رجوع به متخصص در هر موضوع، بین تمام مردم دنیا امری عادی، لازم و منطقی است
مقدمه
چرا باید به کارشناس مراجعه کرد؟
زمانی که با مسئلهای روبرو هستیم که نیاز به دانش تخصصی دارد، مراجعه به کارشناس میتواند کمک کند تا ما درک درستی از وضعیت موجود داشته باشیم و بهتر بتوانیم تصمیم بگیریم و از حقوق خود دفاع کنیم
کارشناس کسی است که در یک زمینه خاص، دارای دانش و تخصص لازم و دارای مدرک و مجوز تخصصی و تجربه کافی است و میتواند در مورد مسائل پیچیده و فنی آن زمینه، نظر کارشناسی ارائه دهد.
مراجعه به کارشناس و دریافت نظر تخصصی، برای راهنمایی به یک واقعیت یا تعیین ارزش و جایگاه یک موقعیت یا دفاع از یک حقیقت یا اثبات ادعا و حق یا حل اختلافات و دعاوی یا تعیین علت حادثه و خسارت، بسیار لازم و از نظر همه جوامع بشری، امری بدیهی، منطقی و ضروری است.
تقلید مراجعه به کارشناس است
برنامههای نجات بخش اسلام که توسّط پیامبر اکرم صلی الله علیه وأله وسلم و ائمّهی اطهار علیهم السلام تبیین شده؛ احکام و قوانینی است از گستردگی فراوانی برخوردار است و همهی ابعاد زندگی بشر اعم از اعمال عبادی، اقتصادی، فردی، خانوادگی، اجتماعی، قضایی، جزایی و… را شامل میشود و از آن جایی که این احکام و قوانین بسیار گسترده است مانند همه مسائل و علوم دیگر، امکان فراگیری آن توسط عموم مردم میسر نیست و باید افراد خاصی که شرائط آن را دارند، عمر خود را وقف فراگیری آن گردانند تا دیگران با مراجعه به آنان از دست رنج تلاش علمی پژوهشی و تخصص آنان استفاده نمایند.
همان گونه که یک فرد نمیتواند در همه رشتههای علوم متخصص شود و در رشتههای غیر تخصصی خود باید به خبره آن مراجعه کند؛ در علوم گستره دین نیز لازم است به متخصص آن مراجعه نمود مثل شخصی که در علوم فضایی متخصّص است، هنگامی که مریض میشود، از آنجا که با بیماریها و روش معالجۀ آنها آشنا نیست، به ناچار باید به پزشک متخصّص مراجعه کند.
بهطور کلّی، هر کاری را که بخواهیم انجام دهیم و راه و روش آن را ندانیم، به خبرۀ همان کار مراجعه میکنیم و راه و چارۀ آن را از متخصّص همان حرفه میپرسیم و هر فنّ و صنعتی را که بخواهیم یاد بگیریم، به شاگردیِ استادی میشتابیم که در آن فنّ و صنعت، بصیر و توانمند است. شیوۀ آشنایی با احکام شرعی و شناخت حلال و حرام الهی نیز، به همین شکل است. بدین منظور، باید به فقیه که متخصّص و کارشناس احکام دین است، مراجعه نمود.
از طرف دیگر به دست آوردن احکام از طریق قرآن کریم و روایاتی که از طرف اهل بیت علیهم السلام آمده، کار آسانی نیست و احتیاج به تخصّص و مهارت دارد و تا یک فرد در ادبیات عرب و علوم مختلف اسلامی از قبیل تفسیر قرآن، درایه و حدیثشناسی، رجال و شناخت راویان احادیث، اصول فقه، شناخت آراء و نظرات فقهای اسلام و… تخصّص و مهارت نداشته و با توفیق الهی به درجۀ اجتهاد و فقاهت نرسیده باشد، هرگز نمیتواند احکام خداوند متعال را از منابع خود استخراج کند. شما یک کتاب به نام رساله و توضیح المسائل را میبینید و شاید ندانید که این رساله، محصول عمر یک فقیه است که با توجّه به تخصّص خود و با زحمتهای طاقتفرسا، آن را از منابع دینی استنباط کرده و در دسترس مردم گذاشته است.
با توجّه به آنچه بیان شد، مخصوصا بدیهی بودن رجوع به متخصص، لزوم مراجعه به فقها و عالمانی که راه اجتهاد و فقاهت را با وسعت و گستردگی خاصّی که دارد پیمودهاند، واضح شده و مسألۀ تقلید از مجتهد به حکم عقل و منطق، ثابت میگردد و معلوم میشود که تقلید به معنای پیروی کورکورانه (که اسلام با تمام قوا با آن مبارزه کرده و قرآن مجید، آن را یکی از ناپسندترین صفات انسانی معرّفی میکند) نمیباشد، بلکه تقلید به معنای مراجعۀ فرد غیر متخصّص در مسائل دینی، به متخصّص در دین است
درست است که خداوند در مسائل اعتقادی و عقلی، به شدت از تقلید نهی فرموده و انسان را به پژوهش و تفکر و تعقل در مسایل اعتقادی، دعوت می کند تا انسان در این زمینه دارای بنییه ای قوی باشد اما در مسائل اجرایی و احکام، دعوت رجوع به متخصص یا همان، تقلید می کند، دقیقا مانند فردی که در انتخاب چند مکان برای کار کردن، مختار است و با تحقیق و در نظر گرفتن روحیه، صلاح و منطق زندگی خود، یکی را انتخاب خواهد کرد اما بعد از انتخاب کار یا اداره مد نظر خود، موظف است که به مقررات اعم از زمان ورود و خروج و نحوه کار و استفاده از سیستم مربوطه، مقید باشد و در این امر از مسئول مربوطه و بقیه کارمندان، تبعیت و تقلید نماید.
تقلید در اصطلاح فقهی به معنای پیروی از یک مجتهد در احکام دین است که همان مراجعه به کارشناس است. به عبارت سادهتر، وقتی شخصی در فهم دقیق احکام شرعی از دانش کافی برخوردار نیست، برای عمل به احکام شرعی، باید به نظر یک فرد متخصص و مجتهد عمل نماید.
در متون دینی قرآن و حدیث، بر مراجعه به متخصص تأکید فراوان شده است که به برخی از آن اشاره میشود
خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم در باب مراجعه به اهل فن میفرماید: «فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ»([1]) پس اگر نمیدانید از اهل ذکر (یعنی علما و دانشمندان هر امت) سؤال کنید.
ائمه اطهار علیهم السلام، هر چه به امام زمان، نزدیک تر می شدند، ارجاعشان به فقها، بیشتر بود، چرا که کم کم قرار بود که مردم در تجربه غیبت امام معصوم، رجوع به فقها را فرا بگیرند.
امام زمان علیهالسّلام در جواب اسحاق بن یعقوب میفرماید: «وَ اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَهُ فَارُجِعُوا فیها اِلى رُواهِ اَحادیثِنا فَأِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیکُمْ وَاَنَا حُجَّهُ اللّهِ عَلَیهِم»([2]) امّا در پیشآمدهای زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید، آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم.
امام حسن عسکری در این زمینه میفرماید: «فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدینِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِیعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن یُقَلِّدُوهُ»([3]) اما هر فقیهى که خویشتندار و نگاهبان دین خود باشد و با هواى نفسش بستیزد و مطیع فرمان مولایش باشد، بر مسلمانان واجب است که از او تقلید کنند.
روایات متعددی بر ارجاع اصحاب به عالمان دین از طرف ائمه اطهار اصحاب وارد شده است که به برخی از آن اشاره میشود
ائمّه اطهار علیهم السلام با آن که خود عهده دار بیان احكام الهی بودند، باز این امر خطیر را بر عهده اصحاب و شاگردان فاضل خاص خویش مانند زراره و محمّد بن مسلم و ابو بصیر و ابان بن تغلب، هم ارجاع میدادند.
چنانچه نقل است که امام باقر علیه السلام به ابان فرموند: «إجْلِسْ فیٖ مَسْجِدِ الْمَدیٖنَةِ وَأفْتِ النّاسَ فَإنّی أُحِبُّ أنْ یُریٰ فیٖ شیٖعَتیٖ مِثْلُكَ»([4]). در مسجد مدینه بنشین و فتوی بده زیرا دوست دارم كه همانند تو در میان شیعیانم دیده شود.
شعیب عقرقوفی میگوید به امام صادق علیه السلام عرض كردم: چه بسا نیاز پیدا میكنیم كه در موردی سؤال كنیم حال از چه كسی بپرسیم؟ حضرت فرمودند: «بر تو باد به اسدی یعنی ابو بصیر»([5]).
و نیز نقل شده كه عبد الله بن ابی یعفور میگوید: به امام صادق علیه السلام عرض كردم در هر وقت، برای من ممكن نیست شما را ببینم و محضر شما شرفیاب شوم و از طرفی چه بسا شخصی از شیعیان میآید و مطالبی را از من میپرسد و من پاسخ همه مسائل او را نمیدانم وظیفه من چیست؟ حضرت فرمودند:«چرا به محمد بن مسلم مراجعه نمیكنی؟ هر چه ندانستی از او بپرس كه او از پدرم امام باقر علیه السلام مسائل را فرا گرفته و در نزد آن حضرت آبرومند و محترم بود»([6]).
و نیز در نقل دیگر علی بن مسیّب همدانی میگوید: به حضرت رضا علیه السلام عرض كردم: من در ناحیهای دور دست زندگی میکنم و در هر زمانی دسترسی به شما ندارم، پس از چه كسی برنامههای دینیام را فرا بگیرم؟ حضرت فرمودند: «از زكریّا بن آدم قمی كه امین و محلّ اعتماد بر امر دین و دنیا است، سوآل کن» علی بن مسیّب میگوید: هنگامی كه به شهر خود بازگشتم هر مطلبی را كه مورد نیاز بود از زكریّا بن آدم میپرسیدم([7]).
و همچنین روایت شده كه عبد العزیز بن المهتدی میگوید: از امام رضا علیه السلام پرسیدم:در هر زمانی ملاقات با شما برایم میسّر نیست پس مَعالم دینم را از چه كسی فرا بگیرم؟ حضرت فرمودند: «از یونس بن عبد الرّحمن بیاموز»([8]).
این روال ادامه داشت تا دوران غیبت امام زمان عجل الله فرجه فرا رسید و بیان احکام به فقهای جامع الشرایط واگذار گردید و از آن پس صدور فتوی و موضوع تقلید رواج پیدا کرد.
با توجّه به آنچه که ذکر گردید و بر اساس شیوه عقلا و ادله نقلی و عقلی، روشن میشود که اظهار نظر در مسائل دینی و احکام شرعی بر کسانی که به رتبهی اجتهاد نرسیدهاند و با ادلّه احکام آشنایی ندارند، جایز نیست و مسلمانان واجب است در تمام احکام دینی و مسائل شرعی به مراجع بزرگوار تقلید، مراجعه نمایند، در غیر این صورت اعمال بدون تقلید باطل است.
مزایای تقلید
سادگی و سهولت عمل به احکام: از آن جایی که همه افراد فرصت و توانایی لازم برای مطالعه دقیق و عمیق متون دینی و استنباط احکام را ندارند؛ تقلید این امکان را فراهم میکند که افراد عادی با تقلید از مجتهد جامع الشرائط بتوانند با کمترین دشواری و به سادگی و آسانی به احکام دین عمل کنند.
حفظ دین از تحریف و بدعت: تقلید از مجتهد به دلیل تخصص و آشنایی عمیق با منابع دینی، از تحریف دین و ورود بدعتها در دین جلوگیری میکند.
تکامل تدریجی فقه: با گذشت زمان و تغییر شرایط زندگی، نیاز به بازنگری و تطبیق احکام دینی با مسائل جدید احساس میشود و مجتهدان با بررسی دقیق مسائل جدید و تطبیق آنها با اصول دین، به تکامل فقه کمک میکنند و تقلید از مجتهد سبب اشراف مقلد بر احکام جدید میشود.
شرائط مجتهد
- مرد؛
- بالغ؛
- عاقل؛
- زنده؛
- حلال زاده؛
- عادل؛
- اعلم؛
- شيعه دوازده امامى؛
- بر نفس سرکش مسلط؛
- غیر حريص به دنيا.
راههای شناخت مجتهد
- خود انسان یقین کند، مثل آنکه از اهل علم باشد و بتواند مجتهد و اعلم را بشناسد؛
- دو نفر عالم عادل که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند مجتهد بودن یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند، به شرط آنکه دو نفر عالم عادل دیگر با گفته آنان مخالفت ننمایند؛
- عده ای از اهل علم که میتوانند مجتهد و اعلم را تشخیص دهند و از گفته آنان اطمینان پیدا می شود، مجتهد بودن و یا اعلم بودن کسی را تصدیق کنند.
راههای به دست آوردن فتوى مجتهد
- شنيدن از خود مجتهد
- شنيدن از دو نفر عادل
- شنيدن از شخص مطمئن و راستگو
- ديدن در رساله مجتهد در صورتی که انسان به درستی آن رساله اطمینان داشته باشد
اگر مجتهدی فوت نماید
مقلدین وی باید به مجتهد زنده رجوع کنند و اگر او اجازه داد، بر تقلید وی باقی بمانند.
عمل بدون تقلید
عمل بدون تقلید باطل است مگر آن که اعمال مطابق با احتیاط باشد، صحیح است: همه مراجع.
اگر اعمال مطابق با احتیاط باشد، صحیح است: همه مراجع.
اگر اعمال مطابق با فتوای کسی باشد که در حال حاضر وظیفه دارد از او تقلید کند؛ صحیح است: همه مراجع.
اعمال مطابق باشد با فتوای کسی که در زمان عمل باید از او تقلید میکرد؛ صحیح است: امام، خامنهای و نوری.
اگر جاهل قاصر باشد و اخلال به چیزی شده باشد که با جهل قصوری ضرر ندارد، یا جاهل مقصر بوده و نقص عمل از جهتی بوده است که در صورت جهل صحیح است؛ مثل جهر و اخفات، اعمالش صحیح است: سیستانی.
تغییر مرجع تقلید
عدول از غیر اعلم به اعلم
عدول واجب است: بهجت، جوادی، فاضل، سیستانی، سبحانی، مکارم، نوری، وحید، تبریزی و هاشمی.
عدول لازم است بنا بر احتیاط واجب: امام، خامنهای، صافی و گلپایگانی.
عدول از مساوی به مساوی
جایز است: امام، جوادی و فاضل.
جایز نیست: خویی، زنجانی و سبحانی.
بنا بر احتیاط واجب جایز نیست: امام، خامنهای و هاشمی.
در خصوص مسائلی که یادگرفته جایز نیست: تبریزی.
در خصوص مسائلی که عمل کرده، جایز نیست: مکارم و نوری.
در خصوص مسائلی که یاد گرفته بنا بر احتیاط واجب جایز نیست: صافی.
رجوع به مساوی در غیر موارد علم تفصیلی یا اجمالی به مخالفت قطعی، جایز است: بهجت و سیستانی.
اگر دو مجتهد مساوی باشند باید به فتوایی عمل شود که مطابق با احتیاط است و اگر احتیاط ممکن نبود یا مشقت داشت، میتواند به فتوای دیگری عمل کند: وحید.
جمع بندی: بهتر آن است که انجام نشود.
تقلید ابتدایی از مجتهد میت
تقلید ابتدایی از میت جایز نیست: همه مراجع (به فتـوا یـا بـه احتیاط).
بقاء بر تقلید مجتهد متوفی با فرض اعلمیت
بقاء اشکال دارد:
در خصوص احکام عمره و حج بر فتوای مجتهد میت باقی نماند: زنجانی.
بقاء جایز است:
اگر در برخی از مسائل به فتوای او عمل کرده، بقاء در تمام مسائل جایز است: آیات عظام امام، خامنهای، نوری و مظاهری.
در مسائلی که فتوای او را یاد گرفته بقاء جایز است: سبحانی.
در مسائلی که به فتوای او عمل کرده یا آن را یاد گرفته و ملتزم به عمل به آن شده باشد، اگر در آن مسائل به فتوای مجتهد زنده عمل نکرده، بقاء جایز است: گلپایگانی.
بقاء واجب است:
در مسائلی که به فتوای او عمل کرده بقاء واجب است: بهجت و مکارم.
در مسائلی که فتوای او را یاد گرفته، چه عمل کرده و چه نکرده، بقاء واجب است: تبریزی.
در مسائلی که فتوای او را یاد گرفته و فراموش نکرده، چه عمل کرده و چه نکرده، بقاء واجب: خویی.
در صورتی که در برخی مسائل به فتوای او عمل کرده بقاء مطلقا واجب است: فاضل.
در صورتی که در سن تمییز، مجتهد میت اعلم را درک نموده باشد، بقاء در تمام مسائل بر او واجب است: وحید.
در صورتی که در حال حیات مجتهد اعلم، ملتزم شده به متابعت از فتوای او، با علم به اختلاف در مسائل محل ابتلاء و لو اجمالا، واجب است بر تقلید او باقی بماند: سیستانی.
بقاء واجب است به احتیاط واجب:
در صورتی که در حال حیات، ملتزم به متابعت از فتوای مجتهد اعلم شده، پس از فوت او بقاء بر او مطلقا بنا بر احتیاط واجب لازم است: جوادی.
در مسائلی که به فتوای مجتهد اعلم در حال حیاتش عمل کرده یا به قصد عمل یاد گرفته، بلکه در مسائلی که ملتزم بوده به فتوای او عمل کند و پس از فوت او به فتوای مجتهد زنده عمل نکرده، به ا حتیاط واجب باید باقی بماند: صافی.
رجوع قهری «احتیاط واجب» بدون نیت رجوع
اگر عمل در هنگام صدور، مطابق با فتوای کسی بوده که میتوانست شرعا از او تقلید کند و بنای بر تقلید او بگذارد، صحیح و مجزی است: خامنهای.
اگر معلوم شود مطابق فتوای فالاعلم بوده کافی است: زنجانی
کافی است هر چند نداند مطابق فتوای فالاعلم است: سبحانی
برای تصحیح عمل، میتواند به او رجوع کند و به فتوای وی استناد نماید، ولو پس از عمل: بهجت، تبریزی، مکارم، سیستانی، صافی، فاضل و هاشمی.
جمع بندی: اشکال ندارد.
آیا میتوان در مسائلی که مرجع احتیاط واجب دارد به مرجع متوفی رجوع کرد؟
خیر، نمیتوان به مجتهد میت رجوع کرد: مکارم و نوری.
بنا بر احتیاط، جایز نیست: خامنهای.
جمع بندی: جایز نیست.
[1]. سوره نحل آیه 43.
[2]. وسائل الشیعة، ج۲۰، ص۱۴۰، ح۳۳۴۲۴.
[6]. همان، ص144، ح23
[7].همان، ص146، ح27.
[8].همان، ص148، ح34.
دیدگاهتان را بنویسید