صف آرایی ایمان و کفر و رویارویى حق و باطل

 

بعضی مقاومت را برنمی‌تابند، بعضی درگیری غزه را برنمی‌تابند، بعضی مبارزه با آمریکا را برنمی‌تابند، بعضی مبارزه را دستور دین نمی‌دانند و معتقدند مبارزه خواسته رهبران جمهوری اسلامی است و بعضی جمهوری اسلامی را متهم می‌کنند که با دنیا سر جنگ دارد؛ در حالی که جمهوری اسلامی با دنیا سر جنگ ندارد، این جبهه باطل است که با جمهوری اسلامی، با کشورهای مقاومت سر جنگ دارد. برای روشن شدن واقعیت مسئله، لازم است چند موضوع روشن شود:


 

حقیقت اوّل: رویایی حق و باطل

همواره در طول تاریخ، باطل با حق سر ستیز داشته و دشمنی باطل با دین و دینداری، ریشه در تاریخ بشری دارد و یک حقیقت تاریخی است.

 

در طول تاریخ پیوسته اهل باطل با انبیاء و ادیان الهی به نزاع و دشمنی برخواسته‌اند و برای مقابله با جبهه حق، پیامبران و یاران آنان را در این راه به شهادت رساندند. قرآن کریم در آیات متعددی این حقیقت را بیان می‌کند و می‌فرماید: «لَقَدْ أَخَذْنَا مِیثَاقَ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَیهِمْ رُسُلًا ۖ کلَّمَا جائَهُمْ رَسُولٌ بِما لاتَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یَقْتُلُونَ»([1])؛ ما از بنی اسرائیل سخت پیمان گرفتیم و پیامبرانی بر آنها فرستادیم؛ اما هر گاه رسولی آمد که بر خلاف آنها سخن گفت، گروهی آنان را تکذیب کردند و گروهی آنان را کشتند.

 

قرآن کریم تاریخ انبیاء را جدای از مبارزه ندانسته، مبارزه‌ای که در آن انبیاء و یاران آن به شهادت می‌رسیده‌اند: «وَکأَینْ مِنْ نَبِی قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثِیرٌ»([2])؛ چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان در یک مبارزه نفس‌گیر به شهادت می‌رسیدند.

 

قرآن کریم در جای دیگر به شیوه مستمر کافران اشاره کرده که به پیابران الهی کفر می‌ورزیدند و آنان را به قتل می‌رساندند و به همین خاطر سزاوار غضب الهی و بدبختی و ذلت شدند: «وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَضُرِبَتْ عَلَیهِمُ الْمَسْکنَةُ ذَٰلِک بِأَنَّهُمْ کانُوا یکفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَیقْتُلُونَ الْأَنْبِیاءَ بِغَیرِ حَقٍّ»([3])؛ و آنان پیوسته به خشم خدا، گرفتار شده‌اند و مهر بیچارگی و بدبختی بر آنها زده شد چرا که آنها به آیات خدا، کفر می‌ورزیدند و پیامبران را به ناحق می‌کشتند.

 

قرآن کریم در جای دیگر کافران را به عذاب دردناک می‌خواند چرا که انبیاء و اهل حق را به ناحق می‌کشتد: «إِنَّ الَّذِینَ یکفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَیقْتُلُونَ النَّبِیینَ بِغَیرِ حَقٍّ وَیقْتُلُونَ الَّذِینَ یأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ»([4])؛ همانا آنان که به آیات خدا کافر شوند و انبیاء را بی‌جرم و به ناحق بکشند و آن مردمی را که دیگران را به درستی و عدل می‌خوانند، به قتل رسانند، آنها را به عذاب دردناک بشارت ده.

 

قرآن کریم در جریان جنگ احزاب از مؤمنانی سخن می‌گوید که با رویارویی و مواجهه جبهه کفر با جبهه ایمان، هیچ شک و شبهه‌ای به خود راه ندادند، چرا که به قطع و یقین می‌دانستند «دشمنان در برابر دین آرام نمی‌گیرند» پس وعده الهی را تصدیق کردند و بر ایمانشان افزوده شد: «وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُۚ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا»([5])؛ و مؤمنان وقتی لشکر و نیروهای کفار را به چشم دیدند گفتند: این، همان است که خدا و رسولش به ما وعده داده بودند، و خدا و رسولش راست گفته‌اند و در مواجهه با لشکر کفر، جز بر ایمان و تسلیم مؤمنان نیفزاید.

 

با نگاه گذرا بر تاریخ بشر به خوبی روشن می‌شود که همواره باطل با حق سر ستیز داشته و دارد  سرآغاز این مقابله، رویارویی فرزندان بلافصل آدم، یعنی هابیل و قابیل بوده است و در ادامه رویارویی با پیامبران بزرگی چون حضرت ابراهیم علیه السلام، حضرت موسی علیه السلام و حضرت عیسی علیه السلام است. جنگ‌های کفار و مشرکان با پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله یا جنگ‌های جمل، صفین و نهروان در دوران حکومت مولی الموحدین امیر المؤمنین علیه السلام، یا صلح تحمیلی امام حسن مجتبی علیه السلام یا شهادت امام حسین در کربلا و یا شهادت ائمه معصومین، همه گواه روشن بر این ادعا است.

 

نتیجه آن که همواره در طول تاریخ، باطل با حق سر ستیز و دشمنی داشته است و پیوسته اهل باطل، با انبیاء و ادیان الهی به دشمنی برخواسته‌اند و برای مقابله با جبهه حق، پیامبران بسیاری را همراه یاران آنان، به شهادت رسانده‌اند و این حقیقت، ریشه در تاریخ بشر داشته و دارد.

 

حقیقت دوّم: دشمن، دست بردار نیست

جبهه باطل تا تسلیم و نابودی جبهه حق و تسلیم اهل ایمان، دست از مبارزه برنخواهد داشت و کوتاه نخواهد آمد. این حقیقت را خداوند تبارک و تعالی در قران کریم این گونه بیان می‌فرماید: «وَلَنْ تَرْضَىٰ عَنْک الْیهُودُ وَلَا النَّصَارَىٰ حَتَّىٰ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»([6])؛ هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد و دست از دشمنی برنخواهند داشت، مگر آنکه به طور کامل، تسلیم خواسته‌های آنها شوی و از آیین آنها پیروی کنی.

 

جبهه باطل برای پیروزی، از همه توان خود در یک جنگ ترکیبی بهره می‌برد تا حق را نابود کند و اهل ایمان را تسلیم نماید. از این رو از سخت افزارهای گوناگون تا نرم افزارهای پیشرفته، از ارازل و اوباش تا منافقین و جواسیس، از فساد و فحشا تا ظلم و ستم، از سحر و جادو تا تحریف و دورغ، برای رسیدن به مقصود خود استفاده می‌کند. خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم به این حقیقت اشاره کرده و حمله‌های چند ضلعی تبلیغاتی، اقتصادی، فرهنگی و نظامی شیطان را بیان فرموده و به وی خطاب می‌کند: «وَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِک وَأَجْلِبْ عَلَیهِمْ بِخَیلِک وَرَجِلِک وَشَارِکهُمْ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْۚ وَمَا یعِدُهُمُ الشَّیطَانُ إِلَّا غُرُورًا»([7])؛ هر که را توانستى با آواى خود به لغزش افکن و با سواره نظام و پیاده نظام خود، بر آنان بتاز و در اموال و اولاد آنان شریک شو و به ایشان وعده ده و شیطان جز فریب و دروغ به آنها وعده نخواهد داد.

 

نکته دیگر اینکه همواره رویارویی و مواجهه جبهه کفر با جبهه ایمان، به سرسخت‌ترین و کینه‌توزانه ترین شکل صورت می‌گیرد چنان چه خداوند تبارک و تعالی در قران کریم می‌فرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِلَّذِینَ آمَنُوا الْیهُودَ وَالَّذِینَ أَشْرَکوا»([8])؛ هر آینه سرسخت‌ترین و کینه‌توزترین دشمنان بشریت نسبت به مؤمنان، یهود و مشرکان هستند.

 

نتیجه آن که جبهه باطل برای پیروزی و نابودی حق از همه توان خود استفاده می‌کند و هرگز عقب نشینی نخواهد کرد.

 

حقیقت سوّم: سنت الهی

رویارویی اهل باطل با اهل حق و مواجهه جبهه کفر با جبهه ایمان و روبرو شدن انبیا با مخالفان گوناگون از سنت الهی است. بر این اساس خداوند تبارک و تعالی در برابر هر پیامبری، شیاطین انس و جن قرار داد و فرمود: «وَ کذلِک جَعَلْنا لِکلِّ نَبِی عَدُوًّا شَیاطینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یوحی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ»([9])؛ این چنین در برابر هر پیامبری، دشمنی از شیاطین انس و جنّ قرار دادیم؛ آنان برای فریب مردم، سخنان فریبنده و بی‌اساس می‌گفتند؛ و اگر پروردگارت می‌خواست، چنین نمی‌کردند؛ و می‌توانست جلو آنها را بگیرد؛ ولی اجبار سودی ندارد. بنابر این، آنها را به حال خود واگذار!

 

خداوند تبارک و تعالی در آیه بعد چرایی سنت رویارویی اهل باطل با اهل حق و مواجهه جبهه کفر با جبهه ایمان را، غربال سست ایمانان از مؤمنین واقعی و نمایان شدن حق و حقیقت دانسته و این گونه بیان می‌فرماید: «وَلِتَصْغَىٰ إِلَیهِ أَفْئِدَةُ الَّذِینَ لَا یؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَلِیرْضَوْهُ وَلِیقْتَرِفُوا مَا هُمْ مُقْتَرِفُونَ»([10])؛ تا آنان که به قیامت ایمان ندارند، دل به القائات باطل شیاطین انس و جن بسپارند و آن القائات را بپسندد و به آن متمایل شوند و آنچه می‌توانند به گناه و تباهی آلوده شوند و در نهایت از گردونه اهل ایمان خارج شوند.

 

شکوفایی استعدادها و افزایش ظرفیت‌ها و تقویت توانمندی‌ها و تعیین میزان ایمان و باورها و تعیین میزان جزم و عزم افراد و در مقابل جداسازی انسان‌های مدعی از مؤمنان واقعی و افشای چهره منافقان، اساس این سنت است. قرآن کریم این حقیقت را چنین بیان می‌کند: «اَحَسِبَ النّاسُ اَن یُترَکوا اَن یَقولوا ءامَنّا وهُم لایُفتَنون»([11])؛ آیا مردم می‌پندارند به سخن آنان در خصوص ایمان بسنده می‌شود و آنان امتحان نمی‌شوند؟

 

نتیجه آن که خداوند تبارک و تعالی بر اساس سنت قطعی خود، شیاطینی از جن و انس را در برابر پیامبران و پیروان ادیان قرار داد تا در یک غربال گری، حق و حقیت نمایان شود و مؤمنان واقعی خالص گردند و مدعیان دینداری از گردونه خارج شوند.

 

در این چمن، گلِ بی خار کس نچید

آری چراغِ مصطفوی با شرارِ بولَهَبیست

 

 

حقیقت چهارم: مبارزه نفس‌گیر و جهادی خستگی ناپذیر

خداوند تبارک و تعالی رسالت انبیا را، «دعوت به خداپرستی و اجتناب از طاغوت» معرفی می‌کند و می‌فرماید: «وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِی كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ»([12])؛ و همانا ما در میان هر امّتى، پیامبرى را برانگیختیم، تا مردم را به خدا پرستی و دوری از طاغوت رهنمون سازند. و از آن جایی که طواغیت و اهل باطل، خداپرستی را برنمی‌تابند، به مخالفت با اهل ایمان برخواسته و در صدد نابودی دین و دینداران برمی‌آیند؛ مبارزه و جهاد([13]) با طواغیت و اهل باطل، به عنوان متعالی‌ترین و مترقی‌ترین دستورات دین مبین اسلام واجب می‌شود، چرا که اگر جهاد نباشد، طواغیت جهان، اثری از دین بر روی زمین باقی نمی‌گذارند.

 

از این رو خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم به پیامبر گرامی دستور می‌دهد که مؤمنان را به جهاد بخوان: «يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ»([14])؛ ای پیامبر مؤمنان را به جنگ با دشمن تشویق و ترغیب نما.

 

و از آن جایی که همواره اهل باطل در مسیر حق و حقیقت، مفسده گری می‌کنند؛ خداوند تبارک و تعالی فرمان داد تا مؤمنان با فتنه گران به جهاد برخیزند و فرمود: «وَ قَاتِلُوهُمْ حَتَّی لَا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ»([15])؛ با دشمنان و فتنه گران پیکار کنید تا آتش فتنه خاموش شود و دین مخصوص خدا گردد.

 

و چون همواره جبهه کفر و اهل باطل با مؤمنان سر جنگ دارند، خداوند تبارک و تعالی فرمان داد تا مؤمنان با جنگ طلبان به جهاد برخیزند و فرمود: «وَ قَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ»([16])؛ و در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند، نبرد کنید.

 

خداوند تبارک و تعالی، فلسفه تشریع جهاد را به عنوان یک قانون کلى، جلوگیری از فساد و تباهی زمین یاد کرده و مى‏فرماید: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمینَ»([17])؛ و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسیله بعضى دیگر دفع نکند سراسر زمین فاسد مى‏شود.

 

خداوند تبارک و تعالی، در آیه دیگر فلسفه تشریع جهاد را برای جلوگیری از ویرانی مراکز توحیدی و خداپرستی یاد کرده و مى‏فرماید: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَهُدِّمَتْ صَوامِعُ وَ بِیعٌ وَ صَلَواتٌ وَ مَساجِدُ یذْکَرُ فیهَا اسْمُ اللَّهِ کَثیراً وَ لَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزیزٌ»([18])؛ و اگر خداوند بعضى از مردم را بوسیله بعضى دیگر دفع نکند. دیرها و صومعه‏ها و معابد یهود و نصارا و مساجدى که نام خدا در آن بسیار برده مى‏شود، ویران مى‏گردد.

 

خداوند تبارک و تعالی برای جهاد به مؤمنان آماده باش می‌دهد و می‌فرماید: «یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا خُذُوا حِذْرَکُمْ»([19])؛ اى کسانى که ایمان آورده‏اید، با کمال دقت، مراقب دشمن باشید و سلاح‌های خود را مهیا نمایید، مبادا غافلگیر شوید. این دستور جامع، هم ضامن امنیت، و هم ضامن آمادگی برای جهاد در همه زمان‌ها و مکان‌ها است.

 

خداوند تبارک و تعالی برای جهاد به همه مؤمنان دستور می‌دهد که از همه ظرفیت‌های موجود استفاده نمایید: «وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَیلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ»([20])؛ و شما ای مؤمنان در مقام مبارزه با کافران، هر نیرویی در قدرت دارید بکار گیرید خود را مهیا کنید، اسباب و لوازم جهاد را برای مقابله با تهدید با دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم سازید.

 

فرمان متعالی و مترقی جهاد آن قدر مهم است که قرآن کریم به جزئیات آن قسم یاد کرد و می‌فرماید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِیمِ * وَ الْعادِیاتِ ضَبْحاً * فَالْمُورِیاتِ قَدْحاً * فَالْمُغیراتِ صُبْحاً * فَأَثَرْنَ بِهِ نَقْعاً * فَوَسَطْنَ بِهِ جَمْعاً»([21])؛ به نام خدا که رحمتش بی‌اندازه است و مهربانی‌اش همیشگی است. سوگند به اسبان دونده‌ای که همهمه کنان به سوی جنگ می‌تازند و سوگند به اسبانی که با کوبیدن سمشان از سنگ‌ها جرقه می‌جهانند و سوگند به سوارانی که هنگام صبح غافل گیرانه به دشمن هجوم می‌برند و به وسیله آن هجوم، گرد و غبار فراوانی بر انگیزند و غافل‌گیرانه، دشمن را در میان گیرند.

 

بر همین اساس خداوند تبارک و تعالی کسانی که با استقامت و پایداری، پیامبران را در مبارزه با کافران همراهی می‌کردند می‌ستاید و می‌فرماید: «وَکأَینْ مِنْ نَبِی قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّیونَ کثِیرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَکانُوا وَاللَّهُ یحِبُّ الصَّابِرِینَ»([22])؛ چه بسیار پیامبرانی که مردان الهی فراوانی به همراه آنان جنگ کردند! آنها هیچ‌گاه در برابر آنچه در راه خدا به آنان می‌رسید، سست و ناتوان نشدند و تن به تسلیم ندادند؛ و خداوند استقامت‌کنندگان را دوست دارد.

 

و بر همین اساس خداوند تبارک و تعالی از مجاهدان تجلیل کرده و برای آنان مقامی والا قرار داده است آن جایی که می‌فرماید: «الَّذِینَ آمَنُوا وَ‌هاجَرُوا وَ جاهَدُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِاَمْوالِهِمْ وَ اَنْفُسِهِمْ اَعْظَمُ دَرَجَةً عِنْدَ اللَّهِ وَ اُولئِکَ هُمُ الْفائِزُون‌ . یُبَشِّرُهُمْ رَبُّهُمْ بِرَحْمَةٍ مِنْهُ وَ رِضْوانٍ وَ جَنَّاتٍ لَهُمْ فِیها نَعِیمٌ مُقِیمٌ»([23])؛ آنان که ایمان آوردند و هجرت کردند و با اموال و جان‌هایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند. پروردگارشان آنها را به رحمتی از ناحیۀ خود و رضایت [خویش] و باغ‌هایی از بهشت بشارت می‌دهد که در آن نعمت‌های جاودانه دارند.

 

همچنین قرآن کریم در آیه­ای دیگر مجاهدین در راه خدا را به عنوان «محبوبین الهی» معرفی کرده و می‌فرماید: «اِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفّاً کَاَنَّهُم بُنْیَانٌ مَّرْصُوصٌ»([24])؛ همانا خداوند کسانی را دوست دارد که صف بسته در راه او پیکار می‌کنند، چنان‌که گویی بنای بسیار مستحکم سُربی هستند.

 

خداوند تبارک و تعالی نه تنها جهاد در برابر کفر و شرک را واجب کرده، بلکه جهاد در برابر ظلم و ستم را در آیات فراوانی فرمان داده است تا مؤمنان با جهاد، شر ظالمان و ستمگران را از سر خود کم کنند: «اُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِاَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَ اِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیر»([25])؛ به کسانی که جنگ بر آنها تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است، چرا که مورد ستم قرار گرفته‌اند و خداوند بر یاری آنها تواناست.

 

و در آیه دیگر توبیخ گونه می‌فرماید چرا با جهاد، به حمایت از مظلومان و ستمدیدگان برنمی‌خیزید؟ «مَا لَکُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِینَ مِنَ الرِّجَالِ وَ النِّسَاءِ وَ الْوِلْدَانِ»([26])؛ چرا شما در راه خدا برای رهایی مردان و زنان و كودكان ستم دیده نمى‌جنگيد؟

 

جهاد هدیه خداوند به اولیاء خاص الهی است که مایه حیات و تعالی جامعه می‌شود. حضرت علی علیه السلام در این باره می‌فرماید: «إنَّ الجِهادَ بابٌ مِن أبوابِ الجَنَّةِ فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ أولیائِهِ»([27])؛ همانا جهاد، دری است از درب‌های بهشت که خداوند آن را برای دوستان خاصش باز کرده است.

 

بر همین اساس قرآن کریم یکى از خصوصیات یاران پیامبر صلی الله علیه و آله را چنین بر مى‏شمرد: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُ بَینَهُمْ»([28])؛ محمد فرستاده خداست و یاران و همراهانش بر کافران بسیار قویدل و سخت و با یکدیگر بسیار مشفق و مهربانند، در برابر کفار شدید و دل‌سختند و در میان خودشان مهربانند.

 

در اهمیت این فریضۀ الهی جهاد، همین بس که ترک آن نتیجه‌ای جز خواری و ذلت نخواهد داشت. چنانچه پیامبر گرامی صلی الله علیه و‌آله وسلم می‌فرماید: «فَمَنْ تَرَکَ الْجِهَادَ اَلْبَسَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ ذُلًّا وَ فَقْراً فِی مَعِیشَتِهِ وَ مَحْقاً فِی دِینِه»؛ هر کس که جهاد را ترک کند، خداوند لباس ذلت و فقر در زندگی و تباهی در دین را بر او خواهد پوشاند.

 

همچنین امیر مؤمنان علی علیه السلام می‌فرماید: «فَمَنْ تَرَکَهُ رَغْبَةً عَنْهُ‌ اَلْبَسَهُ اللَّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمِلَهُ الْبَلَاءُ وَ دُیِّثَ‌ بِالصَّغَارِ وَ الْقَمَاءَةِ»؛ هر کس جهاد را از باب بی‌اعتنایی ترک کند، خداوند بر او جامۀ ذلّت بپوشاند و وی را غرق بلا نماید و به خواری و پستی گرفتار آید.

 

یا در جای دیگر می‌فرماید: «اِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَرَضَ الْجِهَادَ وَ عَظَّمَهُ وَ جَعَلَهُ نَصْرَهُ وَ نَاصِرَهُ وَ اللَّهِ مَا صَلَحَتْ دُنْیَا وَ لَا دِینٌ اِلَّا بِهِ»؛ خداوند جهاد را واجب گردانید و آن را بزرگداشت و مایۀ پیروزی و یاور خود قرار داد. به خدا سوگند کار دنیا و دین جز با جهاد درست نمی‌شود.

 

چه چیزی شیرین‌تر از نجات بشریت از ضلالت و گمراهی است؟ دستوری که انسان‌ها را از پوچی و خمودگی و از استعمار و بردگی رهایی می‌بخشد و زندگی را برای بشریت هدفمند می‌سازد. در واقع جامعه با جهاد زنده است و سعادتش تضمین می‌شود. این که گفته می‌شود آرام بیا و آرام برو که کسی شاخت نزند، در حقیقت دینداری نیست.

 

نتیجه آن که خداوند تبارک و تعالی جهاد را به منظور چهار هدف اساسی واجب کرده است: اعتلای و گسترش کلمه توحید، رشد و تعالی مؤمنان، افشای چهره مدعیان و منافقان و نابودی کفر و شرک و طاغوت. پس مبارزه و جهاد و مقاومت فرمان الهی است و رهبران جمهوری اسلامی بر اساس فرمان الهی بر این مبارزه پافشاری می‌کنند.

 

 

حقیقت پنجم: پیروزی قطعی حق

سنت حتمی الهی، پیروزی حق بر باطل است. خداوند تبارک و تعالی در قطعیت پیروزی حق بر باطل چنین می‌فرماید: «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الْباطِلِ فَیدْمَغُهُ فَإِذا هُوَ زاهِقٌ»([29])؛ بلکه ما همیشه حق را بر باطل غالب و پیروز می‌گردانیم تا باطل را محو و نابود سازد و باطل نابود شدنی است.

 

آیه دیگری که بر غلبه حق بر باطل دلالت دارد: «قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ ما یبْدِئُ الْباطِلُ وَ ما یعِیدُ»([30])؛ بگو: حق آمد و برای باطل آغاز و انجامى نیست.

 

قرآن کریم، طبیعت باطل را زائل شدنی دانسته و می‌فرماید:«وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»([31])؛ و بگو: حق آمد و باطل نابود شد، بی‌تردید باطل نابود شدنى است.

 

قرآن کریم در جریان پیروزی حضرت موسی بر ساحران، نابودی حق را این چنین بیان می‌کند: «وَ أَوْحَینا إِلى‏ مُوسى‏ أَنْ أَلْقِ عَصاکَ فَإِذا هِی تَلْقَفُ ما یأْفِکُونَ. فَوَقَعَ الْحَقُّ وَ بَطَلَ ما کانُوا یعْمَلُونَ. فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَ انْقَلَبُوا صاغِرِینَ»([32])؛ به موسى وحى کردیم: عصاى خویش را بیفکن، و همان دم که افکند، همه بافته‌های ساحران را بلعید و حقیقت آشکار گردید و همه بافته‌های ساحران باطل گشت، پس همه فرعونیان در آنجا مغلوب شده و خوار و سرشکسته بازگشتند.

 

قرآن کریم باطل را به درختی تشبیه می‌کند که از ریشه جدا شد و پایداری ندارد: «وَ مَثَلُ کَلِمَهٍ خَبِیثَهٍ کَشَجَرَهٍ خَبِیثَهٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْأَرْضِ ما لَها مِنْ قَرارٍ»([33])؛ و مثل کلمه‏اى پلید چون درختى پلید است که از روى زمین ریشه‏ کن شده باشد، آن را هیچ پایدارى نیست.

 

قرآن کریم باطل را در جهان هستی همانند کف روی آب می‌داند و می‌فرماید: «أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیهٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّیلُ زَبَداً رابِیاً وَ مِمَّا یوقِدُونَ عَلَیهِ فِی النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْیهٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما ینْفَعُ النَّاسَ فَیمْکُثُ فِی الْأَرْضِ کَذلِکَ یضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ»([34])؛ از آسمان آبى فرو فرستاد پس سیل در رودها روان شد و سیلاب، کفى انبوه بر روى خود بر آورد، چنان که هنگام گداختن فلزات زینتی و ظروفی بر روی خود کف می‌آورند؛ خداوند این چنین پایدار حق و از بین رفتنی باطل را مثال مى‏زند که کف به کنارى رود و نیست شود، و اما آنچه مردم را سود مى‏رساند در زمین می‌ماند. این گونه، خدا مثَل‌های روشن مى‏زند.

 

حضرت امام علي عليه السلام در پایداری حق و گذرا بودن باطل می‌فرماید: «لِلْحَقِّ دَوْلَةٌ، لِلْباطِلِ جَوْلَةٌ»([35])؛ دولت حق، پايدار و حاكميت باطل، گذرا است.

 

در رویارویی و مواجهه جبهه کفر با جبهه ایمان، پیروزی از آن مؤمنان است بنابر این از هیچ چیزی نمی‌حراسند و محکم و استوارند، چنان که خداوند تبارک و تعالی در قرآن کریم می‌فرماید: «اَلا اِنَّ اَولِیاءَ اللهِ لا خَوفٌ عَلَیهِم وَ لا هُم یَحزَنون»([36])؛ و به یقین پیروزی از آن مؤمنان صبور و ثابت قدم است. «وَلَینْصُرَنَّ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ إِنَّ اللَّهَ لَقَوِی عَزِیزٌ»([37])؛ و به تحقیق خداوند کسانی که به یاری دین قیام کنند؛ یاری می رساند چرا که خدا نیرومند و شکست‌ناپذیر است.

 

 

حقیقت ششم: صف آرایی در برابر جمهوری اسلامی

امروز همان رویارویی و مواجهه اتفاق افتاده است. امروز تمامی جبهه کفر در برابر جمهوری اسلامی صف آرایی کرده است چرا که جمهوری اسلامی بر خلاف همه رویه‌های مادی دنیا بوجود آمده است.

 

انقلاب اسلامی بر پیکر دو ابرقدرت شرق و غرب لرزه انداخت، دنیا را از انحصار دو ابرقدرت خارج کرد، همه قدرتهای بزرگ دنیا را به چالش کشید، تمامی طراحی‌های آنان را نقش بر آب کرد، نظام سلطه را در رسیدن به اهداف سلطه جویانه خود، ناکام گذاشت، یک قدرت مبتنی بر دین در جغرافیای سیاسی و حاکمیتی قرن بیستم بوجود آورد، دنیا را به تدین و معنویت، شرافت و انسانیت، آزادی و استقلال دعوت نمود، به اسلام حیات مجدد داد و به ملت مسلمان و شریف ایران، هویت جهانی بخشید؛ پس بدیهی است که دشمنان جمهوری اسلامی ساکت ننشینند و با تمام قوا با انقلاب اسلامی به دشمنی برخیزند.

 

پس بر اساس آیه کریمه «وَلَمَّا رَأَى الْمُؤْمِنُونَ الْأَحْزَابَ قَالُوا هَٰذَا مَا وَعَدَنَا اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَصَدَقَ اللَّهُ وَرَسُولُهُۚ وَمَا زَادَهُمْ إِلَّا إِیمَانًا وَتَسْلِیمًا»([38])؛ هرچه دشمنی‌ها با جمهوری اسلامی بیشتر شود؛ باید به تحقق وعده‌های الهی و  به پیروزی جبهه حق؛ بیشتر ایمان آورد و درستی راهی که انتخاب کرده‌ایم را بیشتر تصدیق کرد و بهتر از گذشته از آرمان‌های انقلاب دفاع نمود و در برابر توطئه‌ها قویتر ایستاد.

 

 

 


[1]. سوره مائده آیه 70

[2]. سوره آل عمران آیه 146.

[3]. سوره آل عمران آیه 112.

[4]. سوره آل عمران آیه 21.

[5]. سوره احزاب آیه 22.

[6]. سوره بقره آیه 120

[7]. سوره اسراء آیه 64.

[8]. سوره مائده آیه 82.

[9]. سوره انعام آیه 112.

[10]. سوره انعام آیه 113.

[11]. سوره عنکبوت آیه 2.

[12]. سوره نحل آیه 36.

[13]. جهاد، عبارتست از نهایت تلاش برای دفع دشمن تا اجرای حکومت الهی است.  مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید: جهاد از واژه جَهد و به معنای تعب و مشقت یا از جُهد، به معنای وسع و طاقت گرفته شده است و در اصطلاح شرع «بذل النفس و المال و الوسع فی إعلاء کلمة الإسلام و إقامة شعائر الإیمان»؛ بخشیدن جان و مال و به کارگیری نهایت توان، در بالابردن اسلام و اجرای شعائر الهی.  (جواهر الکلام فی شرح شرائع الإسلام؛ ج‌21، ص: 3). و راغب اصفهانی نیز در معنای جهاد می‌گوید: «الجهاد و المجاهدة: إستفراغ الوسع فی مدافعة العدو» جهاد و مجاهده به معنای بهره جستن از نهایت وسع و توان، برای دفاع در مقابل دشمن است.

[14]. سوره انفال آیه 65.

[15]. سوره بقره آیه 193.

[16]. سوره بقره آیه 190.

[17]. سوره بقره آیه 251.

[18]. سوره حج آیه 40.

[19]. سوره نساء آیه 71.

[20]. سوره انفال آیه 60.

[21]. سوره عادیات آیات 1 تا 5.

[22]. سوره آل عمران آیه 146

[23]. سوره توبه آیه 20 و21.

[24]. سوره صف آیه 4.

[25]. سوره حج آیه 39.

[26]. سوره نساء آیه 75.

[27]. نهج البلاغه، خطبه 27.

[28]. سوره فتح، آیه 29.

[29]. سوره أنبیاء آیه ۱۸.

[30]. سوره سبأ آیه 49.

[31]. سوره إسراء ۸۱.

[32]. سوره أعراف آیه 117 تا 119.

[33]. سوره إبراهیم آیه ۲۶.

[34]. سوره رعد آیه ۱۷.

[35]. غرر الحكم حدیث ۷۳۱۷.

[36]. سوره یونس آیه 62.

[37]. سوره حج آیه 40.

[38]. سوره احزاب آیه 22.

نوشته های مشابه

← نوشته قبلی

نوشته بعدی →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *