ضرورت تقلید

مقدمه: رجوع به کارشناس

کارشناس کسی است که در یک موضوع خاص، دارای دانش و تخصص لازم و تجربه کافی است و می‌تواند در مورد مسائل پیچیده و فنی آن موضوع خاص، نظر کارشناسی ارائه دهد.

زمانی که ما با مسئله‌ای روبرو هستیم که نیاز به دانش و تخصص دارد، مراجعه به کارشناس می‌تواند کمک کند تا با درک درست از وضعیت موجود، بهتر بتوانیم تصمیم بگیریم و اقدام لازم را صورت دهیم.

به‌طور کلّی، ما هر کاری را که بخواهیم انجام دهیم و راه و روش آن را نمی‌دانیم، به خبره همان کار مراجعه می‌‌کنیم و راه و چاره آن را از متخصّص همان حرفه می‌‌پرسیم

 

از نظر همه جوامع بشری وتمام عقلای عالم، مراجعه به کارشناس و دریافت نظر تخصصی، برای هر موضوع مانند

راهنمایی به یک واقعیت؛

یا تعیین ارزش و جایگاه یک موقعیت؛

یا دفاع از یک حقیقت؛

یا تعیین علل و عوامل یک حادثه؛

امری عاقلانه، بدیهی، منطقی و ضروری است.

 

تقلید مراجعه به کارشناس است

از آن جایی که یک فرد نمی‌تواند در همه رشته‌های علوم، تخصص لازم را پیدا کند، بدهی است در رشته‌های غیر تخصصی خود، باید به خبره آن مراجعه نماید مانند شخصی که در علوم فضایی تخصص دارد اما هنگام بیماری به ناچار باید به پزشک متخصص مراجعه کند.

برنامه‌‌های نجات بخش اسلام که توسط پیامبر گرامی صلی الله علیه وآله و ائمه‌ی اطهار علیهم السلام تبیین شده؛ احکام و قوانینی است از گستردگی فراوانی برخوردار است و همه‌ی ابعاد زندگی بشر اعم از اعمال عبادی، اقتصادی، فردی، خانوادگی، اجتماعی، قضایی، جزایی و… را شامل می‌شود و از آن جایی که این احکام و قوانین بسیار گسترده است باید برای فراگیری آن به متخصص آن مراجعه کرد و از دست رنج تلاش علمی پژوهشی و تخصص آنان استفاده نمود.

از طرف دیگر به دست آوردن احکام از طریق قرآن کریم و روایاتی که از طرف اهل بیت علیهم السلام آمده، کار آسانی نیست و احتیاج به تخصص و مهارت بسیار بالایی دارد. تا یک فرد در علوم مختلف اسلامی از قبیل تفسیر قرآن، حدیث‌شناسی، راوی شناسی، اصول فقه، شناخت آراء و نظرات فقهای اسلام، کلام، فلسفه و… تخصص و مهارت لازم را نداشته و با توفیق الهی به درجۀ اجتهاد و فقاهت نرسیده باشد، هرگز نمی‌‌تواند احکام خداوند متعال را از منابع خود استخراج کند.

از این رو برای فراگیری احکام دین، باید به متخصص امور دینی مراجعه کرد و برای عمل صحیح به دستورات دینی باید از فقها و مجتهدین، پیروی نمود که این همان تقلید از مجتهد است.

 

تقلید در قرآن و حدیث

در متون دینی قرآن و حدیث، بر مراجعه به متخصص تأکید فراوان شده است که به برخی از آن اشاره می‌شود.

خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم در باب مراجعه به اهل فن می‌فرماید: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»[1] پس اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (یعنی علما و دانشمندان) سؤال کنید.

ائمّه اطهار علیهم السلام با آن که خود عهده دار بیان احكام الهی بودند، باز این امر خطیر را بر عهده اصحاب و شاگردان فاضل خاص خویش مانند زراره و محمّد بن مسلم و ابو بصیر و ابان بن تغلب، هم ارجاع می‌دادند.

چنانچه نقل است که امام باقر علیه السلام به ابان فرموند: «إجْلِسْ فیٖ مَسْجِدِ الْمَدیٖنَةِ وَأفْتِ النّاسَ فَإنّی أُحِبُّ أنْ یُریٰ فیٖ شیٖعَتیٖ مِثْلُكَ»[2] در مسجد مدینه بنشین و فتوی بده زیرا دوست دارم كه همانند تو در میان شیعیانم دیده شود.

شعیب عقرقوفی می‌گوید به امام صادق علیه السلام عرض كردم: چه بسا نیاز پیدا می‌كنیم كه در موردی سؤال كنیم حال از چه كسی بپرسیم؟ حضرت فرمودند: «بر تو باد به اسدی یعنی ابو بصیر»[3]

و نیز نقل شده كه عبد الله بن ابی یعفور می‌گوید: به امام صادق علیه السلام عرض كردم در هر وقت، برای من ممكن نیست شما را ببینم و محضر شما شرفیاب شوم و از طرفی چه بسا شخصی از شیعیان می‌آید و مطالبی را از من می‌پرسد و من پاسخ همه مسائل او را نمی‌دانم وظیفه من چیست؟ حضرت فرمودند:«چرا به محمد بن مسلم مراجعه نمی‌كنی؟ هر چه ندانستی از او بپرس كه او از پدرم امام باقر علیه السلام مسائل را فرا گرفته و در نزد آن حضرت آبرومند و محترم بود»[4]

و نیز در نقل دیگر علی بن مسیّب همدانی می‌گوید: به حضرت رضا علیه السلام عرض كردم: من در ناحیه‌ای دور دست زندگی می‌‌کنم و در هر زمانی دسترسی به شما ندارم، پس از چه كسی برنامه‌های دینی‌‌ام را فرا بگیرم؟ حضرت فرمودند: «از زكریّا بن آدم قمی كه امین و محلّ اعتماد بر امر دین و دنیا است، سوآل کن» علی بن مسیّب می‌‌گوید: هنگامی كه به شهر خود بازگشتم هر مطلبی را كه مورد نیاز بود از زكریّا بن آدم می‌پرسیدم[5].

و همچنین روایت شده كه عبد العزیز بن المهتدی می‌گوید: از امام رضا علیه السلام پرسیدم:در هر زمانی ملاقات با شما برایم میسّر نیست پس مَعالم دینم را از چه كسی فرا بگیرم؟ حضرت فرمودند: «از یونس بن عبد الرّحمن بیاموز»[6].

 

عصر غیبت

ائمه اطهار علیهم السلام، هرچه به نزدیک عصر غیبت امام زمان عجل الله فرجه، نزدیک می‌شدند، برای این که مردم در تجربه غیبت امام معصوم، رجوع به فقها را فرا بگیرند؛ مردم را بیشتر به فقهای جامع الشرایط ارجاع می‌دادند تا صدور فتوی و موضوع تقلید رواج پیدا کند.

در این زمینه به دو روایت بسنده می‌شود: امام حسن عسکری در این زمینه می‌فرماید: «فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ»[7] اما هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر مسلمانان واجب است که از او تقلید کنند.

امام زمان علیه‌السّلام در جواب اسحاق بن یعقوب در این زمینه می‌فرماید: «وَ اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارُجِعُوا فیها اِلى رُواهِ اَحادیثِنا فَأِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیکُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیهِم»[8] امّا در پیش‌آمدهای‌ زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید، آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.

 

با توجّه به آنچه که ذکر گردید و بر اساس شیوه عقلا و ادله نقلی و  عقلی، روشن می‌‌شود که اظهار نظر در مسائل دینی و احکام شرعی بر کسانی که به رتبه‌ی اجتهاد نرسیده‌‌اند و با ادلّه احکام آشنایی ندارند، جایز نیست و مسلمانان واجب است در تمام احکام دینی و مسائل شرعی به مراجع بزرگوار تقلید، مراجعه نمایند.

 

مزایای تقلید

سادگی و سهولت عمل به احکام

از آن جایی که همه افراد فرصت و توانایی لازم برای مطالعه دقیق و عمیق متون دینی و استنباط احکام را ندارند؛ تقلید این امکان را فراهم می‌کند که افراد عادی با تقلید از مجتهد جامع الشرائط بتوانند با کمترین دشواری و به سادگی و آسانی به احکام دین عمل کنند.

 

حفظ دین از تحریف و بدعت

تقلید از مجتهد به دلیل تخصص و آشنایی عمیق با منابع دینی، از تحریف دین و ورود بدعت‌ها در دین جلوگیری می‌کند.

 

تکامل تدریجی فقه

با گذشت زمان و تغییر شرایط زندگی، نیاز به بازنگری و تطبیق احکام دینی با مسائل جدید احساس می‌شود و مجتهدان با بررسی دقیق مسائل جدید و تطبیق آن‌ها با اصول دین، به تکامل فقه کمک می‌کنند و تقلید از مجتهد سبب اشراف مقلد بر احکام جدید می‌شود.

 

 

احکام ضروری تقلید

مقدمه

عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، ولی در احکام غیر ضروری دین، فرد مسلمان در عمل به احکام و انجام تکالیف شرعی دینی باید به یکی از روش‌های سه گانه عمل نماید:

  1. یا باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد؛
  2. یا از مجتهد تقلید کند، یعنی «در عمل به احکام و انجام تکالیف شرعی خود، از او پیروری نماید»؛
  3. یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است.[9]

هر مسلمانی که مجتهد نیست و نمی‌تواند به احتیاط عمل کند، در فروع دین و انجام تکالیف شرعی خود، باید به مجتهد جامع الشرائط و اعلم[10] رجوع کند و از وی تقلید نماید و « در عمل به احکام و انجام تکالیف شرعی خود، از او پیروری نماید و الا اعمال او باطل است.

                                                     

عمل بدون تقلید

عمل بدون تقلید باطل است مگر در دو مورد که صحیح است

  1. آن که اعمال بدون تقلید، مطابق با احتیاط باشد؛
  2. آن که اعمال بدون تقلید، مطابق با فتوای کسی باشد که در حال حاضر وظیفه دارد از او تقلید کند.

 

شرائط مجتهد

مجتهد دارای ده شرط است

  1. مرد باشد؛
  2. بالغ باشد؛
  3. عاقل باشد؛
  4. زنده باشد؛
  5. حلال زاده باشد؛
  6. عادل باشد؛
  7. شیعه دوازده امامی باشد؛
  8. حریص به دنیا نباشد؛
  9. بر نفس سرکش مسلط؛
  10. از مجتهدین دیگر اعلم باشد (یعنی در فهمیدن حکم خدا از تمام مجتهدین زمان خود استادتر باشد).

بعضی «آگاه به شرائط زمان و مکان» را هم شرط دانسته‌اند.

 

راه شناخت مجتهد اعلم

از سه را می‌شود مجتهد را شناخت

  1. خود انسان یقین کند، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد؛
  2. دو نفر عالم عادل که می‌توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آنکه دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند؛
  3. از راه‌های عقلایی به اجتهاد یا أعلمیت فردی اطمینان پیدا کند مانند این که عده‌ای از اهل علم که می‌توانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود، مجتهد بودن و یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.

 

راه‌های به دست آوردن فتوای مجتهد

به دست آوردن فتوای مجتهد چهار راه دارد

  1. شنیدن از خود مجتهد
  2. شنیدن از دو نفر عالم عادل
  3. شنیدن از کسی که مورد اطمینان و راستگو است
  4. دیدن رساله مجتهد (در صورتی که انسان به درستی آن رساله اطمینان داشته باشد)

 

مواردی که باید به مجتهد اعلم دیگر رجوع کرد

  1. نداشتن فتوا

اگر مرجع تقلید در موضوعی فتوا نداشته باشد.

  1. در اثنای عمل

مکلف در اثنای عمل، برای او ثابت شود، مجتهد دیگری اعلم است، غیر از مجتهد خودش، در این صورت باید به مجتهد اعلم رجوع نماید و از دستورات او پیروی نماید.[11]

  1. فوت مجتهد

اگر مجتهد مکلف فوت نماید، در بقا بر فتوای مجتهد میت یا تقلید از مجتهد زنده، باید به مجتهد اعلم زنده رجوع نماید، اگر اجازه داد، باقی بماند و الا از خود او تقلید نماید.

توضیح: اگر مقلد به اجازه مجتهد زنده‌ای، مخیر شود به بقا از میت یا تقلید از مجتهد زنده و مقلد بقای بر مجتهد میت را انتخاب کند، نمی‌تواند در اثنای عمل، تقلید خود را عوض کند یا بین تقلید از میت و مجتهد زنده، تبعیض قائل شود.

 

موردی که می‌توان به مجتهد دیگر رجوع کرد

هرگاه مرجع تقلید در مسئله‌ای فتوا ندهد و بفرماید «احتیاط آن است» یا بفرماید «مساله محل تامل یا محل اشکال است» یعنی در دادن فتوا احتیاط کرده، در این صورت رجوع به مجتهد دیگر جایز است.

توضیح

  1. اما اگر مجتهد اعلم در مسئله‌ای، بعد از فتوا، دستور به احتیاط بدهد؛ مقلد نمی‌تواند در آن مساله به مجتهد دیگر رجوع کند مثل آن که بفرماید: ظرف نجس با شستن یک مرتبه در آب کر، پاک می شود، اگر چه احتیاط آن است که سه مرتبه بشویند)؛
  2. در مواردی که رجوع به مرجع تقلید دیگر واجب یا جایز است، رجوع باید اعلم فاعلم باشد.

 

مواردی که نمی‌توان به مجتهد دیگر رجوع کرد

  1. در مسئله‌ای که مجتهد اعلم فتوا داده است.
  2. عدول از مجتهد خود به مجتهد مساوی دیگر.[12]
  3. رجوع به مرجع متوفی، در مسائلی که مرجع خودش، احتیاط واجب دارد.[13]
  4. تقلید ابتدایی از مجتهد میت.

 

بقاء بر تقلید مجتهد متوفی با فرض اعلمیت

در این مسئله چند قول است:

قول اول: بعضی از مراجع بقاء بر میت اعلم را مطلقا واجب می‌دانند مانند آیت الله فاضل که می‌فرماید: در صورتی که در برخی مسائل به فتوای او عمل کرده، بقاء مطلقا واجب است. یا مانند آیت الله وحید که می‌فرماید: در صورتی که در سن تمییز، مجتهد میت اعلم را درک نموده باشد، بقاء در تمام مسائل بر او واجب است. یا مانند آیت الله سیستانی: در صورتی که در حال حیات مجتهد اعلم، ملتزم شده به متابعت از فتوای او، با علم به اختلاف در مسائل محل ابتلاء و لو اجمالا، واجب است بر تقلید او باقی بماند.

قول دوم: بعضی از مراجع بقاء بر میت اعلم را مطلقا، به احتیاط واجب، واجب می‌دانند مانند: آیت الله جوادی که می‌فرماید: در صورتی که در حال حیات، ملتزم به متابعت از فتوای مجتهد اعلم شده، پس از فوت او بقاء بر او مطلقا بنا بر احتیاط واجب لازم است.

قول سوم: بعضی مراجع، بقاء بر میت اعلم را مشروط واجب می‌دانند مانند آیات عظام بهجت و مکارم که می‌فرمایند: در مسائلی که به فتوای او عمل کرده بقاء واجب است. با آیت الله تبریزی که می‌فرماید: در مسائلی که فتوای او را یاد گرفته، چه عمل کرده و چه نکرده، بقاء واجب است. یا آیت الله خویی که می‌فرماید: در مسائلی که فتوای او را یاد گرفته و فراموش نکرده، چه عمل کرده و چه نکرده، بقاء واجب است. یا آیت الله صافی که می‌فرماید: در مسائلی که به فتوای مجتهد اعلم در حال حیاتش عمل کرده یا به قصد عمل یاد گرفته، بلکه در مسائلی که ملتزم بوده به فتوای او عمل کند و پس از فوت او به فتوای مجتهد زنده عمل نکرده، به ا حتیاط واجب باید باقی بماند.

قول چهارم: بعضی از مراجع بقاء بر میت اعلم را مشرط اجازه می‌دهند مانند آیات عظام امام، خامنه‌ای، نوری و مظاهری که می‌فرمایند: اگر در برخی از مسائل به فتوای او عمل کرده، بقاء در تمام مسائل جایز است. یا آیت الله گلپایگانی که می‌فرماید: در مسائلی که به فتوای او عمل کرده یا آن را یاد گرفته و ملتزم به عمل به آن شده باشد، اگر در آن مسائل به فتوای مجتهد زنده عمل نکرده، بقاء جایز است. یا آیت الله سبحانی که می‌فرماید: در مسائلی که فتوای او را یاد گرفته بقاء جایز است.

قول پنجم: بعضی مراجع بقاء بر میت اعلم را اجازه نمی‌دهند مانند آیت الله زنجانی که می‌فرماید: در خصوص احکام عمره و حج بر فتوای مجتهد میت باقی نماند.

 

بقاء بر تقلید مجتهد متوفی با فرض اعلمیت مجتهد زنده

بقاء بر تقلید مجتهد متوفی با فرض اعلمیت مجتهد زنده جایز نیست.

 

رجوع قهری «احتیاط واجب» بدون نیت رجوع

به فتوای همه، رجوع قهری «احتیاط واجب» بدون نیت رجوع اشکال ندارد[14]


[1]. سوره نحل آیه ۴۳.

[2]. وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۴۱.

[3]. همان، ج۲۷، ص۱۴۲.

[4]. همان، ص۱۴۴، ح۲۳

[5]. همان، ص۱۴۶، ح۲۷.

[6]. همان، ص۱۴۸، ح۳۴.

[7]. الاحتجاج : ۲/۵۱۰/۳۳۷.

[8]. وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۱۴۰، ح۳۳۴۲۴.

[9]. مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند آن را بجا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند واجب است از مجتهد تقلید نمایند.

[10]. اعلم یعنی کسی که بر استنباط احکام دین تواناتر باشد، و به عبارت دیگر کسی است که نسبت به سایر مراجع، قدرت بیشتری بر شناخت احکام الهی داشته باشد و بهتر بتواند احکام شرعیه را از ادله، استنباط کند، و همچنین نسبت به اوضاع زمان خود به مقداری که در تشخیص موضوعات احکام و ابراز نظر فقهی مؤثر است آگاهتر باشد.

[11]. عدول از غیر اعلم به اعلم واجب است: آیات عظام: بهجت، جوادی، فاضل، سیستانی، سبحانی، مکارم، نوری، وحید، تبریزی و هاشمی.

عدول از غیر اعلم به اعلم بنا بر احتیاط واجب، واجب است: آیات عظام: امام، خامنه‌ای، صافی و گلپایگانی.

[12]. عدول از مجتهد مساوی به مجتهد مساوی جایز است: آیات عظام: جوادی و فاضل.

جایز نیست: آیات عظام:خویی، زنجانی و سبحانی.

بنا بر احتیاط واجب جایز نیست: آیات عظام: امام، خامنه‌ای و هاشمی.

در خصوص مسائلی که یادگرفته جایز نیست: آیت الله تبریزی.

در خصوص مسائلی که عمل کرده، جایز نیست: آیات عظام: مکارم و نوری.

در خصوص مسائلی که یاد گرفته بنا بر احتیاط واجب جایز نیست: آیت الله صافی.

رجوع به مساوی در غیر موارد علم تفصیلی یا اجمالی به مخالفت قطعی، جایز است: آیات عظام:بهجت و سیستانی.

اگر دو مجتهد مساوی باشند باید به فتوایی عمل شود که مطابق با احتیاط است و اگر احتیاط ممکن نبود یا مشقت داشت، می‌تواند به فتوای دیگری عمل کند: آیت الله وحید..

[13]. خیر، نمی‌توان در احتیاط واجب به مجتهد میت رجوع کرد: مکارم و نوری.

در احتیاط واجب، به احتیاط واجب نمی شود به مجتهد میت رجوع کرد: خامنه‌ای.

[14]. اگر عمل در هنگام صدور، مطابق با فتوای کسی بوده که می‌توانست شرعا از او تقلید کند و بنای بر تقلید او بگذارد، صحیح و مجزی است: خامنه‌ای.

اگر معلوم شود مطابق فتوای فالاعلم بوده کافی است: زنجانی

کافی است هر چند نداند مطابق فتوای فالاعلم است: سبحانی

برای تصحیح عمل، می‌تواند به او رجوع کند و به فتوای وی استناد نماید، ولو پس از عمل: بهجت، تبریزی، مکارم، سیستانی، صافی، فاضل و هاشمی.

نوشته های مشابه

← نوشته قبلی

نوشته بعدی →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *