بخش ششم: شناخت قرآن کریم: آشنایی با زبان قرآن کریم

آشنایی با زبان قرآن کریم / یکی از زبان‌های قرآن کریم “زبان احساس” است و مخاطب این زبان دل انسان است.

در درون انسان منبع احساس بسیار عظیم و عمیقی وجود دارد که با هستى مطلق و خالق هستی ارتباط دارد. 

قرآن کریم با این زبان انسان را مخاطب قرار داده و او را از اعماق و کنه وجودش به حرکت درمی‌آورد. قرآن کریم فقط فکر و مغز انسان را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد بلکه سراسر وجود انسان را تحت تأثیر قرار مى‌دهد.

یکى از متعالی‌ترین غرایز و احساسات در انسان، حسّ مذهبى و فطرت خداجویى اوست و سر و کار قرآن با این حسّ شریف است. نواى آسمانى قرآن با فطرت الهى انسان سخن مى گوید و آنرا تسخیر مى کند و اگر توصیه مى‌شود قرآن را با آهنگ لطیف و زیبا بخوانید برای این منظور است: وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا؛ قرآن را با آهنگ لطیف، زیبا و دلنشین تلاوت کن.


آشنایی با زبان قرآن‏ کریم

قبل از آن که وارد بحث شناخت قرآن کریم شویم لازم است سخنی درباره زبان قرآن کریم داشته باشیم. شهید بزرگوار علامه مطهری، در باره زبان قرآن کریم بحث مفصلی دارد که در باب شناخت قرآن کریم، بسیار لازم و ضروری است و ما به صورت خلاصه به آن اشاره می‌کنیم.

 

قرآن کریم چند زبان دارد، یکی از زبان‌های قرآن کریم “زبان منطق و استدلال” است و مخاطب این زبان عقل و قوّه تفکر انسان است و زبان دیگر قرآن کریم “زبان احساس” است و مخاطب این زبان دل انسان است.

 

زبان منطق و استدلال

قرآن کریم با این زبان مسلمانان را دعوت می‌کند که قرآن کریم را بیاموزند، تلاوت کنند، حق تلاوت را ادا کنند، یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاَوَتِهِ، ثواب تلاوت را ببرند، تلاوت را مقدمه ای برای درک معانى آیات، درک مقصود آیات و مقدمه ای برای تدبّر و اندیشه در قرآن کریم بدانند و در نهایت با درک صحیح قرآن کریم پند گیرند: کِتابٌ أَنْزَلْناهُ إِلَیْکَ مُبارَکٌ لِیَدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَ لِیَتَذَکَّرَ أُولُوا الْأَلْباب؛ اين‌ كتابى مبارك است كه آن را به سوى تو نازل كرده‌ايم تا درباره آيات آن اندیشه کنند و خردمندان پند گيرند. 

قرآن کریم با این زبان، برای حقانیت خود و آن چه آورده است و برای راستی و درستی محتوای خود؛ منطقی استدلال می‌کند و بشریت را به خود دعوت می‌نماید.

 

زبان دل و احساس

زبان دیگر قرآن کریم “زبان احساس” است و مخاطب این زبان دل انسان است. در درون انسان منبع احساس بسیار عظیم و عمیقی وجود دارد که با هستى مطلق و خالق هستی ارتباط دارد.

کمیت، کیفیت، رنگ، چهره، تنین صدا و نوای موسیقی؛ با احساسات آدمى سروکار دارد. صدا می‌تواند از زبان احساس با انسان سخن بگوید و روح انسان را به هیجان در‌آورد و او را در دنیاى خاصى از احساس فرو مى برد.

 

نوع هیجانات و احساسات بسته به نوع موسیقى دارد. شاید هیچ چیزى به اندازه موسیقی تحریک کننده نباشد. یک موسیقى، حس دلاورى و سلحشورى را تحریک می‌کند. گاهى آنقدر قوى است که سرباز ترسیده از دشمن را از سنگر بیرون می‌آورد و او را برای حمله به دشمن، بى‌باک می‌سازد. یک موسیقى، حس بخشش یا کمک به دیگران را تحریک می‌کند. یک موسیقى حتّی حس لودگی یا شهوت‌رانى را در انسان تحریک می‌کند و شخص را تسلیم پلیدی‌ها می‌سازد و  حریم عفت و اخلاق را از بین می‌برد.

 

اگر در مجالس به شعر خوانی، مداحی و مدیحه‌سرایی پرداخته می‌شود بخاطر تأثیر تنین صدا و نوای موسیقی بر روح انسان است. وقتی آهنگران با تعدادی از رزمندگان در دیدار حضرت امام مرثیه سرائی کرد، حضرت امام به آهنگران فرمود: حماسی بخوان، و دیدی که چقدر شعرهای معلم و صدای آهنگران در بسیج نیروها به جبهه و آماده سازی آن‌ها برای حمله نقش داشت.

 

یکى از متعالی‌ترین غرایز و احساسات در انسان، حسّ مذهبى و فطرت خداجویى اوست و سر و کار قرآن با این حسّ شریف است. نواى آسمانى قرآن با فطرت الهى انسان سخن مى گوید و آنرا تسخیر مى کند و اگر توصیه مى‌شود قرآن را با آهنگ لطیف و زیبا بخوانید برای این منظور است: وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلًا؛ قرآن را با آهنگ لطیف، زیبا و دلنشین تلاوت کن.

 

قرآن کریم با این زبان انسان را مخاطب قرار داده و او را از اعماق و کنه وجودش به حرکت درمی‌آورد. قرآن کریم فقط خود را کتاب تفکر و منطق و استدلال معرفى نمى کند تا فکر و مغز انسان را تحت تأثیر قرار دهد، بلکه خود را کتاب احساس و عشق هم معرفی می‌کند و سراسر وجود انسان را تحت تأثیر قرار مى‌دهد.

 

در میان مسلمانان یگانه چیزی که مایه نشاط و کسب قدرت روحی و پیدا کردن خلوص و صفای باطن بوده، همان موسیقی قرآن است. ندای آسمانی قرآن در اندک مدتی از مردم وحشی شبه جزیره عربستان، مؤمنانی ثابت قدم ساخت که توانستند با بزرگترین قدرتهای زمانه درافتند و آنها را از پا درآورند. مسلمانان قرآن را نه فقط به عنوان یک کتاب درس و تعلیم که همچون یک غذای روح و مایه کسب نیرو و ازدیاد ایمان می‏نگریستند. شبها با خلوص قرآن می‏خواندند و با خدای خود راز و نیاز می‏کردند و روزها چون شیر غرّان به دشمن حمله می‏بردند.

 

داستان زندگی پیامبر، خود بیانگر درستی‏این قول است. او تنها و بی هیچ پشتیبان در حالی که تنها قرآن را در دست دارد قیام می‏کند اما همین قرآن برای او همه چیز می‏شود، برایش سرباز تهیه می‏کند، سلاح فراهم می‏آورد، نیرو تدارک می‏بیند و بالاخره دشمن را در برابرش خاشع و خاضع می‏گرداند؛ افراد دشمن را به سوی او می‏کشاند و آنها را به تسلیم در برابر رسول خدا وادار می‏سازد و به این ترتیب وعده راستین الهی را تحقّق می‏بخشد.

 

وقتی قرآن زبان خود را زبان دل می‏نامد، منظورش آن دلی است که می‏خواهد با آیات خود آن را صیقل بدهد و تصفیه کند و به هیجان بیاورد. این زبان غیر از زبان موسیقی است که احیاناً احساسات شهوانی انسان را تغذیه می‏کند و نیز غیر از زبان مارشهای نظامی و سرودهای رزمی است که در ارتشها می‏نوازند و حس سلحشوری را تقویت می‏کنند. این همان زبانی است که از اعراب بدوی مجاهدینی می‏سازد که در حقّشان گفته‏اند: حَمَلوا بَصائِرَهُمْ عَلی‏ اسْیافِهِمْ‏؛ آنان که شناخت هایشان را، بینش هایشان را و افکار روشن خودشان و دریافتهای الهی و معنوی‏شان را بر شمشیرهایشان گذاشته بودند و شمشیرهایشان را در راه این ایده‏ها و افکار به کار می‏انداختند.

 

این که کفّار و مشرکین قریش همه را ملزم می‌کردند که در گوش هایشان پنبه بگذارند و به مسجدالحرام وارد شوند برای جاذبه و تأثّر این کتاب مقدّس بود. چه بسیار افراد عنود و لجوج، که با شنیدن آیات قرآن کریم مجذوب پیامبر گرامی شدند.

 

ابن هشام مورخ مشهور روايت مى‏كند كه: يك شب ابوسفيان و ابوجهل و اخنس بن شريق ثقفى هر يك به تنهائى و بدون اطلاع ديگرى آمدند تا از پشت ديوار خانه پيغمبر، صداى تلاوت قرآن او را بشنوند، هر كدام جایى را انتخاب كردند و تا هنگام طلوع فجر نشستند و گوش به تلاوت قرآن پيغمبر دادند و همين كه هوا روشن شد، برخاستند تا بروند، هر سه با هم برخورد کردند و رازشان برملا شد و یکدیگر را سرزنش کردند که دیگر چنین نکنند كه اگر ساده لوحان ببينند، به قرآن کریم متمايل شوند. با اين وصف، شب دوم نيز هر سه نفر برخلاف تعهدى كه نمودند آمدند و هركدام درجایى نشسته و از پشت ديوار خانه پيغمبر گوش به آهنگ دلنشين قرائت قرآن او دادند و سپيده دم تا برخاستند بروند باز درميان راه به هم رسيدند و هر كدام فهميدند كه كجا بوده‏اند و چه مى‏كردند! و همان سخنان شب قبل ميان آنها در گرفت و به دنبال آن از هم جدا شدند، به اين شرط كه ديگر تکرار نكنند. با اين وصف، سومين شب هم اين صحنه تكرار شد و چون صبح هنگام باز يكديگر را ديدند يكى از آنها گفت: نبايد از هم جدا شويم مگر اين كه قول شرف بدهيم كه ديگر اقدام به اين كار نكنيم. اين تعهد را سپردند و از هم جدا شدند.

فضیل بن عیاض، معاصر با امام صادق عَلَیهِ‌السَّلام یكی از كسانی است كه دورانی از عمر خودش را به گناه و فسق و فجور و دزدی گذرانده است، شبی خانه‌ای را در نظر گرفته بود كه از آن دزدی كند، شب از دیوار بالا می‌رود ناگهان صدای مردی را می‌شنود كه با لحن بسیار زیبا قرآن تلاوت می‌كند و این آیه را می‌خواند: أَلَمْ یأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اَللّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ اَلْحَقِّ؛ آیا وقتی آن نرسیده است که دل کسانی كه ادعای ایمان دارند برای پذیرش یاد خدا نرم شود؟ فضیل تا آیه را شنید احساس كرد این خداست كه با بنده‌اش فضیل، سخن میگوید كه فضیل! دزدی و غارتگری و چپاول تا كی؟ تكانی خورد و جواب داد، خدایا همین الآن وقتش است؛ از دیوار آمد پایین، توبه كرد آن هم توبه‌ی نصوح، توبه‌ای كه او را در ردیف مردان پرهیزكار و عابد زمان خودش قرار داد به حدی وقتی كه یكی از مقتدرترین سلاطین دنیا یعنی هارون الرشید خلیفه‌ی عباسی كه فردی فاسق و فاجر بود را موعظه و نصیحت می‌كرد، هارون مثل باران بهاری اشك می‌ریخت.

ندای آسمانی قرآن کریم با این زبان با انسان سخن می‌گوید و انسان‌ها را شیفته خود می‌سازد و ما باید ببینیم، با کدام زبان، قرآن را تلاوت می‌کنیم و به کدام منطق قرآن کریم پاسخ می‌دهیم؟

 

 

نوشته های مشابه

← نوشته قبلی

نوشته بعدی →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *