به مناسبت سالگرد قیام 15 خرداد / هنگامی که مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیتالله العظمی حاج سید حسین بروجردی در 10 فروردین1340 و مبارز خستگی ناپذیر حضرت آیتالله کاشانی در 23 اسفند 1340 فوت نمودند، شاه احساس کرد که جلوی او باز شده و به دور از هر نگرانی میتواند اهداف رزیلانه خود را پیاده کند.
رژیم شاه که سخت شیفته غرب شده بود با فوت آن دو بزرگوار، حمایت از دشمن بشریت یعنی اسرائیل، و وابستگی تمام عیار به غرب و تبعیت بیچون و چرا از غرب را در دستور کار خود قرار داد و در اواسط سال 1341 دست به بعضی از حرکات رذیلانه، برای عملی کردن آن اهداف زد.
شاه برای عملی کردن اهداف خود، اقدام به تصویب قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی مبنی بر تغییر شرط مسلمان بـودن و سوگند بـه قرآن کریـم کرد و به دنبال آن، طی سخنانی از مراجع و روحانیون به زشتی یاد کرد و نسبت به یک سرکوب قریب الوقوع هشدار داد.
در 15 خرداد 42 مقابله با گلوله تفنگ و مسلسل شاه نبود که اگر تنها این بود مقابله را آسان مىنمود، بلکه علاوه بر آن از داخل جبهه خودى گلوله حیله و مقدس مآبى و تحجّر بود، گلوله زخم زبان و نفاق و دورویى بود که هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را مىسوخت و مىدرید.
هنگامی که مرجع عالیقدر جهان تشیع حضرت آیتالله العظمی حاج سید حسین بروجردی در 10 فروردین1340 فوت نمود، شاه برای این که حوزه قم را از مرکزیت بیندازد، پیام تسلیتی به حوزه علمیه نجف فرستاد و هنگامی که مبارز خستگی ناپذیر حضرت آیتالله کاشانی در 23 اسفند 1340 فوت نمود، شاه احساس کرد که جلوی او باز شده و به دور از هر نگرانی میتواند اهداف رزیلانه خود را پیاده کند.
رژیم شاه که سخت شیفته غرب شده بود با فوت آن دو بزرگوار، حمایت از دشمن بشریت یعنی اسرائیل و وابستگی تمام عیار به غرب و تبعیت بیچون و چرا از غرب را در دستور کار خود قرار داد و در اواسط سال 1341 دست به بعضی از حرکات رذیلانه، برای عملی کردند آن اهداف زد.
رژیم شاه برای عملی کردن اهداف خود، قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی مبنی بر تغییر شرط مسلمان بـودن و سوگند بـه قرآن کریـم را توسط اسداله اعلم نخست وزیر در 16 مهر 1341 تصویب کرد و در ۲۳ اسفند ماه 1341 در پایگاه وحدتی دزفول، شاه طی سخنانی از مراجع و روحانیون به زشتی یاد کرد و نسبت به یک سرکوب قریب الوقوع هشدار داد.
عزای عمومی
حضرت امام خمینی به منظور آگاهی مردم نسبت به اهداف رژیم شاه، با صدور اعلامیهای نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کردند. (1) و در پی آن در سالروز شهادت امام جعفر صادق علیه السلام، روز جمعه 2 فروردین ۱۳۴۲ مطابق با 25 شوال، مجلس عزایی در مدرسه فیضیه منعقد گردید. و ایادی شاه با شعار جاوید شاه نظم جلسه را به هم زدند و کماندوهای رژیم شاه با ضرب و شتم روحانیون، فاجعه دلخراش مدرسه فیضه را به وجود آوردند.
حضرت امام خمینی در واکنش به فاجعه دلخراش مدرسه فیضه طی اظهاراتی فرمود: خمینی را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد، من از آن آخوندها نیستم که در اینجا بنشینم و تسبیح به دست بگیرم، من پاپ نیستم که فقط روزهای یکشنبه مراسمی انجام دهم و بقیه اوقات خود سلطانی باشم و به امور دیگر کاری نداشته باشم. پایگاه استقلال اسلامی اینجاست باید این مملکت را از این گرفتاریها نجات داد.
حضرت امام خمینی در اعلامیه ای اعلام کردند: من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مأمورین شما حاضر کردم، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در برابر جبّاریهای شما حاضر نخواهم کرد، من به خواست خدا احکام خدا را در هر موقع مناسبی بیان خواهم کرد و تا قلم در دست دارم کارهای مخالف مصالح مملکت را بر ملا میکنم.
در فاصله میان فاجعه دلخراش مدرسه فیضه و ماه محرم (2 فروردین تا 4 خرداد 42) حضرت امام خمینی با صدور اعلامیه و بیان حقایق به روشنگری پرداخت و ساواک از وعاظ خواست که: علیه شاه و اسرائیل و این که اسلام در خطر است سخن نگویید.
عزاداری عاشورا
حضرت امام خمینی در پی فاجعه دلخراش مدرسه فیضه ، در نشستی با مراجع و علمای قم پیشنهاد کرد در روز عاشورا هر یک از آنها برای مردم و عزاداران حسینی سخنرانی کرده و از مظالم و جنایات رژیم پرده بردارند و خود ایشان ساعت 4 بعد از ظهر عاشورای 42 مصادف با 13 خرداد با طی سخنرانی کوبنده،(2) پرده از نقشه رزیلانه شاه برداشت و ضمن جواب دندان شکن به شاه، دست به افشاگری وسیعی زد و شاه را رسواساخت.
حضرت امام خمینی در این افشاگری، مخالفت رژیم شاه را با اساس اسلام تبیین کرد و کار شاه را با بنی امیه تشبیه نمود، اسرائیل را دشمن اسلام و ایران خواند و در پایان شاه را نصیحت کرد و دو روز پس از این سخنرانی در سحرگاه 15خرداد 1342 امام خمینی به دستور شاه دستگیر و به تهران منتقل کردید.
خبر دستگیری حضرت امام خمینی در سرتاسر ایران اسلامی منتشر شد و به دنبال انتشار خبر دستگیری، از نخستین ساعات روز 15خرداد، اعتراضات گستردهای در قم، تهران، ورامین، مشهد و شیراز برگزار گردید و مأموران نظامی که در نقاط مرکزی و حساس شهرهای قم و تهران مستقر بودند به روی تظاهر کنندگان آتش گشودند و فجیعترین آن قتل عام دهقانان کفنپوش ورامینی بود که در سر پل باقرآباد با سلاحهای سنگین قتل عام شدند و حادثه دلخراش 15 خرداد به وقوع پیوست.
حضرت امام خمینی در 18 فروردین 1343 با فشار مراجع و علما آزاد گردید و پس از تصویب قانون کاپیتولاسیون، مبنی بر مصونیت مأمورین سیاسی کشورهای غربی از تعقیب جزائی و مدنی، در مراسم میلاد حضرت زهرا سلامالله علیها 4 آبان 1343 طی سخنرانی کوبنده و آتشین،(3) اقدام به افشاگری کرد و فرمود: با تصویب این قانون، استقلال و عظمت ایران پایمال شد. در پی این سخرانی حضرت امام خمینی در 13 آبان 1343 به ترکیه تبعید گردید.
پس از پیروزی انقلاب حضرت امام خمینی درباره قیام 15 خرداد فرمود: من روز 15 خرداد را براى همیشه عزاى عمومى اعلام مىکنم.
—————————-
- حضرت امام خمینی به منظور آگاهی مردم نسبت به اهداف رژیم شاه، با صدور اعلامیهای نوروز سال ۱۳۴۲ را عزای عمومی اعلام کردند.
بسم الله الرحمن الرحیم
خدمت ذى شرافت حضرات علماى اعلام و حجج اسلام دامت برکاتهم اعظم الله تعالى اجورکم. چنانچه اطلاع دارید، دستگاه حاکمه مىخواهد با تمام کوشش به هدم احکام ضروریه قیام و به دنبال آن مطالبى است که اسلام را به خطر مىاندازد لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل الله تعالى فرجه جلوس مىکنم و به مردم اعلام خطر مى نمایم. مقتضى است حضرات آقایان نیز همین رویه را اتخاذ فرمایند تا ملت مسلمان از مصیبتهاى وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل نمایند والسلام علیکم و رحمة الله برکاته.
روح الله الموسوى الخمینى
26 شؤال 1382
3 فروردین ۱۳۴۲
——————-
- متن سخنرانی حضرت امام خمینی در عصر عاشورای محرم سال 1383 مصادف با 13 خرداد 1342 در فیضیه
تبیین مخالفت رژیم با اساس اسلام
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
الآن عصر عاشوراست… گاهى که وقایع روز عاشورا را از نظر مىگذرانم، این سؤال برایم پیش مىآید که اگر بنى امیه و دستگاه یزید بن معاویه تنها با حسین، سر جنگ داشتند، آن رفتار وحشیانه و خلاف انسانى چه بود که در روز عاشورا با زنهاى بىپناه و اطفال بیگناه مرتکب شدند؟ بچّه ی خردسال چه تقصیر داشت؟ زنها چه تقصیر داشتند؟ نظرم این است آنها با اساس، سر و کار داشتند، بنى هاشم را نمىخواستند، بنى امیه با بنى هاشم مخالفت داشتند، نمىخواستند شجره طیبه باشد.
همین فکر در ایران [وجود] داشت. اینها با بچّههاى شانزده- هفده ساله ی ما چه کار داشتند؟ سید شانزده- هفده ساله به شاه چه کرده بود؟ به دولت چه کرده بود؟ به دستگاههاى سفاک چه کرده بود؟ لکن این فکر پیش مىآید که اینها با اساس مخالفند، با بچه مخالف نیستند. اینها نمىخواهند که اساس موجود باشد، اینها نمىخواهند صغیر و کبیر ما موجود باشد.
اسرائیل، دشمن اسلام و ایران
اسرائیل نمىخواهد در این مملکت دانشمند باشد، اسرائیل نمىخواهد در این مملکت قرآن باشد، اسرائیل نمىخواهد در این مملکت علماى دین باشند، اسرائیل نمىخواهد در این مملکت احکام اسلام باشد. اسرائیل به دست عمال سیاه خود، مدرسه را کوبید. ما را مىکوبند، شما ملت را مىکوبند. مىخواهد اقتصاد شما را قبضه کند، مىخواهد زراعت و تجارت شما را از بین ببرد، مىخواهد در این مملکت، داراى ثروتى نباشد، ثروتها را تصاحب کند به دست عمال خود. این چیزهایى که مانع هستند، چیزهایى که سد راه هستند، این سدها را مىشکند، قرآن سد راه است، باید شکسته شود، روحانیت سد راه است، باید شکسته شود، مدرسه فیضیه سد راه است، باید خراب شود، طلاب علوم دینیه ممکن است بعدها سد راه بشوند، باید از پشت بام بیفتند، باید سر و دست آنها شکسته شود براى اینکه اسرائیل به منافع خودش برسد، دولت ما به تبعیت اسرائیل به ما اهانت مىکند.
مفتخوار کیست؟
شما آقایان قم، ملاحظه فرمودید آن روزى که آن رفراندم غلط انجام گرفت، آن رفراندم مفتضح انجام گرفت، آن رفراندمى که چند هزار نفر بیشتر همراه نداشت، آن رفراندمى که بر خلاف ملت ایران انجام گرفت، در کوچههاى این قم، در مرکز روحانیت، در جوار فاطمه معصومه راه انداختند اشخاص را، چند نفر از بچهها و اراذل را راه انداختند، در اتومبیلها نشاندند و در کوچهها گرداندند، گفتند: مفتخورى تمام شد، پلوخورى تمام شد.
آقایان! ملاحظه بفرمایید، این وضع مدرسه فیضیه را ملاحظه کنید، این حُجرات را ملاحظه کنید، این اشخاصى که لُباب عمرشان را در این حجرات مىگذرانند، آن اشخاصى که مواقع نشاطشان را در این حجرات مىگذرانند، آن اشخاصى که بیش از سى- چهل الى صد تومان در ماه ندارند، اینها مفتخورند؟ آن اشخاصى که هزار میلیون، هزار میلیونشان یک قلم است، هزاران میلیونشان در جاهاى دیگر است، اینها مفتخور، زیاد نیستند؟ ما مفتخوریم؟
مایى که مرحوم آقاى حاج شیخ عبد الکریممان وقتى که فوت مىشود، آقازادههاى آن [مرحوم] همان شب چیز نداشتند، همان شب شام نداشتند [گریه شدید حضار]، ما مفتخوریم؟ مایى که مرحوم آقاى بروجردىمان، وقتى که از دنیا مىرود ششصد هزار تومان قرض مىگذارد، ایشان مفتخورند؟ اما آنها که بانکهاى دنیا را پر کردهاند، کاخهاى عظیم را روى هم ساختهاند، و باز رها نمىکنند این ملت را، و باز دنبال این هستند که سایر منافع این ملت را به جیب خودشان یا اسرائیل برسانند، اینها مفتخور نیستند؟ باید دنیا قضاوت کند، باید ملت قضاوت کند که مفتخور کیست.
نصیحت و اخطار به شاه
آقا! من به شما نصیحت مىکنم، اى آقاى شاه! اى جناب شاه! من به تو نصیحت مىکنم، دست بردار از این کارها. آقا! اغفال دارند مىکنند تو را. من میل ندارم که یک روز اگر بخواهند تو بروى، همه شکر کنند. من یک قصهاى را براى شما نقل مىکنم که پیرمردهایتان، چهل سالههایتان یادشان است، سى سالهها هم یادشان است. سه دسته- سه مملکت اجنبى- به ما حمله کرد: شوروى، انگلستان، امریکا به مملکت ایران حمله کردند، مملکت ایران را قبضه کردند، اموال مردم در معرض تلف بود، نوامیس مردم در معرض هتک بود، لکن خدا مىداند که مردم شاد بودند براى اینکه پهلوى رفت.
من نمىخواهم تو این طور باشى، نکن. من میل ندارم تو این طور بشوى، نکن! این قدر با ملت بازى نکن! این قدر با روحانیت مخالفت نکن. اگر راست مىگویند که شما مخالفید، بد فکر مىکنید. اگر دیکته مىدهند دستت و مىگویند بخوان، در اطرافش فکر کن، چرا بیخود، بدون فکر، این حرفها را مىزنى؟
آیا روحانیت اسلام، آیا روحانیون اسلام، اینها حیوانات نجس هستند؟ در نظر ملت، اینها حیوان نجس هستند که تو مىگویى؟ اگر اینها حیوان نجس هستند پس چرا این ملت دست آنها را مىبوسد؟ دست حیوان نجس را مىبوسد؟ چرا تبرک به آبى که او مىخورد، مىکنند؟ حیوان نجس را این کار مىکنند؟! آقا ما حیوان نجس هستیم؟ [گریه شدید حضار] خدا کند که مرادت این نباشد، خدا کند که مرادت از اینکه «مرتجعین سیاه مثل حیوان نجس هستند و ملت باید از آنها احتراز کند»، مرادت علما نباشند و الّا تکلیف ما مشکل مىشود و تکلیف تو مشکل مىشود. نمىتوانى زندگى کنى، ملت نمىگذارد زندگى کنى. نکن این کار را، نصیحت مرا بشنو.
آقا! 45 سالت است شما، 43 سال دارى، بس کن، نشنو حرف این و آن را، یک قدرى تفکر کن، یک قدرى تأمل کن! یک قدرى عواقب امور را ملاحظه بکن! یک قدرى عبرت ببر! عبرت از پدرت ببر. آقا! نکن این طور! بشنو از من، بشنو از روحانیون، بشنو از علماى مذهب، اینها صلاح ملت را مىخواهند، اینها صلاح مملکت را مىخواهند.
ما مرتجع هستیم؟ احکام اسلام، ارتجاع است؟ آن هم «ارتجاع سیاه» است؟ تو انقلاب سیاه، انقلاب سفید درست کردى؟! شما انقلاب سفید به پا کردید؟ کدام انقلاب سفید را کردى آقا؟ چرا این قدر مردم را اغفال مىکنید؟ چرا نشر اکاذیب مىکنید؟ چرا اغفال مىکنى ملت را؟ و اللَّه، اسرائیل به درد تو نمىخورد، قرآن به درد تو مىخورد.
امروز به من اطلاع دادند که بعضى از اهل منبر را بردهاند در سازمان امنیت و گفتهاند شما سه چیز را کار نداشته باشید، دیگر هر چه مىخواهید بگویید، یکى شاه را کار نداشته باشید، یکى هم اسرائیل را کار نداشته باشید، یکى هم نگویید دین در خطر است. این سه تا امر را کار نداشته باشید، هر چه مىخواهید بگویید.
خوب، اگر این سه تا امر را ما کنار بگذاریم، دیگر چه بگوییم؟! ما هر چه گرفتارى داریم از این سه تاست تمام گرفتارى ما آقا، اینها خودشان مىگویند، من که نمىگویم، به هر که مراجعه مىکنى، مىگوید: شاه گفته، شاه گفته مدرسه فیضیه را خراب کنید، شاه گفته اینها را بکشید…
آن مرد که آمد در مدرسه فیضیه- حالا اسمش را نمىبرم، آن وقت که دستور دادم گوشهایش را ببرند، آن وقت اسمش را مىبرم [ابراز احساسات حضار]- آمد در مدرسه فیضیه فرمان داد، سوت کشید، تمام مستقر شدند در یک گوشهاى. گفت: منتظر چه هستید، بریزید تمام حجرهها را غارت کنید، تمام را از بین ببرید. گفت: حمله کن، حمله کردند. از ایشان بپرسى آقا چرا این کار را کردید؟ مىگوید: اعلیحضرت فرموده. اینها دشمن اعلیحضرتند. اسرائیل دوست اعلیحضرت است؟ اینها دشمن اعلیحضرت هستند؟ اسرائیل مملکت را به باد مىبرد، اسرائیل سلطنت را مىبرد، [با کمک] عمال اسرائیل.
شاه تحت تأثیر بهایی ها
آقا، یک حقایقى در کار است، من باز سرم دارد درد مىگیرد، یک حقایقى در کار است. شما آقایان در تقویم دو سال پیش از این یا سه سال پیش از این بهاییها مراجعه کنید، در آنجا مىنویسد: تساوى حقوق زن و مرد، رأى عبد البهاء است، آقایان از او تبعیت مىکنند. آقاى شاه هم نفهمیده مىرود بالاى آنجا، مىگوید: تساوى حقوق زن و مرد. آقا! این را به تو تزریق کردند که بگویند بهایى هستى، که من بگویم کافر است، بیرونت کنند. نکن این طور، بدبخت! نکن این طور. تعلیم اجبارى عمومى نظامى کردن زن، رأى عبد البهاء است. آقا تقویمش موجود است، ببینید! شاه ندیده این را؟ اگر ندیده مؤاخذه کند از آنهایى که دیدهاند و به این بیچاره تزریق کردهاند اینها را بگو. و اللَّه، من شنیدهام که سازمان امنیت در نظر دارد شاه را از نظر مردم بیندازد تا بیرونش کنند و لهذا مطالب را معلوم نیست به او برسانند. مطالب خیلى زیاد است، بیشتر از این معانى است که شما تصور مىکنید. مملکت ما، دین ما، در معرض خطر است، شما هى بگویید که «آقایان! نگویید: دین در معرض خطر است». ما که نگفتیم دین در معرض خطر است، در معرض خطر نیست؟! ما اگر نگوییم شاه چطور است، چطور نیست؟ آقا یک کارى بکنید این طور نباشد. همه چیز را گردن تو دارند مىگذارند. بیچاره! نمىدانى آن روزى که یک صدایى در آمد، یک نفر از اینهایى که با تو رفیق هستند، رفاقت ندارند. اینها همه رفیق دلارند، اینها دین ندارند، اینها وفا ندارند.
ربط بین شاه و اسرائیل
تأثرات ما زیاد است، نه اینکه امروز عاشوراست و زیاد است، آن هم باید باشد، لکن این چیزى که براى این ملت دارد پیش مىآید، این چیزى که در شرف تکوین است، از آن تأثرمان زیاد است، مىترسیم. ربط ما بین شاه و اسرائیل چیست که سازمان امنیت مىگوید: از اسرائیل حرف نزنید، از شاه هم حرف نزنید، این دو تا تناسبشان چیست؟ مگر شاهْ اسرائیلى است؟ به نظر سازمان امنیت، شاه یهودى است؟ این طور که نیست، ایشان مىگوید: مسلمانم، ایشان که ادعاى اسلام مىکند، محکوم به اسلام است، به حَسَب ظواهر شرع. ربط ما بین اسرائیل… این ممکن است سرّى در کار باشد، ممکن است آن معنایى که مىگویند که سازمانها مىخواهند آن را از بین ببرند، شاید راست باشد، احتمالش را نمىدهى تو؟ یک علاجى بکن، اگر احتمال مىدهى. یک جورى این مطالب را برسانید به این آقا، شاید بیدار بشود، شاید روشن بشود یکقدرى. اطرافش را گرفتهاند، شاید نگذارند این حرفها به او برسد. ما متأسفیم، خیلى متأسفیم از وضع ایران، از وضع این مملکت خراب، از وضع این هیأت دولت، از وضع این وضعیتها، از همه اینها متأسفیم. آقاى شیرازى بیاید دعا کند، من خسته شدم. (صحیفه امام، ج1، ص: 248-243)
————————-
- افشاگری حضرت امام خمینی نسبت به محتوای قانون کاپیتولاسیون، در مراسم میلاد حضرت زهرا سلامالله علیها 4 آبان 1343
بسم الله الرحمن الرحیم
انالله و اناالیه راجعون، من تاثرات قلبی خودم را نمی توانم اظهار کنم، قلب من در فشار است،
این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیده ام خوابم کم شده (گریه حضار)
ناراحت هستم، قلبم در فشار است، باتأثرات قلبی روز شماری می کنم که چه وقت مرگم پیش بیاید. (گریه شدید حضار)
ایران دیگر عید ندارد (گریه حضار) عید ایران را عزا کرده اند(گریه حضار) عزا کردند و چراغانی کردند، عزا کردند و دسته جمعی رقصیدند، ما را فروختند، استقلال ما را فروختند و باز هم چراغانی کردند، پایکوبی کردند.
آقا من اعلام خطر می کنم، ای ارتش ایران! من اعلام خطر می کنم، ای سیاسیون ایران! من اعلام خطر می کنم، ای بازرگانان! من اعلام خطر می کنم.
ای علمای ایران! ای مراجع اسلام! من اعلام خطر می کنم، ای فضلا! ای طلاب! ای مراجع! ای آقایان! ای نجف! ای قم! ای مشهد! ای تهران! ای شیراز! من اعلام خطر می کنم.
والله گناهکار است کسی که داد نزند، والله مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند(گریه شدید حضار) ای سران اسلام به داد اسلام برسید، ای علمای نجف به داد اسلام برسید.
ای علمای قم به داد اسلام برسید. (گریه شدید حاضرین در مجلس).
دیدگاهتان را بنویسید