سیر معنوی در شب قدر بخش دو

سیر معنوی در شب قدر / گرچه معدود افراد توانائی طی الارض دارند، اما در کلیت جزء آرزوهای دست نیافتنی بشر بوده و هست، اما خداوند تبارک و تعالی بر اساس قاعده‌ی لطف از آن بهتر را برای همه افراد مقرر کرده است. آن‌چه در شب قدر اتفاق می‌افتد، تحول درونی و سیر معنوی است که از طی الارض مهم‌تر و ازشمندتر است و این همان حقیقتی است که آن عالم ربانی در جواب سؤال: آیا طی الارض می‌دانی؟ جواب می‌دهد من بهتر و مهمتر از طی الارض می‌دانم، در یک شب به اندازه‌ی هزار ماه عبادت و بندگی می‌کنم، به اندازه‌ی هفتاد سال از شیطان و گناه دوری می‌کنم و به اندازه‌ی یک عمر به خدا نزدیک می‌شوم.


شب‏ قدر، شب کیمیاگری است، شب احیای قلوب با دم مسیحایی تضرع و دعا است، شب آزادی مرغ باغ ملکوت از زندان تن و اوج پر کشیدن در فضای بی‌انتهای نیایش است.


شب قدر، شب تحول درونی و سیر معنوی است، سخن پیرامون سیر معنوی در شب قدر را با یک مقدمه شروع می‌کنیم.

 

مقدمه: طی الارض 

بسیاری از انسان‌ها آرزو دارند که قدرت طی الارض داشته باشند و در یک لحظه مساحت زیادی را طی کنند و از منافع آن بسیار استفاده ببرند. حال این طی الارض چیست؟

 

پیچیده شدن زمین در زیر گام انسان را طی الارض می‌گویند یعنی با تصرف در سلسله علل طبیعی، در یک زمان اندک، زمین وسیعی زیر پای انسان پیچیده ‌شود و مسافت زیادی زیر پای انسان در یک زمان اندک بگذرد. موارد بسیاری برای طی الارض در تاریخ آمده است که به چند نمونه از آن اشاره می‌شود.

 

طی الارض انسانی

سیر پیامبر گرامی اسلام صَلَّى‌الله عَلَیهِ وَآلِهِ وسَلَّمْ از مسجد الحرام به مسجد الاقصی: سُبْحانَ الَّذی أَسْری‏ بِعَبْدِهِ لَیلاً مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ إِلَی الْمَسْجِدِ الْأَقْصَی الَّذی بارَکْنا حَوْلَهُ لِنُرِیهُ مِنْ آیاتِنا إِنَّهُ هُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُ، پاک و منزّه است خدایی که بنده‌اش را در یک شب، از مسجد الحرام به مسجد الاقصی -که گرداگردش را پربرکت ساخته‌ایم- برد، تا برخی از آیات خود را به او نشان دهیم؛ چرا که او شنوا و بیناست. یا در سیره امام جواد عَلَیهِ‌السَّلام آمده است که وقتی پدر بزرگواشان در طوس مسموم شدند از مدینه به یک چشم بهم زدن به بالین پدر حاظر شدند.

 

یا در باره علىّ بن یقطین نقل است که می‌خواست خدمت حضرت امام موسی کاظم عَلَیهِ‌السَّلام مشرف شود که حضرت او را نپذیرفت. و وقتی حضرت را بیرون منزل ملاقات نمود عرضه داشت که تقصیر من چه بوده که مرا راه ندادید؟ و حضرت فرمود به جهت آنکه برادرت ابراهیم جمّال را راه ندادى و حق تعالى اِبا فرموده حج و سعى تو را قبول فرماید مگر بعد از آنکه ابراهیم تو را عفو نماید.

علی بن یقطین گفت اى مولاى من، ابراهیم را من در این وقت کجا ملاقات کنم من در مدینه‌ام و او در کوفه است؟ حضرت فرمود در دل شب داخل بقیع شو بدون آن‌که کسى از اصحاب و غلامان تو بفهمد، آن‌جا شترى زین کرده خواهى دید آن شتر را سوار ‌شو و به کوفه برو.

علی بن یقطین چنین کرد و خود را درِ خانه ابراهیم جمال دید، در را کوبید. ابراهیم گفت کیست؟ گفت: علىّ بن یقطینم، ابراهیم گفت: علىّ بن یقطین بر دَرِ خانه من چه مى کند،  گفت: بیرون بیا  کار مهمی دارم، وقتی بیرون آمد به او گفت حضرت امام موسی کاظم عَلَیهِ‌السَّلام مرا نپذیرفته مگر آن‌که تو از من بگذرى و ببخشی. ابراهیم جمّال گفت: غَفَرَاللّهُ لَک تو را بخشیدم، آن وقت به همان طریق به مدینه برگشت و خدمت حضرت شرفیاب شد و حضرت او را پذیرفت.

 

طی الارض اشیا

انجام کارِ زمان‌بر در چند ثانیه اختصاصی به جابجائی شخص ندارد، بلکه شامل جابجائی اشیاء نیز می‌شود، قرآن کریم می‌فرماید وقتی حضرت سلیمان عَلَیهِ‌السَّلام گفت: قَالَ یا أَیهَا الْمَلأ أَیکمْ یأْتِینِی بِعَرْشِهَا قَبْلَ أَنْ یأْتُونِی مُسْلِمِینَ، کیست که تخت بلقیس را از یمن به شام آورد؟ قَالَ عِفْریتٌ مِنَ الْجِنِّ أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَنْ تَقُومَ مِنْ مَقَامِک وَإِنِّی عَلَیهِ لَقَوِی أَمِینٌ، بزرگ جنیان گفت تا پایان جلسه من تخت ملکه سبا را می‌آورم و آصف‌بن برخیا وصی حضرت سلیمان که بخشی از علم کتاب  لوح محفوظ را می‌دانست، فرصت به عفریت نداد و گفت: أَنَا آتِیک بِهِ قَبْلَ أَنْ یرْتَدَّ إِلَیک طَرْفُک من این کار را به یک چشم بهم زده انجام می دهم و ناگهان حضار مجلس دیدند که تخت در جلوی حضرت سلیمان مستقر است.

 

طی سماء (طی آسمان)

انجام کارِ زمان‌بر در چند ثانیه اختصاصی به طی الارض ندارد و شامل آسمان‌ها هم می‌شود که آن پیچیده شدن آسمان در زیر گام انسان است. مانند معراج پیامبر گرامی اسلام نه تنها زمین که هفت آسمان و هفت عوالم را در یک چشم بهم زدن در نوردید تا آن جا که جبرائیل باز ایستاد و توقف کرد. قرآن کریم در آیه 9 سوره نجم می‌فرماید: وَهُوَ بِالأفُقِ الأعْلَى ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى فَکانَ قَابَ قَوْسَینِ أَوْ أَدْنَى؛ در حالى كه او در افق اعلى بود، سپس نزديك آمد و نزديكتر شد تا فاصله‌اش به قدر طول دو انتهاى كمان يا نزديكتر شد.

 

طی حقیقت

آن چه ذکر شد طی‌ی مسافت بود چه زمینی و چه آسمان اما طی حقیقت هم وجود دارد، می‌گویند حضرت امیر وقتی قصد سوار شدن بر مرکب داشت؛ از شروع سوار شدن تا انتهای استقرار بر مرکب و از قرار گرفتن پای اول تا قرار گرفتند پای دوم در رکاب، قرآن را ختم می کرد.

 

سیر معنوی

و از همه‌ی این موارد مهم تر، سیر معنوی است و این بالاتر و عالی تر از طی الارض است. بعضی‌ با یک چشم بهم زدن، هفت شهر عشق را طی می‌کنند، با یک چشم بهم زدن، فاصله جهنم و بهشت را طی می کنند، با یک چشم بهم زدن از جهنمی بودن در ‌می‌آیند و بهشتی می‌شوند. در این زمینه باید به حالات رزمندگان 8 سال دفاع مقدس در شب حمله نگاه کرد که چگونه سیر معنوی داشتند.

 

بُشرِحافی 

روزی حضرت امام موسی کاظم عَلَیهِ‌السَّلام از کوچه‌های بغداد می‌گذشت از یک خانه‌ای صدای رقص و پایکوبی بلند بود، اتفاقا یک خادمه‌ای از منزل بیرون آمد حضرت از او پرسید صاحب این خانه کیست؟ خادمه گفت: خانه بشر است.

حضرت پرسید: آزاد است یا بنده؟ و خادمه گفت: از این خانه به این مجللی نمی‌فهمی؟ بشر یکی از رجال و از اشراف و اعیان شهر است، معلوم است، آزاد است.

حضرت فرمود: بله آزاد است که این چنین می‌کند، اگر بنده بود که این سرو صداها از خانه‌اش بلند نبود.

کنیز وقتی برگشت چون طول کشیده بود بشر از او پرسید چرا معطل کردی و او گفت: یک مردی مرا به حرف گرفت. بشر سؤال کرد: آن مرد چه گفت؟ کنیز گفت: یک سؤال عجیبی از من کرد، از من پرسید که صاحب این خانه بنده است یا آزاد؟ و من گفتم آزاد است و او گفت : بله معلوم‏ است که آزاد است، اگر بنده ‏بود که این سرو صداها را راه نمی‌انداخت، این را گفت و رفت.

بشر تا این جمله را شنید منقلب شد و با علاماتی که این زن از آن مرد گفت و تعریف کرد، فهمید که حضرت امام موسی کاظم بوده است پرسید از کدام طرف‏ رفت، گفت: از آن طرف و بشر مهلت کفش بپا کردن هم پیدا نکرد، با پای برهنه دوید تا به امام رسید، خودش را به پای امام انداخت و عرضه داشت: آقا شما راست گفتید من بنده هستم، ولی فکر‏ نمی‏کردم که بنده هستم، آقا از این ساعت می‏خواهم واقعا بنده باشم آمده‏ام به دست شما توبه کنم. همانجا به دست امام توبه کرد و برگشت و تمام‏ آن بساط را جمع کرد و از آن پس هم دیگر کفش به پایش نکرد و در بازارها و خیابان‌های بغداد با پای برهنه راه می‏رفت و به او می‏گفتند چرا با پای برهنه راه میروی؟ می‌گفت: چون آن توفیقی که در خدمت امام نصیب من شد با پای برهنه بود، می‏خواهم آن هیأت را برای همیشه حفظ کنم. این همان سیر معنوی است که از طی الارض و السماء مهمتر است.

 

فضیل بن عیاض 

فضیل بن عیاض، معاصر با امام صادق عَلَیهِ‌السَّلام یکی از کسانی است که دورانی از عمر خودش را به گناه و فسق و فجور و دزدی گذرانده است، شبی خانه‌ای را در نظر گرفته بود که از آن دزدی کند، شب از دیوار بالا می‌رود ناگهان صدای مردی را می‌شنود که با لحن بسیار زیبا قرآن تلاوت می‌کند و این آیه را می‌خواند: أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکرِ اَللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ اَلْحَقِّ؛ آیا وقت آن نرسیده است که دلهای مؤمنان در برابر ذکر خدا و آنچه از حقّ نازل کرده است خاشع گردد؟!

فضیل تا آیه را شنید احساس کرد این خداست که با بنده‌اش فضیل، سخن می‌گوید که فضیل! دزدی و غارتگری و چپاول تا کی؟ غفلت و بی خبری تا کی؟ تکانی خورد و جواب داد، خدایا همین الآن وقتش است؛ از دیوار آمد پایین، توبه کرد آن هم توبه‌ی نصوح، توبه‌ای که او را در ردیف مردان پرهیزکار و عابد زمان خودش قرار داد به حدی که وقتی یکی از مقتدرترین سلاطین دنیا یعنی هارون الرشید خلیفه‌ی عباسی که فردی فاسق و فاجر بود را موعظه و نصیحت می‌کرد هارون مثل باران بهاری اشک می‌ریخت. این همان سیر معنوی است که از طی الارض و السماء مهمتر است.

 

زهیربن قین 

زهیر بن قین از کسانی بود که معتقد بود عثمان مظلوم کشته شده است و فکر می‏کرد که العیاذبالله علی عَلَیهِ‌السَّلام در این فتنه‏ دخالت داشته است با حضرت‏ علی خوب نبود، وقتی به عراق بر می‏گشت دید حضرت ابا عبدالله عَلَیهِ‌السَّلام هم دارد به کوفه می‌رود، نمی‌خواست با حضرت روبرو شود. در یکی از منازل اجبارا نزدیک امام فرود آمد، در آن حال امام شخصی را دنبال زهیر فرستاد. زهیر باکسان و اعوان واهل‏ قبیله‏اش در خیمه‏ای مشغول ناهار خوردن بود که فرستاده‌ی امام آمد و گفت: یا زهیر اجِب الحسین. زهیر رنگ از صورتش پرید و با خود گفت: آنچه که‏ نمی‏خواستم به سرم آمد. نوشته‏اند دستش در سفره همان‌طور که بود ماند، هم‏ خودش و هم کسانش، نه می‏توانست بگوید می‏آیم و نه می‏توانست بگوید نمی‏آیم.

زن‏ صالحه‌ی مؤمنه‏ای داشت، متوجه قضیه شد که زهیر در جواب نماینده اباعبدالله سکوت کرده، این زن به غیرتش برخورد، آمد پرده خیمه را بالا زد و عتاب آمیز گفت: زهیر! خجالت نمی‏کشی؟! پسر فاطمه تو را می‏خواند و تو جوابش نمی‌دهی؟! زهیر با کراهت، بلند شد حرکت کرد و رسید خدمت حضرت و وقتی از نزد حضرت بیرون آمد کامل عوض شده بود، زهیر بی‌میل و اخم‌کرده، بشاش و خندان بیرون آمد و گفت من به امام ملحق می‌شوم، آمد و در صدر اصحاب ابا عبدالله قرار گرفت و روز عاشورا ابا عبدالله میمنه را به زهیر داد و به حدی اجر و قرب پیدا کرد که وقتی حضرت تنها ماند در وسط میدان و اصحاب خودش را صدا زد، یکی از افرادی که نامشان را برد جناب زهیر بود و این همان سیر معنوی است که از طی الارض و السماء مهمتر است.

 

در مقابل عبیداللّه بن حُرّ جعفی است که وقتی با دعوت امام روبرو می‌شود؛ حاضر نمی‌شود  حضرت اباعبدالله را یاری کند اما در مقابل حاضر است کمک مالی کند و امام از او قبول نمی‌کند چرا که دعوت امام برای نجات او است نه برای دریافت کمک، لذا در جواب عبیداللّه بن حُرّ جعفی، که بر کجی و نافهمی خود اصرار دارد؛ آیه 51 سوره کهف را تلاوت می‌کند: وَمَا کنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا؛ و من هیچ‌گاه گمراه‌کنندگان را دستیار خود قرار نمی‌دهم.

 

عطار نیشابوری 

عطار در مغازه‌اش مشغول بود، درویشی را دید که مغازه‌اش را زیر نظر گرفته از او سؤال کرد، کاری داری؟ درویش گفت خیر فقط در تعجبم که تو با این دلدادگی که به مغازه‌ات داری چطور به عزرائیل جان می‌دهی؟ و عطار گفت همان طور که تو جان می‌دهی؟! درویش گفت می‌خواهی که ببینی من چگونه جان می‌دهم؟ عطار گفت آری و درویش گفت ببین و همیان خود را زیر سر گذاشت وجلوی مغازه عطار خوابید. بعد از ساعتی او را صدا زدند، دیدند جان بجان آفرین تسلیم کرده است. عطار یک مرتبه به خود آمد، مغازه را رها کرد و رفت دنبال کسب معرفت تا آن که عارف زمان خود شد.

این‌ها نمونه‌ای بود از تحول درونی و سیر معنوی، از جهنمی بودن تبدیل به بهشتی شدن و به یک چشم بهم زدن فاصله‌ی جهنم را تا بهشت، طی کردن که ارزشش به مراتب از طی الارض بیشتر است.

 

تحول درونی و  سیر معنوی در شب قدر 

اکنون به اصل بحث یعنی به سیر معنوی در شب قدر بپردازیم. گرچه معدود افراد توانائی طی الارض داشته‌اند اما در کلیت جزء آرزوهای دست نیافتنی بشر بوده و هست، اما خداوند تبارک و تعالی بر اساس قاعده‌ی لطف از آن بهتر را برای همه‌ی افراد مقرر کرده است. آن‌چه در شب قدر اتفاق می‌افتد، تحول درونی و سیر معنوی است که از طی الارض مهم‌تر و ازشمندتر است و این همان حقیقتی است که آن عالم ربانی در جواب سؤال: آیا طی الارض می‌دانی؟ جواب می‌دهد من بهتر و مهمتر از طی الارض می‌دانم، در یک شب به اندازه‌ی هزار ماه عبادت و بندگی می‌کنم، به اندازه‌ی هفتاد سال از شیطان و گناه دوری می‌کنم و به اندازه‌ی یک عمر به خدا نزدیک می‌شوم.

 

مقام معنوی با تکرار عملِ صالح و پسندیده و تداوم صالح و پسندیده، حاصل می‌گردد و شب قدر بخاطر ماهیت خَیرٌ مِّنْ أَلْفِ شَهْرٍ بودنش هر دو کار را انجام می‌دهد و سیر معنوی را برای انسان محقق می‌سازد.

 

امید که خداوند تبارک و تعالی توفیق دهد تا با انجام اعمال شب قدر، شب با شرافت و با عظمت شب قدر را درک کنیم و به سیر معنوی آن نائل آییم و دعای اللّهُمَّ إنی أَسْئَلَکَ خَيْرَ مَا سَأَلَكَ بِهِ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِمَّا اسْتَعَاذَ مِنْهُ عِبَادُكَ الصَّالِحُونَ در باره‌ی ما مستحاب شود. آمین رب العالمین.

 

نوشته های مشابه

← نوشته قبلی

نوشته بعدی →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *