح، بسنده کرده بودند و امر به معرف، نهی از منکر، تولی و تبری، دفاع از حق و حقیقت و در نهایت پیروی از امامت و رهبری را برنمی‌تابیدند.

 


 

 

فرق ما با لشکر عمر سعد چیست؟

ما نماز می‌خوانیم و آنان نماز نمی‌خواندند؟ ما روزه می‌گیریم و آنان روزه نمی‌گرفتند؟ ما حج می‌رویم و آنان حج نمی‌رفتند؟ آیا دینشان با ما فرق داشت، یا کتابشان، یا قبله‌شان و یا پیامبرشان؟

 

لشکر عمر سعد، نه دینشان با ما فرق داشت، نه کتابشان، نه قبله‌شان و نه پیامبرشان، آنها هم مثل ما، نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، حج می‌رفتند، در نماز جماعت شرکت می‌کردند، حتی در بعضی از مسایل بهتر از ما بودند، پس فرق ما با آن ها چیست؟

 

اوّلاً کی گفته میان ما و آنان فرق هست؟ ما با آنان هیچ فرقی نداریم! حتی در بعضی از جهات، بدتر از آنان هم هستیم! اما اگر بخواهیم درست سؤال کنیم باید بگوییم: فرق مسلمانان و یاران واقعی حضرت امام حسین علیه السلام با آنان چیست؟

 

فرق یاران واقعی حضرت امام حسین علیه السلام با لشکر عمر سعد به یقین در نماز، روزه و حج یا در قبله، کتاب و پیامبر نبود، چرا که لشکر عمر سعد همانند اصحاب امام هم نماز می‌خواندند، هم روزه می‌گرفتند، هم حج بجا می‌آوردند، هم قبله‌شان، هم کتابشان و هم پیامبرشان یکی بود و تغییر نکرده بود! پس چرا در کربلا علیه فرزند رسول خدا برخواستند و در روز عاشورا آن بزرگوار را با یارانش به شهادت رساندند؟

 

چه مشکلی پیش آمده بود؟ چه مسئله مهمی رها شده بود؟ چه انحرافی بوجود آمده بود؟ و چه خطری جامعه را تهدید می‌کرد که با موعظه و نصیحت نمی‌شد آن‌ها را اصلاح کرد؟ و سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام با همه مخالفت‌ها، برای اصلاح جامعه قیام کرد و سرانجام جانش را روی آن گذاشت.

 

 

تبین شرائط حاکم

جهان اسلام بخاطر تسلط أهل شقاق و نفاق، بر سرنوشت مسلمانان و بخاطر رفتارهای عوام فریبانه خلفای غاصب و بخاطر کوتاهی و سکوت خواص أهل حق و بخاطر نافرمانی از رهبران الهی، به مرور زمان، گرفتار تحریف‌هایی شد که کم کم ذائقه مسلمانان را تغییر داد و آنان را هُرهُری مذهب([1]) به بار آورد، به گونه‌ای که منفعت طلب و خوش گذران شدند و از اسلام آن مقداری را قبول داشتند که برایشان منفعت داشته و از این طریق لذتی ببرند و آبرویی کسب کنند و در مقابل دستوراتی که برایشان خرج یا ضرر یا خطر یا دردسر داشت را برنمی‌تابیدند. در حقیقت اسلامی را قبول داشتند که بدون دردسر، منافعشان را تأمین کند و با همه نوع رفتاری سازگار باشد.

 

در این شرائط از مسلمانی فقط یک نماز و روزه و حج بی‌روح مانده بود و بسیاری از فرائض مانند امر به معرف، نهی از منکر، تولی و تبری، دفاع از حق و حقیقت، جهاد در برابر ظلم و ستم، مبارزه با فساد و تباهی و در نهایت پیروی از امامت و رهبری و… رها شده بود و افراد یُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ یَكْفُرُ بِبَعْضٍ عمل می‌کردند که همان جهالت و گمراهی است.

 

منفعت طلبی و خوش گذران و هُرهُری مذهبی به حدی شده بود که حضرت امام حسین علیه السلام در نامه به مردم بصره می‌نویسد: «فَاِنَّ السُّنَّةَ قَد اُميتَتْ وَالْبِدْعَةَ قَد اُحْيِيَتْ»([2]) ديگر سنت پيامبر به تمامه از ميان رفته و بدعت جاى آن را گرفته است. یا در خطبه روز عاشورا وضعیت هرهری مذهبی مردم را در باره حق و باطل، این گونه تشریح می‌فرماید: «اَلا تَرَوْنَ اِلَى الْحَقِّ لا يُعْمَلُ بِهِ وَ اِلَى الْباطِلِ لا يُتَناهى عَنْهُ»([3]) آيا نمى بينيد كه به حق عمل نمى‌شود و از باطل نهى نمى‌گردد؟ و در خطبه دیگر در باره هرهری مذهبی مردم چنین می‌فرماید: «اِنَّ النَّاسَ عَبيدُ الدُّنْيا، وَالدّينَ لَعِقٌ عَلي اَلْسِنَتِهِمْ، يَحُوطُونَهُ ما دَرَّتْ مَعايِشُهُمْ، فَاِذا مُحِّصُوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّيَّانُونَ»([4]) بدرستي که مردم بندگان دنيايند، و دين لقلقه زبانشان بيش نيست، تا آنجا مدافع دين خود هستند که زندگي مادّيشان تأمين شود، و هرگاه مورد امتحان قرار گيرند ديندار بسيار کم است.

 

امام حسن عسکری در روایت «بُنِی الْإِسْلَامُ» در ضمن معرفی پایه و اساس دین، وضعیت مسلمانان را در رها کردن امامت و رهبری این گونه معرفی می‌فرماید: «بُنِی الْإِسْلَامُ عَلَی خَمْسٍ عَلَی الصَّلَاةِ وَ الزَّکاةِ وَ الصَّوْمِ وَ الْحَجِّ وَ الْوَلَایةِ وَ لَمْ یُنَادَ بِشَی‏ءٍ کمَا نُودِی بِالْوَلَایةِ فَأَخَذَ النَّاسُ بِأَرْبَعٍ وَ تَرَکوا هَذِهِ یعْنِی الْوَلَایة»([5]) اسلام بر پنج پایه بنا شده است: بر نماز و زکات و روزه و حج و ولایت و برای هیچ چیزی به اندازه ولایت، سفارش نشده است و این در حالی است که مردم آن چهار اصل را گرفتند و اصلی‌ترن آن که ولایت باشد را وانهادند.

 

بر این اساس پیامبر گرامی نماز و دعا و زیارت را تنها معیار مسلمانی نمی‌داند و می‌فرماید: «لاَ تَنْظُرُوا إِلَى كَثْرَةِ صَلاَتِهِمْ وَ صَوْمِهِمْ وَ كَثْرَةِ الْحَجِّ وَ الْمَعْرُوفِ وَ طَنْطَنَتِهِمْ بِاللَّيْلِ اُنْظُرُوا إِلَى صِدْقِ اَلْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ»([6]) به بسيارى نماز روزه و حج گزاردن و كارهاى نيك و هياهوى نماز شب ايشان ننگريد، بلكه به راستی گفتار و اداى امانت آنان بنگريد.

 

خداوند تبارک وتعالی در قرآن کریم، گروه هرهری مذهب را این گونه معرفی می‌فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَٰلِكَ سَبِيلًا»([7]) کسانی که خدا و پیامبرانِ او را انکار می‌کنند، و می‌خواهند میان خدا و پیامبرانش تبعیض قائل شوند، و می‌گویند: «به بعضی ایمان می‌آوریم، و بعضی را انکار می کنیم» و می‌خواهند در میان این دو، راهی برای خود انتخاب کنند.

 

 

قیام برای اصلاح جامعه

در این شرائط سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین، قیام برای اصلاح جامعه اسلامی را لازم می‌داند آن جایی که می‌فرماید: «اَنَّى لَمْ اَخْرُجْ اَشِرا وَلا بَطِراً وَلا مُفْسِداً وَلا ظالِماً وَانَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ اْلاصْلاحِ فِى اُمَّةِ جَدِّى صَلَّى الله عَلَيْهِ وَ آلِهِ و سَلَّمْ اُرِيدُ اَنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَاَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ وَ اَسيرَ بِسِيرَةِ جَدِّى وَ اَبى على بْنِ اَبِى طالِبٍ»([8]) من نه از روى خودخواهى و يا براى خوشگذرانى و نه براى فساد و ستمگرى از مدينه خارج مى گردم بلكه هدف من از اين سفر امر به معروف و نهى از منكر و خواسته ام از اين حركت، اصلاح مفاسد امت و احيا و زنده كردن سنت و قانون جدم رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و راه و رسم پدرم على بن ابى طالب عَلَيْهِ السَّلامُ است.

 

و بر این اساس در زيارت اربعين رهایی از جهالت و گمراهى بندگان هدف قيام آن بزرگوار معرفی شده است: «فَأَعْذَرَ فِي الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَ عِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَيْرَةِ الضَّلالَةِ»([9]) در دعوتش جای عذرى باقى نگذاشت، و از خیرخواهى دریغ نورزید، و جانش را در راه تو بذل کرد، تا بندگانت را از جهالت رها سازد و از سرگردانى در گمراهى برهاند.

 

آری نادیده گرفتن فرائض و از همه مهمتر نادیده گرفتن جایگاه امامت و رهبری، بزرگترین انحرافی بود که در جامعه اسلامی رخ داده بود، چرا که نادیده گرفتن جایگاه امامت و رهبری نه تنها فرائض را که همه دین را نابود می‌کند.

 

اگر می‌بینیم زمام امور به دست نااهلان و نالایقی افتاده بود که نه شخصیت، نه فضیلت، نه منقبت و نه دانش دینی داشتند، امّا خود را جای رهبران دینی جا زدند؛ بخاطر نادیده گرفتن جایگاه رفیع امامت است.

 

اگر می‌بینیم مُطّلاهای طّلا نما و  گندم نمایان جو فروشی، بجای رهبر دینی، حکم صادر می‌کردند، فتوا می‌دادند، احکام الهی را تشریح و تفسیر می‌کردند و کسی عکس العملی نشان نمی‌دهد، یا کسی خود را در برابر امام مسئول و جواب‌گو نمی‌دید؛ بخاطر نادیده گرفتن جایگاه رفیع امامت است.

 

اگر می‌بینیم اعتبار قرآن بر نی، از قرآن ناطق بیشتر است و طواف به دور کعبه از بودن در کنار امام مهمتر است و سنت رسول الله به عنوان معیار و ملاک حق و باطل از حکم خلیفه غاصب، بی‌اعتبارتر است؛ بخاطر نادیده گرفتن جایگاه رفیع امامت است.

 

اگر می‌بینیم در شروع قیام و نهضت بزرگان و خواص جامعه امام را همراهی نمی‌کنند و یا با نصیحت می‌خواهند امام را از قیام منصرف کنند، یا امام را به سکوت فرا ‌می‌خواندند و یا با حرکت امام مخالفت می‌کنند و یا تأسف‌بارتر این که امام را به و همراهی نااهلان فرامی‌خوانند و گرد مرگ بر خواص اهل حق پاشیده‌اند؛ همه بخاطر نادیده گرفتن جایگاه رفیع امامت است.

 

آری وقتی امامت نباشد؛ اسلام از محتوا خالی می‌شود و نظام دین بهم می‌خورد، و اسلام به انحراف کشیده و احکام مهم دین ترک و به دین پیرایه بسته می‌شود آنگاه اسلام یک دین بی‌مغز، بی‌خاصیت، قابل انعطاف، من درآوردی می‌شود که با هر مرام، با هر مسلک، با هر منفعتی سازگار است و این همان انحراف و هرهری مذهب شدن افراد است.

 

آری وقتی امامت نباشد، مدعیان دین‌داری که به ظاهر مانند ما نماز می‌خوانند و روزه می‌گیرند و حج می‌روند (نه یهود و نصارا و نه کفار و مشرکین) به جان امامت می‌افتند و یکی یکی، ائمه اطهار علیهم السلام را به مسلخ می‌برند و شهادت می‌رسانند.

 

پیشانی تمامیشان داغ سجده داشت

آنان که خیمه‌گاه مرا تیر می‌زدند

 

این مردمان غریبه نبودند،‌ ای پدر

دیروز در رکاب تو شمشیر می‌زدند

 

هم روز و شب به گِرد تو بودند سینه زن

هم ماه و سال، بعد تو زنجیر می‌زدند

 

غوغای فتنه بود که با تیغ آبدار

آتش به جان کودک بی‌شیر می‌زدند

 

ماندند در بِطالت اعمال حجشان

مُحرم نگشته تیغ به تقصیر می‌زدند

 

در پنج نوبتی که هبا شد نمازشان 

بر عشق، چار مرتبه تکبیر می‌زدند([10])

 

در این شرائط است که سید و سالار شهیدان حضرت اباعبدالله الحسین برای حیات مجدد اسلام و احیای سنت پیامبر و اقامه فرائض و از همه مهمتر برای احیای جایگاه امامت و رهبری، قیام کرد تا با شهادت و اسارت، پیرایه‌ها را بزداید و انحرافات را اصلاح کند و مسلمانان را از هرهری مذهبی خانمان سوز نجات دهد.

 

 

اما امروز

اگر به فروع، بیشتر توجه شود، تا به اصول،

اگر به مستحبات، بیشتر اهمیت داده شود، تا به واجبات،

اگر به دستورات دین، به دل‌خواه عمل شود، نه طبق دستور،

اگر به احکام دین، ناقص عمل شود نه کامل،

اگر پیروی منقطع باشد، نه مستمر و فراگیر،

اگر به مفاتیح و دعا بیشتر توجه شود تا به قرآن کریم،

اگر در انجام عمل مستحب، واجبی ترک شود یا حرامی صورت گیرد یا بدعتی و خرافه‌ای رواج پیدا کند؛

اگر در هیئت مذهبی، بجای آموزش قرآن و آموزه‌های دینی، فقط به زیارت و مداحی یا مرثیه خوانی بسنده شود،

اگر در جلسات روضه، بجای بیان بیان معارف اهل بیت علیهم السلام، فقط به خواندن زیارت و مرثیه خوانی بسنده شود،

اگر مجلس عزاداری، فقط به مرثیه خوانی پرداخته شود و از بیان سنت پیامبر و سیره اهل بیت، خبری نباشد؛ این همان انحراف و هرهری مذهب است.

 

اگر به بهانه عزاداری، مردم مورد آزار و اذیت قرار گیرند،

اگر در عزاداری، بُعد حماسی و سیاسی قیام عاشورا بی‌توجهی شود،

اگر در عزاداری، از متولیان و کارگزاران ناصالح و غیر موجه استفاده شود،

اگر مرتب زیارت و دعا خوانده شود اما به شناخت زیارت و دعا بی‌توجهی شود،

اگر بارها جلسات زیارت و دعا برپا شود امّا یک بار جلسه زیارت شناسی و دعا شناسی برپا نشود،

اگر برای گرم کردن مجلس، رفتارهای دون شأن و مطالبات بی‌اساس رواج پیدا کند،

اگر برای عزاداری خود را چاک چاک کند اما از دشمنان واقعی دین مانند اسرائیل انزجار و تنفر نداشته باشد،

اگر با سخنان بی‌اساس و حرکت‌های نسنجیده، احساسات دیگر مذاهب، تحریک و به اختلافات دامن زده شود،

اگر تشیّع خلاصه شود در چراغانی و سیاه‌پوش کردن، و از فلسفه دین و اهداف دین، و فرمایشات ائمه اطهار، و از ارتباط با خالق هستی آن هم در دل شب، خبری نباشد،

اگر اسلام خلاصه شود به نماز، روزه، دعا، زیارت، نذری، روضه و عزاداری‌ و از دستورات دین و فرمایشات ائمه اطهار و از آموزه‌های دین، خبری نباشد،

اگر به بهانه عزاداری حرکات خلاف عرفى که از مظاهر حزن واندوه نیست و سابقه‌اى در عصر ائمه علیهم السلام و زمان‌هاى بعد از آن نداشته و تأییدى هم به شکل خاص یا عام از معصوم علیه ‌السلام در مورد آن نرسیده و در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب شعیه است؛ انجام شود؛ این همان انحراف و هرهری مذهب است.

 

اگر اسلامی می‌خواهیم که با

سینه زدن با گردن بند طلا،

خیرات دادن با پول شبهه‌ناک،

نذری دادن با پول خمس نداده،

زیارت رفتن و به فرا گیری واجبات دین توجه نکردن،

شور داشتن اما به شعور بی‌توجه بودن

برای بهتر بلند کردن عَلَم با یکی دو جرعه نوشیدن،

برای بهتر خواندن، با یکی دو بس زدن، سازگار باشد،

هم با خادمی در مجلس عزای، سازگار باشد، هم با رقاصی، در مجلس عروسی

هم با مداحی، سازگار باشد، هم با ترانه؛ این همان انحراف و هرهری مذهب است.

 

برخیز تا یک سو نهیم این دلق ازرق فام را

بر باد قلاشی دهیم این شرک تقوا نام را

 

هر ساعت از نو قبله‌ای با بت پرستی می‌رود 

توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را([11])

 

تا این گونه انحرافات در جامعه اسلامی باشد و تا مسلمانی ما هرهری مذهب باشد؛ خطر تکرار عاشورا و تأخیر در ظهور وجود دارد.

 

 


[1]. واژه‌ی «هُرهُری مذهب» به افراد سست ایمانی که در پیروی از دین گزینشی عمل می‌کنند، گفته می‌شود، کسانی که در پیروی از دین، هیچ یک از سه شرط «استمرار»، «فراگیر» و «طبق دستور» را عمل نمی‌کنند بلکه به قسمتی از دین، به دلخواه و بر اساس منافع شخصی، عمل می‌کند. این اصطلاح گرچه در بین مردم متداول نیست، امّا حقیقتی انکار ناپذیری است که در متون ادبی و معرفت شناختی آمده و جلال آل احمد هم در کتاب غرب زدگی، از این واژه استفاده کرده است.

[2]. تاریخ طبرى: جلد: 7، صفحه 240.

[3]. تحف العقول: جلد: ۱ صفحه: ۲۴۵.

[4]. تحف العقول: جلد: ۱ صفحه: ۲۴6.

[5]. الكافي : جلد: ۲ صفحه: ۱۸ حدیث: ۳.

[6]. روضة الواعظین:  جلد: 2 صفحه: ۳۷۳.

[7]. سوره نساء آیه 150.

[8]. بحارالانوار، جلد: 44، صفحه: 329، باب: 37، روايت 2.

[9]. تهذيب الأحكام (تحقيق خرسان) جلد: ‏6 صفحه: 113.

[10]. شاعر: علیرضا قزوه.

[11]. شاعر: سعدی.

نوشته های مشابه

← نوشته قبلی

نوشته بعدی →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *